نجواکنندگان جنگ چه خوابی برای ترامپ دیده اند
نویسنده: صنم نراقی آندرلینی |
از مشاوران سازمان ملل متحد در امور زنان و درگیریها|
نجواکنندگان جنگ برای رسیدن به هدف غایی خود یعنی مواجهه نظامی ایالات متحده با ایران، مجبورند که رییسجمهوری دونالد ترامپ را متقاعد کنند که چنین کاری در پیروزی مجدد او در انتخابات 2020 تاثیر خواهد داشت. لوبه لوگ: در سال 2012، پس از گذشت یک دهه کامل از جنگ عراق و زمانی که درسها و اشتباهات آن بطور گسترده بر همه آشکار شده بود، دولت اوباما با کوبیدن قدرت ناتو بر سر معمر قذافی، نخست وزیر وقت لیبی، موافقت کرد. اما وضعیت لیبی پس از سقوط قذافی حتی از عراق پس از جنگ هم بدتر شد. نه ایالات متحده به این کشور نیرو اعزام کرد و نه نیروهای صلحبان سازمان ملل در لیبی مستقر شدند که بتوانند خلأ ناشی از سقوط دولت را پر کنند.
بالعکس، باقی جهان سرازیر شدن میلیونها دلار و اسلحه به این کشور از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس برای تامین بودجه و تسلیحات احزاب اسلامگرا و شبه نظامیان افراطی را به نظاره نشستند. لیبی یک کشور ثروتمند است. اگر به عنوان یک دموکراسی با ثبات در منطقه مطرح میشد، حتی توانایی مواجهه با عربستان سعودی، دیگر شیخ نشینهای منطقع و اسراییل و وادار کردن آنها به پیشروی در جهت اعتدال را نیز داشت. اما وعده دموکراسی یا حتی ثبات خیلی زود در هم شکست. اکنون این کشور هم همانند عراق چیزی بیش از یک کشور آسیبدیده و نابود شده نیست.
بخش اعظم این سناریو در مورد سوریه هم به اجرا گذاشته شد. عمده سوریهایی که در ابتدا به خیابانها ریخته و تظاهرات کرده بودند، جنگ نمیخواستند. اما بار دیگر سرازیر شدن بودجه فراوان و محمولههای تسلیحات از قطر، امارات متحده عربی و عربستان سعودی به سوریه به درگیریهای داخلی در این کشور دامن زد. بار دیگر، نتیجه کنونی این جنگ هم به نفع این قدرتها تمام شد.
نه یک دموکراسی معتبر دیگر در سوریه روی کار آمده که بتواند کشورهای حاشیه خلیج فارس را به چالش بکشد و نه سوریه به کشور افراطی تبدیل شده که بخواهد جهان را به وحشت اندازد. بشار اسد همچنان در قدرت مانده، اما دست و پایش بسته است. میتوان گفت برای اسراییل که در همسایگی سوریه است، شرایط هرگز بهتر از این نبوده است.
در همین حال، به ویژه از سال 2015 که جنگ در یمن آغاز شد، شیخ محمد بن زاید ال نهیان، ولیعهد ابوظبی که عملا رهبر امارات متحده عربی به شمار میرود، به عنوان یک بازیکن منطقهای ظاهر شده و درصدد آزمودن قدرت نظامی کشورش برآمده و اهداف توسعه گرایانه را دنبال کرده است.
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی و متحد ولیعهد ابوظبی، هم اگرچه بعد از قتل جمال خاشقجی (روزنامهنگار مخالف سعودی) در صحنه جهانی وجهه خوبی ندارد، اما در رابطه با امور منطقهای و به ویژه در خصوص ایران، یکی از نجواکنندگان اصلی جنگ در گوش دولت ایالات متحده است.
در رابطه با اسراییل هم داستان مشابه قبل ادامه دارد. تشنج زدایی با سعودیها رژیم نتانیاهو را جسورتر کرده است. با توجه به آشفتگی شرایط در منطقه، چشمهای کمتری فلسطین را زیرنظر دارد و از این رو، اشغالگریهای اسراییل و حملات آن به مردم همچنان بدون پاسخ مانده است. با توجه به اینکه همه مزایای فوق بدون هیچ هزینهای برای آنها مهیا شده و همزمان بسیاری از دشمنانش نابود شدهاند، جای تعجب ندارد که سه اسب سوار خاورمیانه بزرگترین مشوقان جنگ احتمالی ایالات متحده علیه ایران هستند. اما آنها مقاومت ایالات متحده را در برابر درگیر شدن در یک درگیری جدید به خوبی درک میکنند و به همین جهت هم این مرتبه نقشه پیچیدهتری را به اجرا گذاشتهاند. در صحنه ژئوپولتیک، آنها موفق شدند ایالات متحده را به خروج از توافق هستهای سال 2015 ایران ترغیب کنند؛ اتفاقی که با اعمال مجدد تحریمهای ایالات متحده علیه ایران به عنوان بخشی از «کمپین اعمال فشار حداکثری» دولت ترامپ همراه بود.
در همین حال، عربستان سعودی از رسانه هم غافل نشده و مبالغ هنگفتی را صرف پایهریزی و تامین هزینههای شبکههای ماهوارهای همچون «من وتو» و «ایران اینترنشنال» کرده است. شبکههایی که بطور مستقیم به خانههای ایرانی دسترسی دارند و درباره گسترش فقر، و ناامیدی عمومی فزاینده داستان سرایی میکنند. در همه این داستان سراییها هم نقش تحریمهای امریکا در تشدید فقر و ناامیدی اساسا نادیده گرفته میشود. سعی آنها بر این است که پایگاهی در ایران ایجاد کنند.
آنها بهطور همزمان با گروههای اپوزیسیون همکاری میکنند. اما واقعیت امر این است که یک ایران ثروتمند، دموکراتیک و باثبات آخرین چیزی است که سعودیها، اماراتیها و اسراییلیها میخواهند چرا که چنین کشوری قدرت به چالش کشیدن سوءاستفادههای داخلی و منطقهای آنها را خواهد داشت. نتیجه ترجیحی آنها سناریویی مشابه عراق است؛ بدین صورت که ایران از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی، اجتماعی و جغرافیایی متلاشی شود. برای اروپا چنین سناریویی از بسیاری جهات
فاجعه بار خواهد بود چرا که با تهدید جریان نفت و همچنین تهدید سونامی جدیدی از پناهندگان در مرزهای آنها همراه میشود. ایران همچنین اروپا را از سرازیر شدن هروئین و دیگر مواد مخدر افغانستان در امان داشته است. اگر برای ایران مشکلی ایجاد شود، مواد مخدر و دیگر شکلهای جرایم سازمان یافته به بازارهای اروپایی سرازیر خواهند شد. اما این مسائل به دلیل فاصله جغرافیایی، برای ایالات متحده اهمیت چندانی ندارد. به علاوه، ایالات متحده یک سری حساب با ایران دارد که میخواهد آنها را صاف کند. از این رو، حمله نظامی برایش پیشنهاد اغواکننده ایست.
نجواکنندگان جنگ برای رسیدن به هدف غایی خود یعنی مواجهه نظامی ایالات متحده با ایران، مجبورند که رییسجمهوری دونالد ترامپ را متقاعد کنند که چنین کاری در پیروزی مجدد او در انتخابات 2020 تاثیر خواهد داشت.
آنها همچنین باید مخالفان جنگ را با وعده تغییر نظام قانع و در عین حال این مساله را تبلیغ کنند که نتیجه مطلوب یک ایران ظعیف و بیثبات است. دولت ترامپ باید مراقب این نجواکنندگان جنگ باشد، چرا که بار دیگر این امریکاست که هزینهها را میپردازد و در حالی که جهان مجبور است عواقب فاجعه بار این درگیری را بپردازد، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسراییل از آن سود میبرند. تعریف موفقیت یا شکست به این بستگی دارد که از کدام دید به ماجرا نگاه شود.
منبع: میدل ایست نیوز