انقلاب به سبک اینستاگرام
داوود طالقانی| پژوهشگر ارتباطات|
وقتی که خبر شاهکار نقاشی سفارشی کاراباجو را به پاپ رساندند، چیزی نمانده بود که در سرش شاخ در بیاورد. کلیسا پروژهای را به این نقاش ایتالیایی سپرده بود اما او برخلاف میل پاپ، اثر دیگری را تحویل داده بود.
پرترهای که پیش از آن بارها توسط هنرمندان دیگری نیز ترسیم شده بود اما کاراباجو برخلاف اسلاف خود، آن چه را که خود میپنداشت، به روی تابلو نمایش در آورده بود. آن چه کاراباجو کشیده بود خلاف متن مقدس بود و البته کلیسا به خاطر پولی که پیشاپیش به او داده بود، مجبور بود که پروژه سفارشیاش را بپذیرد. کاراباجو، اولین کسی بود که انقلاب ایماژها را رقم زد.
مدرنیته غربی اساسا به ایماژها گره خورده است. تا پیش از رنسانس، هر کسی فرصت، جرأت و قدرت آن را نداشت تا آن چه را که در تخیلات خود میپروراند، محقق کند. مدرنیته، به این معنا، انقلاب تخیلها یا ایماژها بود. ایماژ، تخیل افراد بود و مدرنیته این تخیل را محقق میکرد، اما راهی که کاراباجو و سایر هنرمندان و اندیشمندان فلورانسی عصر رنسانس مانند داوینچی و ماکیاولی آغاز کرده بودند، قرار نبود که متوقف شود. ایماژهایی که توسط صورتگران و صنعتگران محقق میشد، در تحقق ایماژ دیگران نیز نقش مهمی را ایفا میکرد. آنان خود تخیل دیگران را
دست کاری میکردند. انقلاب ایماژها در نقاشی در مقایسه با سایر رسانههای تصویری، جنبشی کوچک شمرده میشد.
سینما با همان شعار معروف «dream works» نه فقط رویاها و تخیلها، بلکه توهمات انسانی را نیز به دست خود گرفت. مدرنیتهای که برای تحقق تخیل فردی آمده بود، بر ضد خود عمل کرده و تخیلها را محدود میکرد. البته سینما در تحقق ایماژهای فردی الطاف جبران ناشدنی نیز برای بشر به ارمغان آورده بود. آنان که غرب وحشی را ندیده بودند، به مدد فیلمهای وسترن و تاریخی با سرخ پوستها آشنا شدند. سینما، تعریف دیگری از خوشبختی ارایه کرد و درک از مرگ را دگرگون ساخت. تلویزیون به عنوان محبوبترین رسانه جمعی و البته منفورترین رسانه در نزد متفکران ارتباطات، قواعد انقلابی تحقق تخیلها را به هم ریخت.
تلویزیون تخیلات انسانها را استاندارد کرد و به آنها جهت بخشید، تا جایی که گمان میرفت تفکر تصویری بدون تلویزیون محال به نظر میرسد. اما باز هم ظهور اینترنت، نوید آرمانهای رنسانسی مدرنیته، یعنی شعار تحقق تخیلها را داشت. امکاناتی که اینترنت برای اجرای ایدهها داشت، گویی پایانی برای آن متصور نمیشد. رسانههای اجتماعی، یکی از ثمرات همین امکانات و شرایطی بودند که اینترنت به ارمغان آورد.
اینستاگرام به عنوان برجستهترین رسانه تصویری قرن حاضر و حتی شاید کل تاریخ بشر، آمده است که انقلابی عظیمتر در ایماژها رقم بزند. به نظر میرسد که نمیتوان آغاز و پایانی برای انقلاب ایماژها در اینستاگرام در نظر داشت، زیرا هنگامی که در فرایند انقلاب هستیم، نه آغاز آن را میدانیم و نه از انجام آن خبری داریم. اینستاگرام درک ما از «زیبایی» را به گونهای دگرگون کرد که واقعیت خارجی را با ایماژ اینستاگرامی مقایسه میکنیم، اما فقط زیبایی به عنوان ایماژی فردی نیست که منقلب شده است.
ذائقه که مساله بوردیو نیز بود، به عنوان یکی از وجوه شخصی انسانها متحول شده است. مزه غذاها کم اهمیتتر شده و تزئین لعابدار آنها در اولویت قرار گرفته است، زیرا غذا میبایست اینستاگرامی باشد. پشت صحنه یک پست اینستاگرامی از غذایی دلفریب و دلربا حاکی از آن است که یک دوربین 5D مدل کانن، از رومیزی ترمهای فیروزهای رنگ که صرفا برای پر کردن زمینه تصویر به کار رفته و همچنین ظرفی مسی برای رنگ فریبنده آن، به علاوه حمایت نوری ملایم به وسیله سافت باکس بوده است. کم اهمیتترین مساله در این تصویر، خود غذا است.
در این جا اصلا غذا سوژه نیست. سوژه عکاسی، ایماژی است که مولف آن را قصد کرده است. گویی خود شخص کاراباجو زنده شده است و روایت خودش را نقاشی میکند. با این تفاوت که به جای قلم مو، موبایلی به دستش است که در آستانه ارسال پست اینستاگرام قرار دارد. در این میان، آن چه موضوعیت داشته، به حاشیه رفته و آن چه حاشیه بوده، در متن اصلی قرار گرفته است.
اینستاگرام تخیل سازندگان و مصرفکنندگان را نیز زیر و رو کرده است. آنکه میخواهد قطعهای شنیداری بسازد، امکانات و محدودیتهای اینستاگرام را در نظر میگیرد و آنکه میخواهد قطعهای شنیداری گوش کند، نیز میبایست همان شرایط را بسنجد. گویی که اصلا آن قطعه شنیداری موضوعیتی ندارد و مساله جای دیگری است، همانی که مدرنیته وعدهاش را داده بود: تحقق تخیل فردی انسانها. اما مدرنیته ضمانت نکرده بود که ایماژهای انقلابی تا چه حد میتوانند ضد انقلابی عمل کنند. تا هنگامی که در انقلاب ایماژهای اینستاگرام به سر میبریم، از آن چه برای ادراک حسی و قوه فاهمه بشری رخ خواهد داد، شناخت کافی نخواهیم داشت.
منبع: باشگاه اندیشه