تلاش برای خروج از پارادوکس نرخ بهره
فراز جبلی|
مشاور سردبیر|
اقتصاد ایران بیماریهای گوناگونی دارد که معمولا سالهاست با بسیاری از آنها دست و پنجه نرم میکند. ایراد کار در اینجاست که به دلیل در هم تنیدگی بیماریها، دولتها به جای حل مشکل تصمیم به تحمل وضعیت موجود میگیرند چرا که تجربه نشان داده است تلاش برای حل ریشهای معمولا ما را با این حقیقت روبهرو میکند که درهم تنیدگی بیش از حد مشکلات باعث بروز چالش در بخشهای دیگر میشود. یکی از موارد اساسی بحث نرخ بهره است. شکل ظاهری ماجرا این است که بانک مرکزی با در اختیار داشتن حقالضرب عملا کنترل پول پرقدرت را در اختیار دارد و بنا به اقتضا باعث تولید پول پرقدرت میشود. سالها از بانک مرکزی این انتقاد مطرح میشد که چرا نقدینگی را به شکلی افزایش میدهد که بخش مهمی از نقدینگی جذب دلالی میشود و تولید از نقدینگی بیبهره است. حتی در مواقعی مانند دوران رییس کلی طهماست مظاهری شاهد بودیم که بانک مرکزی تصمیم داشت به منابع قفل زند و جلوی تورم را بگیرد. اما در عمل نقدینگی در تمام دوران افزایش یافت. سیاستهای گوناگون مثل تغییر دستوری نرخ بهره نیز جوابگوی حل مشکل نبود. زمانی که بهره را به صورت دستوری کاهش میدادند حجم قابل توجهی از سپردهها مانند سیل به سمت دلالی در بازارهای گوناگون میرفت و آثار مخربی به جای میگذاشت. بانکها هم با توجه به نرخ بهره بالا امکان انتقال پول به سمت تولید را نداشتند چون اصولا تولید به اندازه نرخ بهره سپردهها سودآور نیست. بانک مرکزی هم با بالا نگه داشتن نرخ بهره جلوی این سیل نقدینگی را میگرفت. بخش قابل توجهی از این پارادوکس به این دلیل شکل گرفته بود که اصولا بانک مرکزی برخلاف فرض اولیه کنترل خود بر میزان خلق پول را از دست داده بود. این موضوع اعترافی بود که دو روز قبل رییس کل بانک مرکزی در یادداشتی به آن اشاره داشت. از یک سوی ارزهای خارجی نفتی باید توسط بانک مرکزی خریداری شود و مستقیما پایه پولی افزایش پیدا میکند. از سوی دیگر بدهی بانکها و دولت به بانک مرکزی مستقیما نقدینگی را تحت الشعاع قرار میدهد. ظاهر ماجرا این است که کنترل نقدینگی با بانک مرکزی است اما همین دو مساله برای خروج کنترل بازار پول از دست بانک مرکزی کفایت میکند. ابزارهایی مانند سپرده قانونی جیرهبندی کردن اعتبارات نیز بیشتر شبیه مسکنهایی ضعیف در مقابل بیماری مهلک عمل میکنند. بالاخره بانک مرکزی این جسارت را پیدا کرده است که تغییری در این شرایط بدهد و آن تغییر هم اجرای عملیات بازار باز است. چنین عملیاتی عملا بحث تعیین نرخ بهره یا سود توسط شورای پول و اعتبار را منتفی میکند و نرخ بهره در بازار باز تعیین میشود. البته با توجه به تعیین نرخ بین بانکی، هنوز هم بانک مرکزی در تعیین نرخ بهره اثر مستقیم دارد اما شرایط تا حد زیادی تغییر خواهد کرد. دولت به جای استقراض از بانک مرکزی به سراغ چاپ اوراق میرود و طبیعتا نرخ سپرده و تسهیلات بین بانکها رقابتیتر خواهد شد. با این وجود بحث ریسک نیز مطرح خواهد بود. در سالهای گذشته همیشه نرخها علی الحساب اعلام میشد اما در عمل نرخ ثابت بود اما اگر بانک مرکزی بخواهد عملیات بازار باز را به شکل صحیح اجرا کند نرخ و ریسک دو روی یک سکه خواهند بود. مطمئنا دیر یا زود باید تغییری در ساختار بازار پول صورت میگرفت اما حتی در یادداشت همتی هم بیم از دست رفتن زمام امور دیده میشود چه آنکه همتی بر چاپ محتاطانه اوراق خزانه تأکید دارد. باید به انتظار نشست و دید نتیجه این سیاست به کجا خواهد رسید.