مردم، قدرت و منافع (72)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل 5
فاینانس و بحران امریکایی
قرضهایی که توسط تضمینهای دولت پشتیبانی میشود
مقدار وامی که یک بانک میتواند قرض بدهد محدود به میزان سپردههای آن نیست. این روش بهطور کامل با وضعیت کشاورزی سادهای که در اوایل این فصل شرح دادیم متفاوت است. در آن دوره، یک «بانک بذر» میتوانست به کشاورزی که میخواهد بیشتر کشت کند فقط درصورتی بذر قرض دهد که دیگر کشاورزان بذری به بانک برای قرض دادن بدهند. اما برای چند صد سال است بانکها متوجه شدهاند که آنها میتوانند با این اطلاع که فقط یک بخشی از آنها در هر زمان که بخواهند از پسانداز استفاده کنند، حساب پسانداز باز کنند. با این کار ما وارد سیستمی شدهایم که بانکداری ذخیره بخشی نامیده میشود که مقدار پولی که بانکها در ذخایر نگه میدارند به همان اندازه بخشی است که میخواهند وام بدهند. امروزه این سیستم فقط به این خاطر کار میکند که ما به دولتی متکی هستیم که تضمین میکند ذخایر کافی است و اینکه آنچه که در ذخایر نیست بااحتیاط مدیریت شود و وقتی هم این دولت وارد میشود که کسری به وجود آید. حتی اگر قرض دادن برای فعالیتهای بانکی خیلی سودآور نباشد، بانکداران به اصطلاح اقدام به کره گرفتن از آب میکنند- نه فقط به این خاطر که آنها قرضی را که میدهند نرخ بهرهای بالاتر از آنچه که به سپرده گذاران میدهند، دارد بلکه به این خاطر که آنها میتوانند وامهایی را درست کنند که اساسا روی هوا میگیرند. بانک میتواند به دفاتر حسابی که یک فردی که مثلا 100 هزار دلار سپرده دارد وارد شود (حقی که برای مصرف کردن پول است) .به یک مفهومی بانک این پول را به وامگیرنده بدهکار میشود. اما قرض دادن پول به این معنی است که در همان زمان بانک یک دارایی با ارزش یکسان درست میکند که خود وام است. قرضگیرنده سپرده را ارزشگذاری میکند زیرا دیگران چکی را دارند که توسط خود سپرده گذار نوشته شده است. دلیلی که دیگران تمایل دارند تا چنین چکی را قبول کنند این است که دولت ایالات متحده پشتیبان بانک است. در اصل، بانکها پولشان را با بهره اعتماد به دولت در دولت ایالات متحده درست میکنند. آن به این معناست که حتی اگر آنها سقوط کنند، مالیاتدهندگان پولش را میدهند. از آنجا که بانکداری سودآور است و هر چه آنها بیشتر قرض بدهند بیشتر میتوانند سود به دست بیاورند بانکداران انگیزه دارند تا دولت را ترغیب کنند که آنها نیاز به ذخایر زیاد ندارند. این یکی از نبردهای بزرگ در دوره پس از بحران 2008 بود. هر چقدر ذخایر کوچکتر باشد سودهای بانک بیشتر است اما ریسک زیادی بر مالیاتدهندگان گذاشته میشود. از نقطه نظر اجتماعی این بیشتر از انتقال ریسک از بانکداران و بانکها به دولت است. هر چه که ذخایر مورد نیاز بیشتر باشد و در نتیجه بانکها در خطر بیشتری باشند، بانکداران در قرض دادن محتاطتر میشوند، تسهیلات بهتری درست میشود و اقتصاد ما بهتر کار خواهد کرد.