مردم، قدرت و منافع (74)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل 5
فاینانس و بحران امریکایی جمعبندی
بخش مالی نمونهای از مشتی از خروار است که نشان میدهد اقتصاد ما چقدر غلط است . بخش مالی نمونه عالی از رانت جویی است – بانکداران ثروتشان را به بهای مابقی اقتصاد افزایش دادهاند به طریقی که به وضوح یک بازی با جمع منفی است، آنچه که مابقی جامعه از دست دادهاند خیلی بزرگتر از آنچه بوده که بانکداران به دست آوردهاند. آنها خیلی ساده لوحانه از لحاظ مالی بهرهبرداری کردهاند، اما از آنجا که در میان دزدان هیچ شرافتی وجود ندارد آنها یکدیگر را هم استثمار کردهاند. اقتصاد ما از بسیاری از جنبهها ضربه خورده است: منابعی که میتوانسته به خلق ثروت تبدیل شوند به سمت استثمار منحرف شدهاند، همچنانکه بخش مالی از لحاظ اندازه بزرگ و بزرگتر میشد، بخشی از آزمودهترین افراد کشور را جذب کردهاند. اما تمام کشور به خاطر رشد کند اقتصادش مجبور شد که نوسان خیلی زیاد و نابرابری بیشترش را نشان دهد .بخش مالی به وضوح نشان میدهد که در یک بازار از قید و بند رها شده کجای کار غلط است: نفع شخصی مهار نشده بانکداران به رفاه جامعه منجر نشد بلکه به بزرگترین بحران 75 سال اخیر منجر شد.
در سیاست پول فرمانی امریکا، بانکداران از ثروتشان برای قواعدی استفاده کردند که به آنها این امکان را میداد تا به بهای دیگران و از طریق مقررات زدایی، پول بیشتری دربیاورند و زمانی که به ناتوانی افتادند از نفوذشان استفاده کردند تا بزرگترین پرداخت عمومی را در تاریخ جهان بگیرند و این در حالی بود که دیگرانی که مقدم بر آنها بودند، یعنی مالکان خانه و کارگران را به کنار راندند. پولدوستی نمیتواند ریشه تمامی شرّ باشد اما یقینا فاینانس ریشه بسیاری از بدبختیهای کشورها است. کوته نظریها و فسادهای اخلاقی بانکداران پول دوست ما، در اقتصاد، سیاست و جامعه ما گسترش یافته و آنها را آلوده کرده است. این امر، ما را هم تغییر داده و بسیاری از امریکاییها را مادی گرا، خودخواه و کوته نظر کرده است. رایدهندگان امریکایی در سراسر طیفهای سیاسی از سوی بانکهای بزرگ و سوءرفتارهای بخش مالی تغذیه میشوند. شکست اوباما در پاسخگو کردن بانکها به سوءرفتارشان - در حالی که به آنها هم نزدیک به یک تریلیون دلار پرداخت کرده بود- منجر به سرخوردگی آنها با حکومت و ظهور اولین جنبش تیپارتی و در نهایت ترامپ شد. فرض بر این بود که شعار «باتلاق را پاک کنید» ترامپ به نفوذ وال استریت به هراندازه ارجاع دارد، با اینحال ترامپ کابینهاش را با تعداد بیشماری از فاینانسیرهای ثروتمند پر کرد.
خشم مردم از بانکهای بزرگ توجیه دارد. بانکها از قدرت بازارشان برای آسیب زدن به جامعه استفاده کردهاند و اقتصاد را به گروگان گرفتهاند.در نبود بازار و قدرت بازار، آنها نمیتوانستند هر سوءرفتاری که دلشان میخواست انجام دهند. در یک بازار کارآمد و رقابتی، شرکتهایی که شهرتشان به همان ترتیبی که بانکهای بزرگ ما لکهدار شده بودند، لکهدار میشدند، باقی نمیماندند. با اینحال نه تنها آنها باقی ماندند بلکه در حال حاضر منافع رکورد شکنی را هم کسب میکنند. به عوض آنکه ما بانکداران را به خاطر سوءرفتارشان تنبیه کنیم به آنها پول میدهیم و در برخی موارد حتی به آنها پاداش هم میدهیم . رفتارهایی که بخش مالی طی دهههای گذشته انجام دادهاند که بیملاحظه و قابل سرزنش بودهاند، هم برای نهادها و هم برای افراد پیامدهایی را به وجود میآورد. یک بحثی را که میتوان راه انداخت این است که سیستم سیاسی ما دارد بهای شکستی را میپردازد که نتوانسته بهطور موثر با سوءرفتارهای بخش مالی برخورد کند: این به سیاستمداران در هر دو حزب نشان داد که آنها با بانکداران بیشتر هماهنگ هستند تا با آنهایی که هم سیستم سیاسی و هم سیستم مالی فرض بر این است که در خدمت آنها باشند .
با اینحال بخش مالی برای اقتصاد بسیار حیاتی است. ما برای شروع و توسعه تجارت و ایجاد شغل نیاز به اعتبار داریم .فاینانس حیاتی است اما هر چیزی طبیعی نسبت به عملکردی که نیازمند بخش مالی عظیم الجثه باشد وجود ندارد. امروزه ما بخش مالی آنچنان بزرگی داریم که آن کارهایی را که نباید انجام دهند زیاد انجام میدهند و آن کارهایی را که باید انجام دهند بسیار کم انجام میدهند. این بخش از قدرتش نه برای جامعه بلکه برای استخراج منافع برای خودش استفاده میکند.
ما چندین روشی را که آنها در بخش برای آسیب زدن به ما استفاده میکنند به دقت فهمیدیم- با آنکه تقریبا هر روزه هم شکلهای جدیدی از نبوغ و نمونههای تازهای از فرومایگی اخلاقی آنها فاش میشود. یک فهم کلی از مجموعهای از مقرراتی که آسیبها را که بخش مالی بر مابقی ما تحمیل میسازد و بهطور موثر کاهش دهد وجود دارد، چه از طریق استثمار مستقیم و چه از طریق وامدهی بیملاحظه. انجام این کار خیلی سخت نیست . یک کشور به مقررات جامعی نیاز دارد که مانع از آن بشود که بانکها خیلی بزرگ و خیلی ارتباط تو هم داشته باشند تا امکان عدم موفقیت را از درگیر شدن ریسکپذیری خیلی زیاد، از دستکاری بازار و استثمار از قدرت بازارشان و رفتارهای آزاردهنده و غارتگرانه، به وجود آورند.