گزینه‌های واقعی رابطه امریکا با چین چه می‌تواند باشد

۱۳۹۸/۰۶/۲۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۲۸۸۴
گزینه‌های واقعی رابطه امریکا با چین چه می‌تواند باشد

نویسندگان:  جاناتان دی. پولاک و جفری‌ای. بادر|

روز گذشته بخش اول گزارش بروکینگز درباره روابط ایالات متحده و چین منتشر شد . در آن گزارش این سوال مطرح شده بود که آیا چین می‌تواند به قدرت اول جهان دست یابد. در بخش پایانی این گزارش راهبردهای چین برای دستیابی به قدرت اول جهان و حفظ آن و راهبردی که بهتر است ایالات متحده درباره چین اتخاذ کند مورد بررسی قرار گرفته است.

   گزینه‌های واقعی

دردسرهای امریکایی در مورد چین اغلب بیشتر شبیه کاریکاتور هستند تا واقعیت. پرسش‌های مهم‌تر مربوط به گزینه‌های راهبردی واقعی ایالات متحده هستند. اردوگاه هشدارگرا، رابطه ایالات متحده و چین را عمیقا تخریب شده می‌داند. موافقان این نظر معتقدند که بهتر است از چین فاصله گرفت و حوزه‌های دیرینه و حساس همکاری، تبادلات، تعاملات و ارتباطات را از میان برداشت و روابط دوجانبه جدیدی بر مبنای خصومت آشکار بنا نهاد.

طرفداران جدایی راهبردی ممکن است ترجیح دهند که بقیه دنیا صدا و رأیی در آینده اقتصادی دنیا نداشته باشند، لیکن چنین باورهایی متوهمانه هستند. این مساله با خودِ چین شروع می‌شود که هیچ نشانه‌ای از تالیم در برابر اراده امریکا یا تبعیت آینده نهادینه شده‌اش از یک ایالات متحده بوالهوس و غیرقابل پیش بینی از خود بروز نداده است.

پکن خود را برای احتمال ورود به یک چالش تجاری و فناوری دنباله‌دار با ایالات متحده آماده کرده است. این کشور دیگر فرض را بر این نمی‌گذارد که ایالات متحده در پی برقراری روابط سازنده و منصفانه با چین است. تأثیر کوتاه‌مدتِ این شرایط، به خودی خود روشن است، اما ما همچنین باید این چشم‌انداز درازمدت را هم در نظر بگیریم که صدها میلیون جوان چینی به این باور خواهند رسید که ایالات متحده می‌خواهد چین را از جایگاهِ به حق خود در صحنه جهانی محروم کند.

در این خصوص می‌توان از مورد هوآوی درس گرفت. این شرکت یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های مخابراتی دنیا و به عنوان الگویی برای خلاقیت و نوآوری، شدیدا مورد تأیید و تشویق کارآفرینان چینی است. این شرکت در حال حاضر در تقابل با احتمال کاهش چشمگیر دسترسی به بازار ایالات متحده، در حال توسل به احساسات میهن‌پرستانه است.

دغدغه‌های مشروع در خصوص حمایت دولتی چین از تسهیل مسیر موفقیت هوآوی و هرگونه تهدید امنیتی احتمالی از جانب این شرکت، بررسی دقیق و مبتنی بر حقایق و اتخاذ اقدامات تدافعی را ایجاب می‌کند. اما همپیمانان و شرکای مهم ایالات متحده در این ارزیابی وخیمِ سازمان‌های اطلاعاتی امریکا با آنها هم عقیده نیستند و تمایلی به ممانعت از دسترسی محصولات کیفیت بالا و قیمت پایین هوآوی به اقتصاد خود ندارند.

بنابراین واکنش‌های همسایگان چین و متحدان ایالات متحده در آسیا اهمیت خاصی پیدا خواهند کرد. هیچ کشوری، حداقل از همسایگان بلافصل چین، اهمیت غیرقابل انکار روابط درازمدت با قدرتمندترین کشور منطقه را دست‌کم نمی‌گیرد. همگی آنها با آینده اقتصادی چین گره خورده و روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند. آنها انتخاب بین این یا آن در جنگ تجاری قریب‌الوقوع بین امریکا و چین یا هر اقدامی برای طرد فناوری در مقیاس گسترده را نمی‌پذیرند. حتی برخی از شرکت‌هایی که بطور گسترده با چین شراکت دارند، در عین حالی که به دنبال یافتن راه‌هایی برای به حداقل رساندن خطرات احتمالی هستند، تغییری در اصول بازاری به وجود نمی‌آورند و دست به اقدامی نمی‌زنند که مشکلات اقتصادی برای محصولات ایشان ایجاد کند.

در عین حال، هیچ یک از همسایه‌های پکن خواهان اتحاد با چین یا روبرو شدن با چین به تنهایی و بدون توازن ایالات متحده قدرتمند نیستند.

سخنرانی نخست‌وزیر سنگاپور لی هسین لونگ، یکی از دوستان نزدیک و وفادار ایالات متحده در شانگری لا دیالوگ در اوائل ژوئن کاملا روشن ساخت که منطقه از رویارویی چین و ایالات متحده استقبال نمی‌کند. حتی کشورهایی با نگرانی‌های درازمدت در خصوص چین با دولت حامی تولید داخل ایالات متحده که با تجارت آزاد و چندجانبه‌گرایی مخالف است، همدلی ندارند.

     مرد تعرفه‌ها

موضع رییس‌جمهور، ترامپ در خصوص تعرفه‌ها برای 250 میلیارد دلار صادرات چین به ایالات متحده و تهدید وی مبنی بر وضع جریمه‌هایی به مراتب سنگینتر بر روی باقیمانده صادرات چین که به 300 میلیارد دلار دیگر می‌رسد‌، خسارت غیرقابل انکاری به اقتصاد چین و تا حدود کمتری اقتصاد ایالات متحده وارد کرده است. با آنکه تهدیدات او مبنی بر وضع تعرفه‌هایی برای همه صادرات چین به ایالات متحده در پی ملاقات ترامپ و شی جین پینگ در حاشیه نشات سران جی 20 در اوزاکای ژاپن تعلیق شد، اما به هیچ‌وجه این تعرفه‌ها از گزینه‌های روی میز امریکا حذف نشده‌اند. علاوه بر این، رییس‌جمهور ترامپ بطور کامل نسبت به درک اینکه تأثیر تعرفه‌های مزبور چگونه خواهد بود، به ویژه در هزینه‌های تحمیلی بر صادرات امریکا و روی مصرف‌کنندگان امریکایی ناتوان مانده است، یا حداقل تمایلی برای درک آنها نداشته است.

سیاست‌های تشدید شده در هر دو طرف ماجرا احتمال رسیدن به یک راه‌حل میانه را بسیار محتمل میسازد. اگر چنین چیزی رخ دهد، نتایج دیدار در اوزاکا می‌تواند این باور پکن که هدف اولیه ایالات متحده متوقف کردن پیشرفت آینده چین بوده و قصدش دستیابی به یک توافق تجاری پایدار و مورد رضایت هر دو طرف نیست را تقویت کند.

دل مشغولی دیرین ترامپ با عدم توازن‌های تجاری عامل بسیاری از حرکاتش علیه چین است. مقامات دولت معتقدند که فشار مضاعف برای محدود کردن صادرات چین و قطع سریع دسترسی این کشور به فناوری ایالات متحده منجر به تغییرات ساختاری در اقتصاد چین خواهد شد، این کار یا از طریق تضعیف چین به عنوان یک رقیب یا با تحمیل تغییرات بازار- محور صورت خواهد گرفت. اما این دو هدف با همدیگر تناقض ذاتی دارند.

اقدامات اخیر ایالات متحده، همچنین منجر به تقویت جناح سیاسی آن دسته از مقامات چینی شده است که از وابستگی کمتر به بازار ایالات متحده و حرکت بیشتر به سمت خودکفایی در بخش‌های کلیدی مثل فناوری اطلاعات حمایت می‌کنند.

آنها همچنین به احساسات ملی‌گرایانه متوسل شده‌اند و با تبلیغات جنجالی چین مبنی بر اینکه هدف ایالات متحده در درازمدت تضعیف و بی‌ثبات کردن چین است، به این احساسات دامن زده‌اند. علاوه بر این، آنها کار بودجه تجاری جهانی امریکا را تقلیل نداده‌اند و صرفا آن را به سمت دیگر کشورهای تأمین‌کننده و دارای مازاد سوق داده‌اند.

مقامات چینی می‌دانند که یک جنگ تجاری طولانی مدت در بحبوحه آسیبپذیری‌های فزاینده اقتصادی می‌تواند برای چین، در مقایسه با ایالات متحده، مشکلات اقتصادی بیشتری به وجود آورد. ایالات متحده به جای محدود کردن مناقشات بین دو کشور، سعی کرده است با هدف قرار دادن بیشتر و بیشتر صنایع مدرن و پیشرفته چین این مناقشات را گسترده‌تر و عمیق‌تر ‌کند. اما پکن ممکن است حساب کند که اگر وضعیت بحرانی شود، دارایی‌های مالی این کشور دستش را نسبت به ایالات متحده بازتر خواهند گذاشت.

بازخوردهای ماجرا تازه در حال پدیدار شدن در هر دو اقتصاد و در کشورهای شرق آسیا هستند. در شرق آسیا کشورهای مختلف (از جمله همپیمانان اصلی ایالات متحده) حلقه‌های بسیار مهمی از یک زنجیره تأمینِ به مراتب به هم پیوسته‌ترِ منطقه‌ای هستند. کل منطقه با ترس و لرز نگران گیر افتادن در یک شکاف رو به گسترش تکنولوژیک و تجاری هستند. آنها به سادگی ایالات متحده را به خاطر اقدامات تجاری که رشد اقتصادی آنها را با قطع زنجیره‌های تأمین به خطر انداخته، نخواهند بخشید.

     طرح‌های چندجانبه چین

رشد روز افزون وابستگی متقابل چین و همسایگانش و سایر کشورهای اوراسیایی تنها ناشی از زنجیره‌های تأمین به هم پیوسته منطقه‌ای، تجارت دوجانبه و سرمایه‌گذاری نیست. طرح‌های ابتکاری چندجانبه چین عامل مهم دیگری به این عوامل می‌افزایند. راه‌اندازی بانک سرمایه‌گذاری زیرساختی آسیا حاکی از آمادگی پکن برای نشان دادن رهبری در آسیا است. (AIIB)  راه‌اندازی بانک سرمایه‌گذاری زیرساختی آسیا مستقیما به پیشبرد اهداف توسعه‌ای مشترک در سطح بین‌المللی مربوط می‌شود. ساختار و برنامه‌های مدیریتی بانک سرمایه‌گذاری زیرساختی آسیا شدیدا به سوابق و تجربیات بانک جهانی و بانک توسعه آسیا متکی است. اهداف این بانک جدیدالتأسیس، همگی مکملی برای اهداف موسسات چندجانبه موجود هستند و چالشی برای آنها به حساب نمی‌آیند.

از سوی دیگر، طرح کمربند و جاده (BRI) که پیشنهاد اقتصادی خودِ شی جین پینگ است، ترکیبی پیچیده‌تر از سودها واز سوی دیگر، طرح کمربند و جاده هزینه‌های بالقوه ارایه می‌کند. این طرح با بهره گرفتن از شرایط، ابزاری برای تخلیه کردن مازاد کالاهای صنعتی و حفظ مزیت رقابتی چین در توسعه زیرساختی برای ایالاتِ فقیرتر در اختیار چین قرار می‌دهد. با این حال این طرح همچنان گرفتار تزلزل و خطرات نزولی است، به ویژه به خاطر اینکه چین با پیامدهای پروژه‌های توسعه‌ای دچار کمبود منابع مالی روبرو است. این طرح همچنین در داخل کشور محبوبیت چندانی ندارد و شهروندان به پروژه‌هایی که منابع مورد نیاز داخلی را به مصرف می‌رسانند، اعتراض دارند.

با وجود این، پکن برای پیگیری پروژه‌هایی که شرکت‌های امریکایی و دولت ایالات متحده ظرفیت و علاقه لازم برای پرداختن به آنها را ندارند، آماده شده است. طرح کمربند و جاده، با وجود هشدارهای ایالات متحده به دیگران برای پرهیز از افتادن به دام پروژه‌هایی که از سوی چین تأمین مالی می‌شوند، همچنان به جلب نظر کشورهای متعدد ادامه می‌دهد. کشورهایی که برای به ثمر رساندن کارهای زیرساختی عمده با کمبود یا فقدان منابع روبرو هستند، نگاه بسیار متفاوتی به این فرصت‌ها دارند. ارزشی که آنها برای توصیه امریکا قائل هستند، معادل زیرساخت اقتصادی و کمک توسعه‌ای است که ایالات متحده به آنها پیشنهاد می‌کند و این رقم روی هم رفته در سال‌های اخیر چندان قابل توجه هم نبوده است. ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید شما نمی‌توانید با استفاده از هیچ، چیزی را شکست دهید.

با وجود این، ایالات متحده روی معرفی طرح کمربند و جاده به عنوان طرحی شوم پافشاری می‌کند. مقامات ارشد ایالات متحده این طرح را راهبردی می‌دانند که به منظور تضعیف و تحقیر موضع راهبردی جهانی امریکا، تخریب حق حاکمیت دیگر کشورها و اعمال کنترل اضافی بر بنادر دریایی و مراکز حمل و نقل مهم، طراحی شده است.

به هر حال، این مساله انگیزه‌های اولیه تدوین طرح کمربند و جاده را که عملا در تمامی موارد تجاری بوده و نه نظامی، بد تعبیر می‌کند (پاکستان یک استثناء خاص است، چرا که پکن مدت‌ها رابطه نزدیک با اسلام‌آباد را یکی از منافع راهبردی حیاتی برای خود به حساب آورده است) . منتقدین ایالات متحده از این واقعیت غافل بوده‌اند که شرکای چین در پروژه‌های طرح کمربند و جاده نمایندگی دارند و تصمیمات خود را بر اساس منافع و نیازهای خود اتخاذ می‌کنند، نه در شرایط اجبار و زمانی که کسی اسلحه‌ای روی سرشان گرفته باشد.

سخنان اخیر وزیر امور خارجه ایالات متحده مایک پمپئو و آدمیرال داویدسون، فرمانده نیروهای امریکایی در منطقه هند و اقیانوسیه و نیز یک سند مهم سیاستی وزارت دفاع، رنگ و بویی امنیتی به طرح کمربند و جاده داده‌اند. رهبران چین در پکن مثل تقریبا تمامی همسایگان این کشور، اگر نگوییم با شگفت‌زدگی، به نظر این تعریف و تشریح‌ها را با سردرگمی دنبال می‌کنند. چنین تعابیر و برآوردهایی در خدمت منافع بوروکراتیک پنتاگون هستند، اما چندان مورد پسند دولت‌های محلی که وزارت دفاع امریکا مدعی حمایت از آنها است، نخواهند بود.

   آیا راهی برای خروج از این ماجرا  وجود دارد؟

بیگانگی تشدید شونده ایالات متحده و چین از هم، علائم هشدار‌دهنده مبنی بر خصومت سیاسی و اقتصادی در خود دارد که می‌تواند شکل روابط آنها را در سال‌های آتی تحت تأثیر قرار دهد. در میان خیل عظیم منتقدین دوآتشه، اصلا مشخص نیست ایالات متحده چه انتظاری از چین دارد. به نظر می‌رسد دولت ترامپ بر این باور باشد که راهبردی مبتنی بر معرفی چین به عنوان دشمن کنونی و آینده کشور برای دستیابی به منافع ایالات متحده و حفاظت از آنها مناسب‌تر است. اما این دولت به ندرت حتی با متحدان و شرکای نزدیک امریکا در خصوص هزینه‌ها و پیامدهای این قضیه مشورتی کرده است. بلکه به نظر می‌رسد تاکنون به جای گوش دادن، بیشتر حرف زده و ادعاهای بی‌اساس کرده است.

تقریبا هر کسی در آسیا اوج گرفتن دوباره سیاسی، اقتصادی و نظامی چین را روندی بی‌رحمانه می‌داند. حتی بسیاری از کسانی که دیدگاهی محتاطانه نسبت به رشد قدرت چین دارند نیز این واقعیت را درک می‌کنند. با این حال، ایالات متحده ظاهرا می‌خواهد بگوید دور میزِ ابرقدرتی برای هر دو کشور ایالات متحده و چین جای کافی وجود ندارد. اگر پکن نتواند با ایالات متحده به یک سازش منطقی برسد، احساسات هم‌سو با جدایی از ایالات متحده در درون چین پا به پای دشمنی ایالات متحده با این کشور رشد خواهد کرد.

هر چه خطرات بیگانگی متقابل از هم و خصومت آشکار بین ایالات متحده و چین بزرگ‌تر باشد، این امر سرانجام بر دورنمای اقتصادی و راهبردی آسیا مستولی خواهد شد. این وضعیت به جای کند کردن و کنترل نمودن جاه‌طلبی‌های چین، به تمایلاتی دامن خواهد زد که ایالات متحده و تمامی همسایگان چین امیدوارند محدود شوند. احتمالات نگران‌کننده عبارتند از افزایش تسلیحات، رقابت امنیتی تشدید یافته، دشمنی‌های کهنه دوباره جان گرفته، ملی‌گرایی روزافزونی که رهبران هر دو کشور را ترغیب می‌کنند مناقشات حل نشده سرزمینی خود را با زور حل کنند، دیوارهای شکل گرفته بین اقتصادها و سایر راه‌های همکاری‌های فراملی شامل مبارزه با تغییر آب و هوا و تروریسم. این مساله همچنین ممکن است منجر به شکل‌گیری حرکت سیاسی واپس‌گراتری در داخل چین شود که از قبل فرصت‌های دستیابی به یک نظام بردبارتر و بازتر را کمرنگ می‌کند.

دستیابی به اهدافی که در آسیا تقریبا مطلوب همه هستند، مستلزم بازسازی صبورانه یک نظم منطقه‌ای قانونمدار است، نه یک دنیای هابزی که در آن ایالات متحده و چین بدون قوانین نقاب از چهره برمی‌دارند و سایر کشورهای منطقه تا جایی که بتوانند از آن دفاع می‌کنند. چشم‌انداز دوم همچنین فضای سیاسی را برای کسانی که در داخل چین همچنان از نظامی بازتر حمایت می‌کنند، حتی تنگ‌تر هم می‌کند، هم در داخل کشور و هم در روابط بین‌المللی کشور.

ایجاد و حفظ نظم جهانی قانون‌مدار از جانب امریکا حاصل تلاش 13 رییس‌جمهور امریکا بوده است که نفر اول آنها فرانکلین دی. روزولت بود. چارچوب نهادها و هنجارها -در تجارت، فاینانس و سرمایه‌گذاری (از طریق توافقات و موسسات دوجانبه و چندجانبه)، امنیت (از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد، ائتلاف‌های دفاعی و پیمان‌هایی که به طغیان یا کنترل انهدام تسلیحات کشتار جمعی می‌انجامند) اجرای قانون حمل و نقل، قانون دریانوردی، هوانوردی، بهداشت، محیط زیست، استفاده‌ها از فضای بیرونی، پیشرفت علمی و محافظت از حق ثبت اختراع و حق کپی‌رایت- مجموعه گسترده‌ای از مسائل انتقادی در میان کشورها و مردم را دربر می‌گیرد. منافع امریکایی‌ها و غیرامریکایی‌ها، به ویژه چینی‌ها در این میان منافع عظیمی بوده‌اند.

یک نظم قانون‌مدار بدون قدرت و نفوذ ایالات متحده برای محافظت از منافع ما کفایت نمی‌کند، اما با قدرت اجتناب‌ناپذیر امریکایی، این یک عامل عظیم در چند برابر کردن نیرو است، عاملی که ملت‌های منطقه نیز روی آن حساب کرده و برایش ارزش قائل هستند. امروزه این بحث که از سوی منتقدینی مطرح می‌شود و چین را یک قدرت تغییرناپذیر تجدیدنظرطلب می‌دانند که به دنبال نابودی یا تضعیف نظام مزبور است، قابل تحمل و باورپذیر نیستند.

چین در واقع استثناهای غیرقابل قبولی در خصوص حقوق بشر و دریای جنوبی چین قائل شده است و برای توجیه خود به ادعاهای بقای رژیم، حق حاکمیت و امنیت ملی استناد می‌کند و ایالات متحده دلایل کافی برای مخالفت با چنین ادعاهای غیرمنطقی دارد. همچنین، چنان که پیشتر اشاره شد، پایبندی چین به قوانین و مقررات سازمان تجارت جهانی متزلزل و در جهت دستیابی به منافع خود بوده است. فرصت چین برای به رسمیت شناختن و پذیرش تعهدات و مسوولیت‌های خود به عنوان یک عضو سازمان تجارت جهانی، که بهره فراوانی هم از آن برده، خیلی وقت است که به اتمام رسیده است.

بطور کلی در هر صورت، چین همانند قدرتی که در پی بازبینی افراطی نظام قانون‌مدار جهانی است، رفتار نمی‌کند، بلکه رفتارش در جهت حصول اطمینان از کسب جایگاهی مهم برای خود در نوشتن قوانین آتی بوده است. اگر ایالات متحده آمادگی لازم برای تقبل وظیفه مدرنیزه کردن و دفاع از نظم مزبور که به خوبی در جهت منافع چین و جامعه بین‌الملل بوده است را ندارد، وظیفه همپیمانان و شرکای امریکا است که راه را نشان دهند. بدون چنین تلاش‌هایی، رویه‌های کنونی می‌توانند به آینده تاریک‌تر و قطعا نامطلوب‌تری ختم شوند که به همه طرفین ماجرا از جمله ایالات متحده آسیب خواهد زد.

حفاظت و مدرنیزه کردن نظم بین‌المللی، عاملی ضروری ولی ناکافی برای یک راهبرد معقول چینی است. ما باید سیاست‌های مشکل‌دار، زیرساخت و هارمونی اجتماعی فرسوده داخلی خود را ترمیم کنیم و راه‌هایی پیدا کنیم برای اطمینان از این مساله که کسانی که از تحول اقتصادی و پیامدهای رقابت جهانی رنج می‌برند، ابتکار عمل را به دست نخواهند گرفت. ایالات متحده و روش زندگی این کشور تا همین اواخر یک الگوی انگیزشی برای میلیون‌ها چینی به حساب می‌آمدند. ما باید دوباره این نقش را برای خود احیا کنیم و از ظرفیت لازم برای انجام چنین کاری برخوردار هستیم. ما باید رابطه ایالات متحده و چین را از طریق پیگیری اهدافی که در خدمت منافعمان هستند بازسازی کنیم:

  به جای تمرکز روی کسری‌های تجاری دوجانبه، بطور تهاجمی دنبال دسترسی بازاری باشیم.

  روی دوطرفه بودن تبادلات کارشناسی و علمی با هدف بازتر کردن چین پافشاری کنیم، نه روی بستن درهای ایالات متحده به روی مهمانان چینی.

  ساختن یک دنیای دیجیتالِ باز و ایجاد مشوق‌هایی برای چین جهت بهره‌مندی از منافع کامل‌تر مشارکت و مدرنیزه کردن، در صورت باز نمودن بازار دیجیتال خود و پذیرش قوانین و استانداردهای به کار گرفته شده در این دنیای جدید.

  باز نگه داشتن درهای امریکا به روی پژوهشگران و دانشجویان چینی و فراهم نمودن امکانات برای آشنایی آنها با موسسات، ایده‌ها و تجارب امریکایی که به قانون و حقوق بشر احترام می‌گذارند.

  کسب اطمینان از اینکه امریکا همچنان از مشارکت‌های استثنایی مهمانان و مهاجران چینی در علوم، فناوری، پزشکی و هنرهای امریکایی بهره‌مند خواهند بود.

  دفاع از همپیمانان و شرکای ما در آسیا، بدون ایجاد این دیدگاه برای پکن که ما داریم برای تهدید آنها در آسیا نیرو پیاده می‌کنیم.

این موارد اهدافی هستند که بیشتر امریکایی‌ها با آنها موافق هستند. در صورت شکل‌گیری یک جنگ سرد جدید که چین را دشمنی اصلاح‌ناپذیر، خشن و بدذات می‌داند، دسترسی به هیچ‌یک از این اهداف شدنی نخواهد بود.

منبع: مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری