شکایت انگلیس از ایران به دلیل ملی شدن صنعت نفت
در حالی که انگلستان، سیدضیاءالدین طباطبایی را برای نخستوزیری ایران مناسب دیده و برای این مقصود کوششهایی را انجام داده بود، افشای این موضوع و خبردار شدن برخی از نمایندگان مجلس، این نقشه را با شکست مواجه ساخت و دکتر محمد مصدق، با پذیرفتن نخستوزیری، دو ماه پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، فرصت یافت تا مبارزهای را که آغاز کرده بود، مصممتر دنبال کند. در مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی به شکایت انگلیس از ایران، گلادوین جپ (نماینده انگلیس) خواست تا باز با تکیه بر ادعاهای پیشین و پرهیز دادن مصدق از روشهای تجاوزکارانه ناسیونالیستی! تصویری تیره از مصدق ارایه کند اما سخنان نسنجیدهای بر زبان راند که بیان آرام، منطقی و خردمندانه نخستوزیر ایران (به زبان فرانسوی) که بر احترام گذاشتن به اصل آزادی و عدالت و حرمت نهادن به دیگری استوار بود، هم دفاع خوبی از حقوق ملت ایران شمرده شد (وی یادآوری کرد که قرارداد نفت میان دولت ایران و یک کمپانی انگلیسی، هیچ نوع حقوقی برای دولت انگلیس ایجاد نمیکند. همچنین خواستار دوستی بر پایه صمیمیت و اعتماد متقابل با دولت انگلیس شد و گستاخیهای آنان را با تکیه بر عقلانیت و انسانیت پاسخ داد.) و هم تصویری باشکوه از وی در ذهن جهانیان به یادگار گذاشت. سرانجام شورای امنیت هم بر اساس پیشنهاد فرانسیس لاکوست (نماینده دولت فرانسه) برای رهایی از آن وضعیت دشوار و با رای موافق اکثریت، مساله را تا هنگام تصمیمگیری دیوان لاهه، مسکوت گذارد و انگلیس ناکام ماند. پس از مذاکرات شورای امنیت و پیشنهاد بانک جهانی که گرهی از مشکل گشوده نشد، انگلیس در چهارم بهمن ۱۳۳۰، درخواست خود از لاهه را تکرار کرد و به این ترتیب، مصدق و همراهانش (در هفتم خرداد ۱۳۳۱) راهی لاهه شدند. در لاهه، پروفسور هنری رولن، استاد حقوق بینالملل در دانشگاه بروکسل و رییس پیشین مجلس سنای بلژیک وکیل مدافع ایران بود و به خوبی از حق ایران دفاع کرد. مصدق هم در دادگاه لاهه باز از حقوق ملت ایران سخن گفت و ابراز داشت که ملت ایران به علتالعلل بدبختیهای خود پی برده و مصمم است فساد را برای همیشه ریشه کن کند و اجازه نمیدهد خارجی بر سرنوشتاش تسلط یابد... سرانجام، بر اساس رای دیوان بینالمللی دادگستری، عدم صلاحیت دیوان در رسیدگی به شکایت مطرح شده، اعلام گردید و دیوان، نظر دولت انگلیس را موجه ندانست. به این ترتیب، شامگاه ۳۰ تیر، که این خبر به تهران رسید، طعم پیروزی قیام ملی ۳۰ تیر در ذهن و ضمیر ملت ایران، شیرینتر و دوچندان شد... هرچند سیزده ماه بعد ائتلاف سیاه (دربار، ارتش و انگلیس-امریکا) پایانبندی اندوهناکی را برای دولت ملی مصدق رقم زد، چیزی از ارزشهای احترام برانگیز مصدق کاسته نشد، مردی که مبارزهاش (با وجود اشتباهاتش) چه در برابر استبداد و چه در برابر استعمار، شرافتمندانه بود، ذرهای از اصول اخلاقی کوتاه نیامد و هنگامی که به قدرت رسید، دو هدف بزرگ در سر داشت؛ برگزاری انتخابات آزاد و ملی کردن صنعت نفت و از روز نخستِ قدرت یافتناش «آزادی» را ارج نهاد، چنانچه در ۱۱ اردیبهشت طی نامهای به شهربانی کل کشور نوشت: «شهربانی کل کشور! در جراید آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود، هر چه نوشته باشد و هر که نوشته باشد، به هیچوجه نباید مورد تعرض و اعتراض قرار گیرد...»