دموکراسی دوام نخواهد آورد
گروه جهان|
«ذهن انسان برای خود حاکمیتی ساخته نشده و شواهدی که امروز این اصل را تایید میکند بیش از هر زمان دیگری است.» سه دهه پس از هشدار درباره «پایان تاریخ»، اینبار احتمالا دموکراسی است که به پایانش نزدیک میشود و این فقط پوپولیستها نیستند که چنین ادعایی دارند. شوان روزنبرگ پروفسور علوم سیاسی در دانشگاه ییل، آکسفورد و هاروارد تحصیل کرده است. او در نشست سالانه «انجمن بینالمللی روانشناسان سیاسی» در لیسبون پرتغال پیشبینی کرده در چند دهه آینده تعداد دموکراسیهای سبک غربی همچنان کوچک و کوچکتر میشود و آنهایی که باقی میمانند فقط ظاهر دموکراسی را خواهند داشت. روزنبرگ میگوید که جای دموکراسی را حکومتهای پوپولیستی راستگرا خواهند گرفت که به پرسشهای پیچیده رایدهندگان، پاسخهای ساده میدهند.
ریک شنکمن با اشاره به مقاله روزنبرگ در نشریه پولیتیکو نوشته: روزنبرگ در مقالهاش یک فرض اساسی در مورد امریکا و غرب را به چالش کشید. بهنظر او، «دموکراسی در حال بلعیدن خودش است و دوام نخواهد آورد.» روزنبرگ میگوید به هماناندازه که منتقدانِ لیبرالِ دونالد ترامپ ممکن است بخواهند او را مقصر همهچیز نشان دهند، ترامپ دلیل سقوط دموکراسی نیست؛ حتی اگر کارزار پوپولیستی ضدمهاجرتی و موفق او نشانه زوال دموکراسی پنداشته شود. مقصر مردم هستند.
روزنبرگ میگوید، نخبگان جامعه مانند افراد متخصص و شخصیتهای مردمی که به اطرافیانشان در برداشتن بار مسوولیتهای سنگینی که با دموکراسی یا حکومت مردم بر مردم همراه است، کمک میکنند، بطور روزافزونی کنار گذاشته شدهاند و همچنین شهروندان بهلحاظ فکری و عاطفی نتوانستهاند یک دموکراسی کارا را اجرا کنند. بنابراین میانهروی از بین رفته و میلیونها رایدهنده سرخورده و پر از نگرانی با ناامیدی به پوپولیستهای جناح راست رو آوردهاند. او پیشبینی میکند که در دموکراسیهای تثبیتشده مانند ایالات متحده، حکومتداری دموکراتیک همچنان به افولش ادامه خواهد داد و در نهایت شکست خواهد خورد.
نیمه آخر قرن بیستم دوران طلایی دموکراسی بود. طبق یک نظرسنجی، در سال ۱۹۴۵ فقط ۱۲ دموکراسی در کل جهان وجود داشته است. تا اواخر قرن بیستم این رقم به ۸۷ دموکراسی رسیده بود، اما پس از آن وارونگی بزرگ رخ داد: در دهه دوم قرن بیستویکم، روآوردن به دموکراسی بهصورت ناگهانی و ناگوار متوقف و روند معکوس آن شروع شد.
سیاستمداران پوپولیست راستگرا در لهستان، مجارستان، فرانسه، بریتانیا، ایتالیا، برزیل و ایالات متحده به قدرت رسیدند یا تهدید کردهاند که قدرت را به دست خواهند آورد. اکنون آرای پوپولیست راستگرا در اروپا از ۴درصد در ۱۹۹۸ بیش از سه برابر شده و به ۱۳درصد در سال ۲۰۱۸ رسیده است. در آلمان، رای پوپولیستها حتی پس از رکود بزرگ و پس از آنکه هجوم مهاجران به این کشور فروکش کرد، افزایش یافته است.
روزنبرگ استدلال میکند که تن دادن به دموکراسی کار دشواری است؛ چرا که دموکراسی از کسانی که به آن رو میآورند، چیزهای زیادی میطلبد. دموکراسی از مردم میخواهد به افرادی که دیدگاه متفاوت دارند و افرادی که شبیه آنها نیستند، احترام بگذارند. از مردم میخواهد که خروارها اطلاعات را جستوجو کرده و خوب را از بد و درست را از غلط جدا کنند. دموکراسی مستلزم اندیشیدن، نظم و منطق است. اما نکته اینجاست که تکامل با اعمال این خصوصیات در چارچوب دموکراسی تودهای مدرن موافق نیست.
روزنبرگ با استناد به یک حجم زیادی از مطالعات روانشناسی و یافتههای کموبیش آشنا میگوید که انسانها درست فکر نمیکنند. تعصبات مختلف، مغز ما را در اساسیترین سطوح سمتوسو میدهد. به عنوان مثال، تصویر یک مرد سیاهپوست که بلوزی کلاهدار پوشیده بهراحتی نژادپرستی سفیدپوستان را بدون آنکه خودشان متوجه شوند، تحریک میکند. ما عادت داریم شواهدی را که به نفع اهدافمان نیست نپذیریم و اطلاعاتی که سوگیریهایمان را تأیید میکند، بپذیریم. گاهی اوقات شنیدن اینکه داریم کار اشتباهی انجام میدهیم، باعث میشود بیشتر برآن کار اشتباه اصرار کنیم.
روزنبرگ معتقد است مغز ما با دموکراسی مدرن سازگار نیست و اینکه انسانها برای دموکراسی ساخته نشدهاند. مردم دو هزار سال است که میگویند دموکراسی غیرعملی و کاری است نشدنی. او به این نتیجه رسیده دلیل موفقیت اخیر پوپولیستهای جناح راست این است که نخبگان کنترل نهادهایی را که بطور سنتی مردم را از غیردموکراتیکترین انگیزههای آنها نجات میداد، از دست دادهاند. وقتی قرار باشد مردم خودشان به تنهایی تصمیمهای سیاسی بگیرند، به راهحلهای سادهای رو میآورند که پوپولیستهای جناح راست در سراسر جهان آن را پیشنهاد میکنند؛ راهحلهایی که ترکیب کشندهای از بیگانههراسی، نژادپرستی و اقتدارگرایی است.
نخبگان، طبق تعریف روزنبرگ افرادی هستند که در رأس هرم اقتصادی، سیاسی و فکری، قدرت را در دست دارند و کسانی هستند که انگیزه حمایت از فرهنگ و نهادهای دموکراتیک و قدرت انجام موثر این کار را دارند. نخبگان در نقش سناتور، روزنامهنگار، استاد دانشگاه، قاضی و مدیر دولتی بر گفتمان عمومی و نهادهای ایالات متحده کنترل و نفوذ داشتهاند و در این نقش، به عوام کمک کردهاند تا اهمیت ارزشهای دموکراتیک را درک کنند. با اینحال، امروزه وضعیت در حال تغییر است. به لطف رسانههای اجتماعی و تکنولوژیهای جدید، امروز هرکسی که به اینترنت دسترسی داشته باشد میتواند بلاگ و پُستی را منتشر کند و برای هدفی که در سر دارد، حتا اگر این هدفش ریشه در توطئه داشته و براساس یک ادعای دروغین باشد، توجه جلب کند.
شاید در گذشته نخبگان توانسته باشند تئوریهای توطئه را از پیشرو بردارند و از پس پوپولیستها با برجستهکردن ناسازگاریها و تناقضهایشان برآیند، اما امروز کمتر شهروندی نخبگان را جدی میگیرد. حالا که مردم اخبار را بهجای روزنامههای جاافتاده و شبکههای خبری تلویزیونی از طریق رسانههای اجتماعی دریافت میکنند، اخبار جعلی بهراحتی گسترش مییابد. طنز ماجرا این است که دموکراسی بیشتر که حاصل گسترش رسانههای اجتماعی و گردش آزادانه اطلاعات در اینترنت است، سیاست ما را افسارگسیخته کرده و انسان مدرن را به سوی اقتدارگرایی سوق میدهد.
روزنبرگ میگوید: «پوپولیستها خلاف دموکراسی که خواستههای زیادی دارد، فقط یک خواسته دارند. آنها اصرار میکنند که مردم وفادار باشند. وفاداری نزد آنها یعنی تسلیمشدن به چشمانداز ناسیونالیستی پوپولیستی؛ و در اینجا اعلام وفاداری به یک رهبر استبدادی آسانتر از کارِ دشوارِ فکرکردن برای خودتان است.»