چرا رسانه‌های مستقل «دشمن مردم» خوانده می‌شوند

۱۳۹۸/۰۷/۲۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۵۵۵۲۹
چرا رسانه‌های مستقل «دشمن مردم» خوانده می‌شوند

گروه جهان|

 «فکر می‌کردم که با میزبانی از رهبران گروه هفت در «ترامپ نشنال دورال» در میامی بهترین کار را برای کشورم انجام می‌دهم اما طبق معمول رسانه‌های متخاصم و شرکای دموکراتشان دیوانه شدند! بنا براین محل دیگری را برای این اجلاس در نظر خواهیم گرفت.» این تازه‌ترین واکنش رییس‌جمهوری امریکا به انتقاد رسانه‌هاست.

پس از آنکه منتقدان، تصمیم دونالد ترامپ برای برگزاری نشست سران۷ کشور ثروتمند جهان را سوءاستفاده از قدرت با هدف پیشبرد منافع شخصی ارزیابی کردند، رییس‌جمهوری امریکا با انتشار رشته توئیتی مخالفان به‌ویژه رسانه‌ها را به خصومت غیرمنطقی و دیوانه‌وار با خود متهم کرد.

تقریبا روزی نیست که ترامپ به رسانه‌ها نتازد و آنان را به انتشار اخبار جعلی متهم نکند. نیویورک‌تایمز که یکی از رسانه‌هایی است که ترامپ همواره آن را به انتشار اخبار جعلی متهم می‌کند، اخیرا در مطلبی به پیشینه این عبارت «اخبار جعلی» پرداخته و از دلایل تاختن سیاستمداران افراطی به رسانه‌های مستقل نوشته است. در این مطلب آمده:

آدولف هیتلر ۱۶ اکتبر ۱۹۱۹ مبلغ سیاسی (پروپاگاندیست) شد؛ کاری که تا آخر عمر شغل اصلی او باقی ماند. هیتلر بدون پروپاگاندا نمی‌توانست به چهره‌‌ای شناخته‌شده بدل شود، چه رسد به اینکه به قدرت برسد. فعالیت هیتلر به عنوان مبلغ سیاسی بود که جنگ جهانی دوم را ممکن ساخت و یهودیان را دشمن آلمان معرفی کرد. شکل پروپاگاندای هیتلر از محتوای آن جداشدنی نبود؛ او رویدادهای جهان را به‌صورت روایتی تخیلی در قالب شعارهای ساده درآورد؛ شعارهایی که باید تا زمانی که دشمن تعریف‌شده توسط آن نابود نشده‌اند، تکرار شوند.

هیتلر پیش از ۱۹۱۹ یک سرباز و مردی تنبل بود. وقتی پس از انقلاب آوریل ۱۹۱۹ جناح راست بر چپ‌گراها پیروز شد، هیتلر راست را انتخاب کرد. او خصوصیاتی را از خود به نمایش گذاشت که برای ارتش خواستنی بود. ارتش در آن زمان مصمم بود که به جای دنبال‌کردن تحولات سیاسی، از آن جلو بزند و خود تحولات را شکل دهد. در ماه می‌۱۹۱۹، فرماندهی جدیدی متشکل از عناصر ارتش که انقلاب را سرکوب کرده بودند، در مونیخ ایجاد شد. این فرماندهی شامل واحد اطلاعات به‌منظور نفوذ و تأثیرگذاری بر جامعه مدنی و احزاب سیاسی بود. این فرماندهی سربازان را به عنوان فعالان سیاسی آموزش می‌داد تا به‌صورت پنهانی به عنوان مامور نیروهای مسلح عمل کنند و افکار عمومی را شکل دهند. هیتلر یکی از این سربازان بود.

هیتلر ژوئن در دوره‌های آموزشی ویژه در دانشگاه مونیخ شرکت کرد. این دوره‌ها به‌گونه‌ای طراحی شده بودند که ماموران آینده را با پس‌زمینه‌های ایدیولوژیک لازم مجهز کنند. سخنرانی‌های «گوتفرید فدر» در مورد اقتصاد توجه هیتلر را جلب کرد. فدر به هیتلر آموخت که بین سرمایه مولد (ملی) و غیرمولد (یهودی) تمایز قایل شود. در ماه اوت، هیتلر موظف شد تا سربازان آلمانی را که در اردوگاه‌ها به عنوان زندانیان جنگی نگهداری می‌شدند، بازآموزی کند. در همان ماه او در گفت‌وگویی درباره مسوولیت وقوع جنگ شرکت کرد. سخنرانی‌های او در مورد موضوعاتی چون مهاجرت آلمانی‌ها و شرایط صلح پسا جنگ به خوبی مورد استقبال قرار گرفت. در ۲۸ اوت موضوع بحث هیتلر سرمایه‌داری بود و او آن را با یهودیان ربط داد.

ماه بعد، فرمانده‌‌ هیتلر به او دستور داد تا به یک گروه راست‌گرای کوچک به نام حزب کارگران آلمان (DAP) نفوذ کند. این حزب در ژانویه همان سال تاسیس شده بود و حدود صد عضو داشت. هیتلر ۱۲ سپتامبر در یکی از جلسات آن شرکت کرد و در پایان به‎طور اتفاقی صحبتی نیز داشت. رهبر حزب تحت تاثیر سخنرانی هیتلر قرار گرفت و از او خواست وارد حزب شود. این ظاهرا خواسته‌ افسران مافوق هیتلر نیز بود. هیتلر در درخواست مکتوب خود گفت که می‌خواهد مبلغ سیاسی (پروپاگاندیست) شود: «مردم می‌گویند که من استعدادش را دارم.» او وارد حزب کارگران آلمان شد اما همچنان از ارتش معاش دریافت می‌کرد.

همانطور که «ایان کرشاو» زندگی‌نامه‌نویس هیتلر نوشته، ارتش هیتلر را به پروپاگاندیست تبدیل کرد. از آن‌جایی که هیتلر از ارتش معاش دریافت می‌کرد و شغل دیگری نداشت، می‌توانست خودش را تمام‌وقت وقف این کار کند. حزب کارگران آلمان از قبل وجود داشت بنابراین هیتلر مجبور نبود گروه خودش را تشکیل دهد. تشکیل گروه می‌توانست برای هیتلر خسته‌کننده باشد. با این‌حال، از آن‌جا که حزب کارگران آلمان بسیار کوچک بود، هیتلر بلافاصله به عنوان سخنران اصلی آن ظاهر شد.

او خودش را وقف برنامه‌ریزی و تمرین اجراها و سخنرانی‌هایش کرد. هیتلر از آینه‌ای برای بهبود فن بیان و حرکاتش در جریان سخنرانی استفاده می‌کرد. او در حال تبدیل‌شدن به یک مجری، به یک هنرمند بود. چنان‌که خود هیتلر چند سال بعد در «نبرد من» می‌نویسد: «استفاده درست از پروپاگاندا یک هنر واقعی است.»

هیتلر در سخنرانی‌های خود در اواخر ۱۹۱۹، پیشگام تبلیغات سیاسی بود. در این سبک از تبلیغات سیاسی، کار با تمرکز تمام به تکنیک‌های متقاعدکننده آغاز می‌شود، از خلق اسطوره‌ ناب عبور می‌کند و پایان آن به ملتی می‌رسد که به تشویق مبلغان به راه افتاده‌اند. هیتلر در «نبرد من» می‌نویسد: «پروپاگاندا باید به چند نکته محدود باشد و بارها بارها تکرار شود.»

در ۱۶ اکتبر ۱۹۱۹، هیتلر در اولین سخنرانی خود به عنوان عضو حزب کارگران آلمان گویا این تکنیک را به چنگ آورده است. به‌گفته یک شنونده، هیتلر در این سخنرانی با واژه‌های محکم خواستار اقدام قاطعانه علیه دشمنان مردم می‌شود. او به‌خصوص از روزنامه‌ها خشمگین است و خواستار جایگزین‌شدن آنها با ارگان‌های تبلیغاتی می‌شود که احساسات آلمانی‌ها را بازتاب دهند. چندی پس از این سخنرانی، ارتش به هیتلر و حزب او (ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان) کمک می‌کند تا روزنامه‌ای را برای انتشار پیام‌هایش به دست آورد.

آنچه هیتلر در سال ۱۹۱۹ ارایه داد، واکنشی به جهانی‌شدن بود. «برندن سیمس» در زندگی‌نامه‌ جدیدی که در مورد هیتلر نوشته، ادعا می‌کند که هیتلر در آن‌زمان تحت تاثیر قدرت جهانی بریتانیا و ایالات متحده در جبهه غربی قرار گرفته بود. البته در اینکه هیتلر می‌گفت سرنوشت آلمان به دست قدرت امپراتوری‌های سرمایه‌داری افتاده، حق با او بود. با این‌حال، هیتلر ۱۹۱۹ به جای اینکه نتیجه‌گیری کند که جنگ به نفع آلمان نیست، تصویر احساسی از آلمانی‌ها را به عنوان قربانیان بی‌گناه شر جهانی ترجیح داد.

در ۱۳ نوامبر، هیتلر در سخنرانی‌اش، یهودیان را نه‌تنها به‌خاطر سرمایه‌داری بلکه به‌خاطر کمونیسم نیز مقصر دانست. توطئه جهانی علیه آلمانی‌ها در راه بود. یک مخاطب سخنان هیتلر به یاد می‌آورد که او «به طرز بسیار ماهرانه‌ای» صحبت می‌کرد و تصاویری از بی‌عدالتی‌هایی را که در حق آلمانی‌ها صورت گرفته بود، یادآوری کرد که قلب‌ها را به تپش آورد.

کسانی‌ که زندگی‌نامه‌ هیتلر را نوشته‌اند، نمی‌توانند به این پرسش که هیتلر چه زمانی ضدیهود شد، پاسخ دهند. پیش از ۱۹۱۹ هیتلر مشکلی با یهودیان، از جمله آنهایی که در واحد او می‌جنگیدند، نداشت. یکی از آن‌ یهودیان، فرماندهی بود که به هیتلر مدال داد. عقاید ضدیهودی‌ او زمانی آشکار شد که هیتلر به تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا) به عنوان راه زندگی رو آورد.

یهودستیزی هیتلر برای هر سوال پیچیده‌ای، پاسخ ساده‌ای داد یا بهتر است بگوییم یهودستیزی هیتلر پرسش‌ها راجع به اینکه چه چیزی ممکن است برای آلمانی‌ها بهترین باشد را به جلسه احضار و اعدام نیروهای اسرارآمیز حاکم بر جهان تبدیل کرد. راه‌حل مشکل، دیگر رسیدگی به آن نبود بلکه از بین‌بردن این نیروهای اسرارآمیز بود. برای متفکران معاصر مانند «ویکتور کلمپایر» و «هانا آرنت» که هیتلر را مبلغ سیاسی می‌دانستند، مساله این نبود که هیتلر به باورهای درونی خاصی رسیده بود بلکه تاثیر پروپاگاندای هیتلری بر زندگی عمومی بود.

هیتلر ۱۹۱۹ فقط در چند محله در مونیخ شناخته می‌شد. او در سال ۱۹۲۳ به‌خاطر تلاش ناکامش برای رسیدن به قدرت تا حدی معروف شد. پس از آن هیتلر زندانی شد و در زندان بود که «نبرد من» را نوشت.

وقتی آلمان طی «رکورد بزرگ» با سری جدیدی از شوک‌های جهانی روبرو شد، نوع سیاست هیتلر پرطرفدار شد. یکی از پیامدهای بحران اقتصادی آن زمان (مانند بحران اقتصادی ۲۰۰۸) فروپاشی روزنامه‌های مستقل بود. هیتلر روزنامه‌های مستقل را همواره «دشمن مردم» می‌شمرد. با ضعیف‌ترشدن صدای روزنامه‌نگاران، مبلغان سیاسی تیر خلاص را شلیک کردند. در آن‌زمان هیتلر و نازی‌ها شعار ساده‌ای را پیدا کرده بودند و آن را برای بی‌اعتبارکردن روزنامه‌نگاران تکرار می‌کردند. آن شعار این بود: Lügenpresse یا «مطبوعات دروغگو.» امروزه هم راست‌افراطی آلمان این اصطلاح را احیا کرده‌اند که معادل انگلیسی آن Fake News یا «اخبار جعلی» است. (اصطلاحی که ترامپ نیز در امریکا همواره برای محکوم کردن رسانه‌های منتقد از آن استفاده می‌کند.)