الزامات تحدید جمعیتی در تهران و کلانشهرها
بهنام ملکی| کارشناس اقتصادی|
چندی پیش گزارش اقتصادی بسیار سودمند نشریه اکونومیست با عنوان «جهانی از اعداد» منتشر شد که متاسفانه نشان میداد تهران در ردیف آلودهترین شهرهای جهان قرار گرفته است، سوال اینجاست که به راستی چرا مهمترین محور برنامهها یعنی آیندهنگری طرحها در جامعه ما به فراموشی سپرده شده است؟ آیا به این اندیشیدهایم که در 20 و 30 سال آتی، تنفس مردم، مسکن، ترافیک چند ده میلیونی خودروها در خیابانهای باریک، برجهای بلند، تخریب روستاها، باغات و اندک رودخانههای قدیمی (مجاری تنفسی) و... پایتخت کشور را به چه سرنوشتی دچار میکند؟
آیا قادریم با پول نفت هوا را هم از خارج خریداری و در تهران به مصرف برسانیم؟ آیا بهتر نیست به جای شعارهای فریبنده مردم پسندانه و اقدامات پوپولیستی انتقال بحران به مردم و مدیران بعدی، چارهاندیشی اساسی برای مقابله با غارت باقی مانده منابع انرژی و انتقال مصایب به آیندگان به ظاهر با هدف حل معضل تردد و ارزانسازی ناپایدار کلانشهر نشینی در تهران و... داشته باشیم؟ به نظر میرسد تنها راه چاره تمرکز زدایی از مرکز و تفویض اختیار به استانها به ویژه مناطق مستعد پیرامونی، مطابق با برنامه کارشناسی آمایش سرزمین باشد.
نگاهی به وضعیت کشورهای دیگر کنیم. هندیها اکنون سالهاست که برای آجر گذاشتن روی آجر در دهلی نو جریمه سنگین وضع کردهاند. در مقابل در کلانشهرهای ما هر روز شاهد نابودی آخرین باغات حتی رودخانههای تهران (اوین، فرحزاد، کن و...) به بهانه تامین هزینههای ناروای شهرداریها و... هستیم. شوربختانه اینکه اگر مدیران وشهردارانی پاکدست خارج از این اهداف غیرسازنده وارد عرصه شوند و موفق به مشارکت موثر در این روند نشوند به جای حمایت از آنها اتهام بیکفایتی غیراجرایی و... به پیشانی آنان میچسبد و پیشایش آنان محکوم به حذف و فنا یا تلاش در این راستا هستند.
پرسش از سازمان برنامه و بودجه و شورای عالی استانها، مجلس، سازمان شهرداریها و... این است که برنامه آمایش سرزمین (عدالت منطقهای) و... چه سرنوشتی پیدا کرد؟ برنامهای که حتی تصویب یا عدم تصویب آن برای بسیاری از افراد جامعه محرز نیست در شرایطی که هیچ اقدام سازندهای در این جهت قابل مشاهده نیست. سوال این است که چرا برای برنامههایی از این قبیل ضمانت اجرای مناسبی در نظر گرفته نشده است؟ و هزاران اما و اگرهای دیگر.
اگر گروهی در ذهن خود گسترش فسادآور محدوده شهری و توسعه مترو را راهکار مقابله با گرانی مسکن یا معضل آلودگی هوا میدانند، آگاه باشید که گسترش شتابان مترو یا مرز پایتخت در تهران همانند ظروف مرتبطه و تجارب دهههای گذشته به نابودی و تخلیه بیشتر مناطق پیرامون و تمرکز سنگینتر جمعیت در تهران و تخریب بیشتر مناطق محروم منجر شده است.
اکنون در هیچ کشور مترقی دنیا مرز شهری قانون (تراکم) فروشی و توسعه مترو با پول نفت همانند محدوده شهری و مترو تهران چنین بیرویه شبانه و شتابان گسترش نیافته است. سوال این است که با افزایش عوارض و فروش تراکم آیا مشکل حل شد یا بحرانهای سنگینتری بر پایتخت نشینی حاکم شده است؟ و اینک وزارتخانههای تخصصی جهاد کشاورزی، کشور، دفتر مطالعات شهرداری، شورای شهر، شهردار، بساز و بفروشها، مردم، رسانهها، دولت، مجلس، مقامات ارشد نظام و... باید مشخص کنند برای 30 سال آتی مقابله با تخلیه مناطق و جلوگیری از تمرکز بحران ساز جمعیت در تهران بیقواره و دیگر کلانشهرها چه برنامهای دارند؟
اگر طرح و برنامه راهبردی وجود دارد چرا این برنامه و جزییات آن در دسترس نیست؟ چرا اجرا نمیشود؟ باید به دنبال راههای شفابخش گشت. اکنون تنها راهکار شفابخش محاکمه عوامل شهر فروشی، توسعهدهندگان محدوده شهری خصوصا تخریب رودخانهها، انتقال پایتخت اقتصادی از تهران به منطقه مستعد دیگر، نقل مکان دولتمردان از تهران به دولت شهری کوچک و مستقل (با ممنوعیت خرید و فروش ملک در آن محدوده) تفویض اختیار و درخواست پاسخگویی از استانها، تمرکز زدایی از بافت شدیدا متمرکز اداری تهران، توسعه سرمایهگذاری، ایجاد مسکن ارزان قیمت، و تخصیص مشوقهای مهاجرتی برای انتقال جمعیت کلانشهرها به مناطق مرزی کم جمعیت نظیر ابوموسی و... با استفاده از تجارب موفق جهان است.
اگر امروز تصمیم نگیریم با ساختاری شدن مشکلات کلانشهر نشینی همانند کوتاهی در مقابله با معضلاتی چون مصرف نفت در بنیانهای غیر مولد، رانت خواری، فساد و... قطعا فردا دیر است.با گره خوردن این بحران به بافت سیاسی پیروز در کشور برای فرار از نارضایتی و تبعات این تصمیم خردمندانه هیچیک از مقامات مسوول حاضر به اجرای آن نخواهند شد.همانند داستان موشها و گربه هر میزان حرافی شود هیچ موشی حاضر به انداختن زنگوله گردن گربه نخواهد بود، در آن زمان حتی اعتراصات هم نمیتواند اندکی در کاهش آلام پیش روی آیندگان مقیم تهران و... موثر باشد.