بازی تاج و تخت در حوزه خلیج فارس
اینکه با دیدی محدود فقط روی بحران دریایی در
خلیج فارس و تهدید بالقوه جریان نفت و اقتصاد جهانی تمرکز کنیم، خیلی وسوسهانگیز است. این همان چیزی است که سرتیتر خبرهای مطبوعات روزانه به آن اختصاص دارد و شکلی از تهدید هم کاملا واقعیت دارد. با این حال، در عمل ایالات متحده همین حالا هم با تهدیدهای دیگری در منطقه و از جانب ایران روبه رو است و دستکم یکی از این تهدیدها بهطور بالقوه در چارچوب راهبرد کلان امریکا خیلی جدی به نظر میرسد. در خصوص «تهدیدهای دیگر» میتوان به مواردی همچون یمن، سوریه و شکستهای مکرر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در متحد شدن برای دفاع در مقابل ایران اشاره کرد. مهمتر از همه، این تهدیدها شامل درگیری ایالات متحده و اعراب با ایران بر سر نفوذ در منطقه
خلیج فارس میشود.
خطر بالقوه برای جریان عرضه جهانی نفت
اگر بخواهیم بدترین شرایط را برای صادرات نفت خلیج فارس در نظر بگیریم باید به تهدید بالقوه بسیار جدی که جریان عرضه نفت جهانی را تهدید میکند اشاره کنیم و تقریبا تمام رسانههای خبری و تفسیری، تأثیر بالقوه این مساله را بر ایالات متحده کمرنگ کردهاند. اداره اطلاعات انرژِی ایالات متحده (EIA) برآورد میکند که «به خاطر حجم عظیم نفتی که از طریق تنگه هرمز منتقل میشود، این تنگه مهمترین گلوگاه نفتی دنیا است. در سال 2018 جریان روزانه نفتی که از این تنگه عبور کرده معادل 30 میلیون بشکه در روز بوده است که این رقم برابر با 30 درصد مصرف نفت مایع در سطح جهانی بوده است». اداره اطلاعات انرژی ایالات متحده هشدار میدهد که «برای دور زدن تنگه هرمز گزینههای محدودی وجود دارد و تنها عربستان سعودی و امارات متحده عربی از خطوط لولهای برخوردار هستند که توانایی انتقال نفت خام به خارج از خلیج فارس را داشته و نیز ظرفیت خط لوله اضافی دارند که میتوان از طریق آن تنگه هرمز را دور زد. در پایان سال 2018 ظرفیت کل خط لوله موجود برای انتقال نفت خام در این دو کشور رقمی معادل 5/6 میلیون بشکه در روز برآورد شده است. در همین سال 7/3 میلیون بشکه نفت خام در روز از طریق خطوط لوله منتقل شده است و ظرفیت روزانه 2/2 میلیون بشکه آنها که میتوانست تنگه هرمز را دور بزند، بدون مصرف مانده است». این یعنی اگر بهواسطه وقوع یک جنگ یا بروز هر بحرانی تنگه هرمز برای مدت طولانی بسته شود، حداقل بیش از 21 درصد جریان عادی نفت- به اضافه 0/4 تریلیون فوت مکعب گاز طبیعی مایع برابر با یکچهارم تجارت گاز مایع طبیعی جهان- از جریان اقتصاد جهانی حذف میشود. بهطور کلیتر، این وضعیت میتواند به معنی جنگی باشد که منجر به قطع جریان حیاتی حمل و نقل غذا و کالا به درون خلیج فارس خواهد شد و تسهیلات و امکانات کلیدی را هدف قرار میدهد- و خسارتی وارد میکند که ترمیم آن ماهها به طول خواهد انجامید، برخی جنبههای پیشرفت ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را فلج و فضای تنش و بیثباتی پایداری در منطقه ایجاد خواهد کرد. خلیج فارس منطقهای نیست که تاکنون در آن جنگها پاکیزه پایان یافته باشند یا به کاهش خطر درگیری، افراطگرایی و تروریسم منجر شده باشند. روش مشخصی برای برآورد تأثیر وقوع این بدترین سناریو بر اقتصاد جهانی و ایالات متحده وجود ندارد. به هر حال، روشن است که سایر صادرکنندگان عمده مثل لیبی و ونزوئلا از قبل با مشکلات عمدهای دست به گریبان بوده و هستند. صادرکنندگان کماهمیتتر مثل سودان جنوبی، سوریه و یمن هم به همین شکل درگیر هستند. همچنین روشن است که ایالات متحده بر خلاف آنچه برخی از آن به «استقلال انرژی» تعبیر میکنند، خود با مشکلات جدی روبه رو است. این کشور با توجه به تولید داخلی و صادرات نفت خود ممکن است دیگر یک واردکننده عمده نفت نباشد. با این حال، ایالات متحده هم مانند سایر کشورهای دنیا هنوز ناگزیر است با افزایش قیمتهای نفت سر و کار داشته باشد و مانند هر کشور دیگری در دنیا برای نفت و محصولات با قیمتهای مزبور رقابت کند. مساله واضح و روشن دیگر اینکه بیشتر گزارشات مربوط به «استقلال انرژی» دستکم به لحاظ تاکتیکی تأثیر کاهش صادرات نفت خلیج فارس بر اقتصاد ایالات متحده را کمرنگ میکنند، زیرا گزارشهایی از این دست هیچ چیز دیگری جز جریان نفت را بررسی نمیکنند. در عمل ایالات متحده بنا به دلیل دیگری با مشکلاتی جدی روبه رو خواهد شد. همان طور که اداره انرژی ایالات متحده اشاره میکند 76 درصد از نفت خام و میعاناتی که در سال 2018 از طریق تنگه هرمز حمل شده است، سر از بازارهای آسیایی درآورده است. چین، هندوستان، ژاپن، کره جنوبی و سنگاپور و... 65 درصد جریان نفت خام و میعاناتی که در سال 2018 از طریق تنگه هرمز حمل شده است را جذب کردهاند. این جریان برای اقتصاد ایالاتمتحده از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا امروزه محصولاتی که از این کشورهای آسیایی وارد میکند نسبت به نفتی که ایالات متحده خودش در گذشته مستقیما وارد میکرد، سهم بیشتری در اقتصاد این کشور دارند.
در حقیقت اقتصاد کلی امریکا اکنون چنان به صادرات آسیایی، مولفههای تولیدی و کالاهای کلیدی از کشورهایی که خود برای تولیدشان بهشدت به صادرات نفت از خلیج فارس وابسته هستند، وابسته است که این مساله به معیاری کلیدی برای سنجش وابستگی ایالات متحده به جریان مستقیم نفت و گاز مایع طبیعی به خارج از خلیج فارس- نه به نفت خود ایالات متحده- تبدیل شده است. در نتیجه سخن گفتن در مورد «استقلال انرژی» در قالب واردات نفت ایالات متحده به یک تناقضگویی تبدیل شده است.
با وجود این، احتمال بروز چنین درگیری که تا این حد به صادرات نفت از خلیج فارس و عرضه نفت در سطح جهان خسارت میزند، در عالم واقعیت چندان زیاد نیست. هرکسی که اندکی تاریخ نظامی خوانده باشد نمیتواند به مذاکرات منطقی یا محدودیت هوشمند اعتماد کند. به هر حال، سناریوی بدتری که موجب بروز کاهش عظیم یا وقفهای در صادرات نفت و گاز خلیج فارس بشود، به احتمال خیلی زیاد مستلزم شکلگیری یک بحران تقریبا تمامعیار دریایی یا وقوع جنگ مهمی است که از حمله به نفتکشها و حمل و نقل فراتر میرود.
یک موج افزایش موقتی در قیمت نفت یا وقفه محدودتری در جریان صادرات خلیج فارس هنوز هم میتواند تأثیرات خود را داشته باشد. به هر حال، قیمتهای جهانی نفت امروزه خیلی پایینتر از روزهایی است که قیمت نفت خام بشکهای 100 دلار یا بیشتر بود. ایران اگر میخواهد تمام صادرات نفت خود و نیز صادرات همسایگان عربش قطع شود تنها میتواند به چنین جنگی دامن بزند.
بازی تاج و تختِ خودویرانگرانه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس
ایران قدرت برتر طبیعی خلیج فارس نیست. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از ثروت و منابع مالی و نفتی بیشتری برخوردار هستند. کشورهای عربی خیلی بیشتر از ایران برای نیروهای مسلح خود هزینه و دهها برابر بیش از این کشور تجهیزات نظامی وارد میکنند. آنها باید بتوانند با کمترین کمک خارجی در مقابل ایران ایستاده و از خود دفاع کنند.
در هر صورت، متأسفانه شرکای راهبرد عربی امریکا به نظر بیش از امنیت، به جراحتهای خودساخته علاقهمند هستند و بیشتر روی «درگیری درون یک تمدن» خاص خودشان متمرکز هستند. دستهبندیهای عربی در درون کشورهایی مثل سوریه، عراق و یمن همگی نمونههایی از این دست هستند که در آنها دستهبندیهای عربی در داخل کشور- و در خارج از آن- فرصتهای راهبردی مهمی در اختیار ایران قرار داده است که به سختی میتواند از آنها چشمپوشی کند. ایران بهطور خاص در هیچیک از موارد مزبور تهاجمی عمل نکرده است. این کشور از دری که کشورهای عربی به رویش باز کردهاند به راحتی وارد شده و هدایایی که همسایگان برایش مهیا کردهاند را برداشته است. ایالات متحده در سال 2003 با حمله به عراق، بدون هیچ برنامه روشنی برای آینده، کاری از پیش نبرد، اما عدم توفیق اعراب در اقدامی یکپارچه یا قاطعانه قبل یا بعد از سال 2003 نیز دستکم به همان اندازه خسارت به بار آورد.
آنچه حتی بدتر از این بوده است- و تا حدودی به سبک مغزی راهبردی شبیه است- فقدان اتحاد بین اعراب حوزه خلیج فارس بوده است. تلاشها برای ائتلافهای عربی و اتحاد نظامی همیشه بیشتر شبیه تئاتری مضحک و خندهدار بودهاند، اما شورای همکاری خلیج فارس پساز سال 1980 باید یکی از موفقترین ائتلافها در سطح جهان بوده باشد. این شورا از پول، حمایت بیرونی و زمان برخوردار است.
در عوض کشورهای عضو شورای مزبور مقادیر فراوانی سرمایه برای دفاع هزینه کردهاند بیآنکه نیروهای موثری با قابلیت عملکرد بین کشوری ایجاد کنند یا روی ماموریتهای مشترک تمرکز داشته باشند. کشورهای عربی حوزه خلیج فارس کینه و دشمنیهای ناچیز گذشته را کنار نگذاشتهاند و تنها تا حدی که ایالات متحده آنها را گرد هم آورده به هم نزدیک شدهاند. چارچوب ائتلاف شورای همکاری خلیج فارس هنوز هم وجود دارد.
به هر حال، بایکوت قطر از سوی عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و مصر همچنان تداوم دارد. اقدامات کشورهای عربی رقیب برای شکلگیری شکستی پسا- اسدی تقریبا در همان آغاز راه خود با شکست روبه رو شد. برای ملحق کردن اردن به شورای همکاری خلیج فارس هیچ تلاش منسجمی صورت نمیگیرد. تنشهای سعودی و عمانی بیسر و صدا ادامه دارند. کویت سعی دارد نقش بیطرفی و واسطهگری را بدون حمایت گستردهای ایفا کند. و اکنون پرسشهایی در خصوص همکاری عربستان سعودی و امارات متحده عربی در یمن و جاهای دیگر در خلیج فارس وجود دارد. به نظر میرسد دیو ساختن از ایران جایگزینی برای مذاکرات بازدارندگی و تلاش برای رسیدن به راهحلی در یمن، سوریه یا عراق به شکلی واقعگرایانه باشد. ایران قدرت برتر خلیج فارس نخواهد بود، اما میتواند بسیار قدرتمندتر از آنچه هست به نظر برسد و توانایی آن را دارد که از دستهبندیهای درون شورای همکاری خلیج فارس به نفع خود بهرهبرداری کند، توان موشکی و دفاعی خود را ارتقاء بخشد و دستاوردهای خود در زمینه نفوذ در سوریه، لبنان، عراق و یمن را تثبیت نماید.
سوریه، لبنان و یمن: یک نقش واسطه پیروزی محدود برای ایران، «پیروزی» است
به نظر میرسد ایران همین حالا هم در لبنان و سوریه به «پیروزی» رسیده باشد، اگر چه پیروزی اصطلاح نابی است. هیچ چیزی در خصوص شرایط فعلی عملا نشان نمیدهد که ایران اندیشه شکست دادن اسراییل یا کنترل سوریه یا لبنان را در سر داشته باشد. به هر حال، به نظر نمیرسد ایران هیچوقت هیچ برنامه جدی برای این کار داشته است. لفاظیها به کنار، ایران از قبل جایگاهی ایجاد کرده است که در آن میتواند نقش یک واسطه پیروزی با دوام را ایفاء کند.
نقش واسطه پیروزی برای ایران در سوریه و لبنان نهتنها این کشور را مشهودترین حامی جنبشهای اصولگرای فلسطینی به روشهایی که دستکم تا حدودی در جهان عرب برایش محبوبیت میخرند، معرفی میکند، بلکه فشار شدیدی به ایالات متحده برای ماندن در سوریه وارد میکند، به ایران اهرم افزودهای در مقابل ترکیه و اسراییل میدهد و کمابیش نشان میدهد که واژه «عرب» مترادف با «پراکنده و ناکارآمد» خواهد شد. هزینه این مساله برای ایران نسبتا ناچیز است و خطرات آن عمدتا غیرمستقیم هستند. ایران در حزبالله و رژیم اسد به عوامل و نیروهای نیابتی واقعی نیاز ندارد. تنها چیزی که این کشور نیاز دارد توانایی آن برای دمیدن به آتش مشکلات و تنشهای موجود، تأمین تسلیحات و منابع مالی لازم برای حفظ حزبالله و رژیم اسد و حفظ «جنگ» به شکل عملیاتها و جنگ ترکیبی کنونی خود است. در حقیقت، خطر اصلی برای ایران وقتی است که این کشور بیش از حد درگیر شود و کمکم لفاظیهای خود را جدی بگیرد. ایران از طولانی کردن سطح کنونی تنش و بیثباتی بیشتر سود میبرد تا از هر فرصتی برای پیروزی از طریق بالا گرفتن مشکلات.
ایران ممکن است ثابت کند که توان پیروز شدن در همین سطح در یمن را نیز دارد. شکافهای اخیر بین عربستان سعودی و امارات متحده عربی- و این واقعیت که عمان از همان آغاز راه کنار ایستاده است- احتمال هرگونه پیروزی عربی در یمن را کمرنگ میکند. مشخص نیست که حوثیها بتوانند به شکل معناداری در این جنگ «پیروز» شوند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی کاملا پا پس کشیدهاند، یمن تقسیم شده و تعداد نیروها و مناطق تحت کنترل حوثیها محدود است که نتیجه همه اینها احتمالا تکهتکه شدن یمن و تداوم کابوس انسانی خواهد بود. به هر حال، بار دیگر صرفا جان به در بردن عمده حوثیها کفایت میکند. ایفای نقش یک واسطه پیروزی به ایران این اجازه را میدهد که با کمترین هزینه فشار قابل توجهی به عربستان سعودی وارد کند و نیز این امیدواری را میدهد که بتواند به یک پایگاه یا بندری برای دسترسی به دریای سرخ دست پیدا کند.
چنانکه سان تزو 2600 سال پیش گفته است، بعضی وقتها نفوذ داشتن بهتر از کنترل است. ممکن است برگرداندن یمن به یک مسیر یکپارچگی، صلح و توسعه چالشی تقریبا ناممکن باشد.
استثمار این کشور از بیرون، پشتیبانی از عناصر شیعی و ایجاد تهدیدی همیشگی برای عربستان سعودی در برههای از زمان که عربستان هزینههای هنگفتی را صرف نیروهای نظامی میکند به نظر خیلی ساده و عملی مینماید.
... و سپس مساله عراق
در هر صورت، عراق برای ایران یک موهبت واقعی است. ایران میتواند با بهره گرفتن از موقعیت خود در جای دیگر و احتمالا از رویارویی کنونی در خلیج فارس در جهت منافع خود استفاده کند. هر چند منافع حاصله برای ایران محدود هستند، مگر آنکه بتواند مانع از آن شود که عراق بار دیگر به عنوان یک دولت مستقل و قدرتمند سر برآورد. یک عراق یکپارچه با نیروهای امنیتی مختص خود و برخوردار از سطح معقولی از یکپارچگی و دولت از طریق ایجاد مانعی بزرگ در مقابل تهدید سایر ملل عرب حوزه خلیج فارس و حمایت از سوریه و حزبالله توسط ایران با این کشور مقابله خواهد کرد.
چنین عراقی نشان خواهد داد که شیعه و سنی در کنار هم میتوانند به شکلی که هردو طرف سود ببرند با هم همکاری داشته باشند و اینکه همزیستی مسالمتآمیز گزینهای به مراتب بهتر از افراطیگری خواهد بود. عراق میتواند به واسطه کمک نظامی و اقتصادی ایالات متحده و سرمایهگذاریهای بدون نیاز به حضور نظامی ایالات متحده، یک شریک راهبردی برای امریکا باشد و میتواند بهمثابه پلی بالقوه برای برقراری روابط بهتر بین ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس عمل کند.
به هر حال ایران در حال حاضر شانس زیادی برای تسلط بر دستکم بخشی از عراق یا پیروزی در رقابت عمده با ایالات متحده و همسایگان عرب خود بر سر نفوذ در این کشور را دارد. کمک نظامی و قدرت هوایی ایالات متحده ممکن است کلید شکست داعش در عراق بوده باشد، اما ایران حامی کلیدی نیروهای مردمی عراق بوده است و نفوذ چشمگیری در میان نیروهای زمینی عراق و سایر عناصر امنیتی این کشور برای خود کسب کرده است. عراق به لحاظ سیاسی آسیبپذیر است و نفوذ ایران بر عناصر شیعه دولتهای این کشور در حال رشد است.
بخشی از مشکل ناشی از عدم توفیق دولت در کمکرسانی به سنیها در غرب کشور برای بازیابی پس از اشغال داعش و خسارات بهجامانده از جنگ اخیر است. به هر حال، دولت موفق به پایان دادن به تنشهای قدیمی و درازمدت بین کردها و دولت مرکزی نشده است و نتوانسته برای شیعیان این کشور سطحی از پیشرفت که نیاز دارند را فراهم کند.
شاخصهای اداره بانک جهانی اکنون عراق را به عنوان یکی از دولتهایی معرفی میکند که در جهان به بدترین شکل اداره میشوند و دولت عراق همچنان یکی از فاسدترین حکومتهای دنیا به جساب میآید. شفافیت بینالملل، عراق را در رتبه دوازدهمین رژیم فاسد از میان 188 کشور دنیا قرار میدهد. دولت عراق تاکنون در ارایه کمک به بازسازی و احیای جمعیت شهروندان عمدتا سنی خود که در غرب در جنگ با داعش گرفتار شده بودند، توفیقی نداشته است. این دولت کار چندانی برای ایجاد اتحاد قومیتی یا نژادی انجام نداده است و بخش بسیار زیادی از ثروت «نفتی» آن توسط سیاستمداران، مقامات و بخش دولتی که یکی از بیشترین پرداختها و کمترین بازدهها در میان کشورهای در حال توسعه را دارد، حیف و میل میشود.
اقتصاد عراق دستکم به همان اندازه که از نفت سود میبرد، از بیماری نفت نیز رنج میبرد. این کشور از منابع غنی و درآمد صادراتی بالایی برخوردار است. بولتن آمار سالانه اوپک نشان میدهد که عراق ذخایر نفت تأیید شدهای معادل 145 میلیارد بشکه دارد و میتواند روزانه 4/4 میلیون بشکه نفت تولید کند. بولتن مزبور گزارش میدهد که صادرات نفت این کشور در سال 2018 ارزشی معادل 2/68 میلیارد دلار داشته است. سازمان اطلاعاتی امریکا سیا گزارش میکند که این صادرات حدود 85 درصد درآمد و 80 درصد عواید حاصل از مبادلات خارجی دولت را تشکیل میدهد. با این حال، تاریخ نشان داده است که این عواید نفتی همگی به سادگی در معرض سوءاستفاده و دزدی قرار دارند.
اوپک همچنین گزارش میدهد که سرانه درآمد ناخالص ملی عراق فقط 57570 دلار است که یکی از پایینترین درآمدهای سرانه در میان کشورهای حوزه خلیج فارس است. در اطلاعات نامه جهانی اخیر سازمان سیا، اقتصاد این کشور به صورت زیر توصیف شده است: عراق به آرامی در حال پیشرفت در اجرای قوانین و ایجاد نهادهایی است که برای اعمال سیاست اقتصادی لازم هستند و هنوز هم برای رفع دغدغههای سرمایهگذاران در خصوص وضعیت متزلزل کسب و کار، برخی اصلاحات سیاسی لازم است. دولت عراق مشتاق به جذب سرمایهگذاری خارجی مستقیم بیشتری است، اما در این راه با مشکلات و موانعی روبهرو است از جمله یک سیستم سیاسی ضعیف و نگرانیهایی در مورد امنیت و ثبات اجتماعی، فساد لجامگسیخته، زیرساختهای فرسوده و از رده خارجشده، خدمات ضروری ناکافی، کمبود نیروی کار ماهر و قوانین تجاری بسیار کهنه و قدیمی، سرمایهگذاری در این کشور را دشوار کرده و همچنان مانع رشد بخش خصوصی و بخشهای غیرنفتی میشوند... رهبران عراق در خصوص تبدیل عواید اقتصاد کلان به یک استاندارد ارتقاءیافته زندگی برای مردم عراق مقاومت میکنند. بهرغم آنکه بخش دولتی متورم شده و بسیار گسترده است، بیکاری همچنان در کل کشور مشکلی همهگیر است. قوانین و مقررات دستوپاگیر اضافی، کار را برای سرمایهگذاران عراقی و خارجی که میخواهند کسب و کار جدیدی راهاندازی کنند، بسیار دشوار کرده است. فساد و فقدان اصلاحات اقتصادی- همچون ساختاردهی دوباره بانکها و توسعه بخش خصوصی- جلوی رشد بخش خصوصی را گرفته است.
بانک جهانی اشاره میکند که درآمد نفتی عراق در حال افزایش است و برخی اقدامات مثبت در حوزه مالی و اقتصاد کلان در حال انجام است، اما همچنین با 7/48درصد، این کشور یکی از پایینترین نرخهای مشارکت نیروی کار در جهان و منطقه، بهخصوص برای زنان (12 درصد) و برای جوانان (26 درصد)، را دارد. نرخ بیکاری که قبل از ظهور داعش و شروع بحرانهای نفتی رو به کاهش بود، پس از سال 2012 روند رو به رشد به خود گرفت و به 9.9 درصد در سالهای 2017 و 2018 رسید.
علاوه بر این، تقریبا 17 درصد از جمعیت فعال به لحاظ اقتصادی دارای مشاغل نیمهوقت و کمدرآمد هستند. استفاده ناکافی بهخصوص در میان افرادی که در داخل کشور آواره شدهاند بیشتر است و تقریبا 24 درصد آوارگان یا بیکار هستند یا کار مناسبی ندارند.... بیش از یکپنجم جمعیت جوان فعال به لحاظ اقتصادی نه کار دارند و نه آموزش و پرورش دیدهاند ... تا زمانی که یک چرخش قابل توجه در سیاست مالی اقتصادی کشور به سمت یک رویکرد بازیابی فراگیر صورت نگیرد، فضای مالی محدودی برای حفظ بازیابی پااجنگ و توسعه درازمدتتر وجود خواهد داشت... ایجاد فضای مالی کافی برای برنامههای رشد- ارتقاء در سرمایه انسانی و سرمایه مادی کلید تنوع بخشی و اشتغالزایی است. شرایط اجتماعی همچنان چالشبرانگیز باقی مانده و این بیانگر سرمایهگذاری کم و ظرفیت سازمانی ضعیف است، شکافی که نشان از وقوع بحرانهایی همچون مشکلات فصلی آب و برق، بهویژه در بصره دارد. نهادهای مالی هنوز هم باید خود را با تغییرات قیمت نفت و ریسک سیاستهای چرخشی فراوان تطبیق دهند. کاهش در درآمد نفتی بدون اصلاحات ساختاری مداوم و افزایش ادامهدار هزینه کرد بودجه بر اساس بودجه 2018، دیر یا زود به اصلاحات بحران محور و توقف بازیابی خواهد انجامید.
اگر ایران بتواند از شکافهای موجود بهرهبرداری کند- و تا حد زیادی نفوذ ایالات متحده و اعراب از بیرون را کاهش دهد- یک عراق «تحت نفوذ» در طول 1599 کیلومتر مرز مشترکش، به ایران یک عمق راهبردی میدهد و برایش دسترسی به مراتب بهتری به کشورهای حوزه خلیج فارس، اردن، سوریه و لبنان فراهم میکند. عراق همچنین بهترین شانس ایران برای جایگزین کردن هویت فرقهگرا بین شیعیان عرب و فارس به عنوان جایگزینی برای هویت نژادی است. عراق ممکن است یک کشور عربی باشد، اما سازمان سیا برآورد میکند که این کشور 64 تا 69 درصد شیعه است و تعداد زیادی از 29 تا 34 درصد جمعیت سنی آن کرد، ترکمن یا از دیگر اقلیتهای فرقهای هستند.
منبع: مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری