چرا باید برای «عُرس مولانا» به خوی برویم؟
سالهاست که کشور ترکیه بیشتر با هدف اقتصادی گردشگری و نیز تبلیغ فرهنگی میزبان علاقهمندان به مولوی و شمس تبریزی در ایام عُرس مولانا، در سالگشت درگذشت او در شهر قونیه است. چند سالی است که توسط برخی فعالان فرهنگی و دانشگاهی و نیز برخی مسوولان ملی و محلی، حضور در شهر خوی نیز به عنوان مدفن شمس تبریزی، در این ایام توصیه میشود. اما این پرسش مطرح است که چرا باید در این مناسبت به خوی سفر کنیم؟ امسال هم در پی فعالیتهایی که از بیش از یک دهه پیش توسط برخی فعالان فرهنگی، شخصیتهای دانشگاهی و مسوولان اجرایی در خوی و سایر شهرها ازجمله تهران آغاز شد، کاروانی شامل چند ده نفر از اهالی فرهنگ و هنر و نیز علاقهمندان این حوزه از استانهایی چون تهران، البرز، قزوین، مازندران، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی راهی خوی شدند تا مراسم عُرس مولانا (سالگشت درگذشت جلالالدین محمد بلخی) را بر سر مزار مراد او، شمس تبریزی، در محوطه منار شمس خوی گرامی بدارند.
سالانه بسیاری از علاقهمندان فرهنگ و عرفان، از مبادی حمل و نقل شهرهایی چون تهران، در روزهای پایانی آذرماه به مقصد قونیه راهی میشوند تا با زیارت مزار مولانا و شرکت در مراسم گوناگون دایمی و فصلی که به این مناسبت در این شهر شرق ترکیه برگزار میشود، از انجام یک حرکت و سفر فرهنگی، به حظ و بهره برسند. پیشنهاد دیگر این است که اگر مبداء سفر از مرکز ایران باشد، در طول مسیر، در شهر قزوین از آرامگاه حمدالله مستوفی، آرامگاه شهید ثالث، برج باراجین و آثار صفوی و موزه خوشنویسی این شهر میتوان دیدن کرد. در ادامه و در زنجان، علاوه بر مزار حسین منزوی و مردان نمکی، در محوطه گنبد سلطانیه نیز از آرامگاه ملاحسن کاشی و خانقاه حسامالدین حسن چلبی و در نزدیکی آن، مزار قیدار نبی نیز میتوان دیداری داشت. به هر روی، مقصد غایی خوی و مزار شمس تبریزی در محوطه موسوم به منار یا میل شمس است؛ برجی چندصدساله، مزین به جمجمه و شاخ تعدادی قوچ که گویا نماد قدرت بوده است. برخلاف آنچه به نظر میرسد، برای انتخاب خوی به عنوان مقصدی برای ابراز علاقه و ارادت به شاعر و عارف نامی ایرانزمین، لازم نیست که با استدلال و نیتهای ناسیونالیستی، بهجای ترکیه به خوی سفر کنیم. کافی است با فرض فراملی و جهانی بودن شخصیتهایی چون مولانا، اولا با سفر به خوی، امکانی برای تجربههای بکر از کشور خود را برای خودمان ایجاد کنیم، سپس دیگران را هم توصیه کنیم که برای تجربههایی مشابه ما، به ایران سفر کرده، برای این منظور در آذربایجان و خوی حاضر شوند. کاروان یادشده نیز که امسال عازم خوی شد، ابتدا با حضور بر سر مزار شمس تبریزی، با سخنرانی، شعرخوانی و نینوازی و آوازخوانی، این بینش را تبلیغ و به سهم خود، عملیاتی کرد؛ حرکتی که در ادامه، با حضور در سالن اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، تدام یافت. فاضل جمشیدی – خواننده و آهنگساز -، بهزاد فراهانی – بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون -، سیدحبیب نبوی – استاد دانشگاه و مولاناپژوه - و اسفندیار قرهباغی – خواننده – در این آیین سخنرانی کردند، مهدی حاجیخوانی به دکلمه شعر پرداخت و جواد ماهرینیا شعری را در دستگاه ایرانی برای حاضران بر سر مزار شمس تبریزی خواند. اجرای کمسابقه همخوانی بداهه فاضل جمشیدی، عباس گرگانی و حسام صحرایی بههمراه نوازندگی حسن جعفرتبار کامی (نی) و پوریا خاکپور (تار) از دیگر برنامههای این آیین بود. واقعیت این است که ما در مقایسه با کشور همسایه، با مشابهتهای دینی و فرهنگی بسیار، از زیرساخت و آمادگیهای کمتری برای میزبانی از عاشقان و علاقهمندان به مولانا و شمس برخورداریم. امکان اقامتی شایان در خوی تقریبا وجود ندارد، 2 محل اقامتی وجود دارد که ظرفیت چندانی ندارند. نزدیکترین امکان قابل توجه، یک کاروانسرای تاریخی بازسازی شده در نزدیکی مرند است و در غیر این صورت باید از شهرهایی مثل تبریز و ارومیه برای این منظور بهره گرفت. امکانات پذیرایی همچون رستوران و حتی امکانات بهداشتی هم در خوی برای گردشگران چندان فراهم نیست. حتی سرویس بهداشتی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خوی هم از وضعیت حداقلهای انسانی برخوردار نیست. در این صورت، این پرسش به وجود میآید که بهراستی چرا مخاطب خارجی و حتی ایرانی برای عُرس مولانا باید به خوی سفر کند؟ این پرسشی است که قطعا پایان ماجرا نیست و امید به بهبود حتما قابل تصور و مقدور است.