فارین پالیسی: سیاست ترامپ در قبال ایران دچار مرگ مغزی است

۱۳۹۸/۱۰/۱۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۰۷۳۰

یک نشریه معتبر امریکایی با اشاره به ترور سپهبد قاسم سلیمانی به دست نیروهای امریکایی در عراق می‌نویسد، سیاست دونالد ترامپ در قبال ایران دچار مرگ مغزی شده، از هیچ انسجامی برخوردار نیست.

به گزارش الف فارین پالیسی در تحلیلی به قلم «استفان والت» نوشت نبودن اهداف منسجم و همچنین یک استراتژی برای رسیدن به آنها سبب شده است، اقداماتی نظیر ترور قاسم سلیمانی،؛ سیاست خارجی را به عرصه‌ای از جنگ تمام عیار تبدیل کند که این امر می‌تواند اوضاع امریکا را بدتر کند.  «چندان هم زمانبر نبود. کمتر از یک هفته از سال 2020 می‌گذرد و دونالد ترامپ رییس‌جمهور امریکا توانسته خود را در ورطه‌ای دیگر از بحرانی خطرناک و بی‌دلیل با ایران بیندازد. این هم نتیجه اجتناب ناپذیر از رویکرد کوته بینانه ترامپ در قبال کل خاورمیانه (و به ویژه ایران) است، و همچنین دلیل آشکار دیگری از ناتوانی واشنگتن برای ایجاد سیاستی منجسم و موثر در قبال هر مساله که از اهمیت جهانی برخوردار است.» فارین پالیسی با طرح این سوال که «این کشور (امریکا) چه زمانی چنین استراتژی بدی داشته است؟» می‌افزاید: «منصفانه بگوییم، این مشکل به دوران پیش از ترامپ بازمی‌گردد؛ گرچه بی‌تدبیری، تصمیم‌گیری‌های عجولانه، بی‌تفاوتی به نصایح دیگران و توانایی عجیب ترامپ در خصوص به کارگیری مشاوران درجه سوم، مشکل را بدتر کرده است. نتیجه نهایی شاید به تلفات بیشتر افراد بی‌گناه - که برخی از آنها امریکایی هستند - و همچنین تضعیف بیشتر موقعیت امریکا در جهان بیجامد. آن هم با این تصور که دستور ترامپ برای ترور قاسم سلیمانی به جنگ تمام عیار منجر نشود.» فارین پالیسی ترور سپهبد سلیمانی را اشتباه استراتژیک خاصِ ترامپ خواند و افزود: «ترامپ با تشویق عربستان سعودی، اسراییل و موسسات تندرو نظیر بنیاد دفاع از دموکراسی، و همچپنین برخی طرفداران پولدارش، از توافقی جمعی خارج شد که فعالیت‌های هسته‌ای ایران را با موفقیت محدود کرده بود و از طرفی یک گشایش دیپلماتیک ایجاد کرده بود که هر دولت عاقلی از آن برای مدیریت فعالیت‌های منطقه‌ای ایران استفاده می‌کرد.»

«وی سپس سیاست موسوم به فشار حداکثری را در پیش گرفت که هدف آن محدود کردن توانایی ایران در غنی‌سازی، مجبور کردن ایران به تغییر سیاست خارجی متناسب با خواست امریکا و شاید براندازی خودِ رژیم ایران بوده است. مردم عادی تحت فشار شدید هستند اما رژیم به خواسته‌های ترامپ تن نداده و ساقط هم نشده است. برعکس، به‌تدریج فعالیت‌های هسته‌ای خود را ازسر گرفته، روابط نزدیک با روسیه و چین برقرار کرده و علیه متحدان امریکا در منطقه اقدام تلافی جویانه کرده است. منطق پاسخ تهران هم شفاف و کاملا قابل پیش بینی است. اگر امریکا می‌خواهد شرایط زندگی را برای ایران دشوار کند، رهبران آن ثابت خواهند کرد که آنها نیز می‌توانند شرایط را برای امریکا دشوار کنند. لحظه‌ای درنگ استراتژیک کافی است تا بتوان پاسخ ایران را پیش‌بینی کرد و به این درک رسید که فشارهای یک‌جانبه موثر نیست.» «ترامپ با خودداری از دیپلماسی و تکیه صرف بر سیاست تهدید و مقابله، هیچ گزینه‌ای برای خود قائل نشد جز کوتاه آمدن، یا تشدید اقدامات، آن هم پس از زمانی که مشخص شد سیاست فشار حداکثری نتیجه عکس دارد.» فارین پالیسی با اشاره به تحولات اخیری که ترور سپهبد سلیمانی – به عنوان یک «فرمانده مقبول نظامی» - را درپی داشت، افزود برای درک اینکه این حلقه تحولات از منظر ایران چگونه است، کافی است درنظر گرفت اگر یک دشمن خارجی عضوی از ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا، مدیر سیا، یا حتی معاون رییس‌جمهور را بکشد، واکنش امریکا چه خواهد بود. واشنگتن قطعا به سادگی از کنار این مساله عبور نمی‌کرد. منظور، دفاع از سلیمانی نیست، که دشمن قسم خورده امریکا بود، منظور یک سوال مناسب استراتژیک است: آیا ترور یک مقام ارشد دولتی خارجی، منافع ملی کشور را پیش برده است؟ آیا چنین کاری امریکایی‌ها را ایمن‌تر یا پولدارتر می‌کند یا اینکه نفوذ آنها را در سراسر جهان افزایش خواهد داد؟ پاسخ این است: خیر و خیر.  فارین پالیسی افزود این ترور قطعا پاسخ ایران را در پی داشته، حس ملی گرایی در ایران را تقویت کرده، احتمال تغییر رژیم را بیش از پیش کاهش داده و از طرف دیگر این اقدام چون در خاک عراق رخ داده است، نقض حاکمیت این کشور محسوب می‌شود و دولت شکننده آن را در وضعیتی بی‌ثبات‌تر قرار خواهد داد. و سرانجام اینکه امریکا با این ترور در حال بدعت‌گذاری است.  «اسامه بن‌لادن رهبر القاعده، معمر قذافی رهبر لیبی، کیم جونگ ایل رهبر کره شمالی، صدام حسین دیکتاتور عراق، ملاعمر رهبر طالبان، ابوبکر البغدادی رهبر داعش و بسیاری دیگر از دشمنان امریکا، دیگر برمسند قدرت نیستند اما مرگ آنها مشکلات سیاست خارجی امریکا را حل نکرده است.»

خلاصه کلام آنکه رویکرد دولت ترامپ در قبال ایران - از جمله تازه‌ترین تحول رخ داده - ظاهر عاری از منطق و هدف استراتژیک است. ترامپ، وزیرخارجه‌اش مایک پومپئو، وزیر دفاع مارک اسپر و سایر اعضای تیم سیاست خارجی‌اش مانند مهره‌های شطرنج هستند که نتوانسته‌اند هر بار بیش از یک حرکت داشته باشند؛ به همین دلیل این حقیقت آشکار حیات را در سیاست بین‌الملل نادیده گرفته‌اند: مهره‌های دیگر شطرنج هم به آنها نزدیک می‌شوند.