مردم، قدرت و منافع (147)
نوشته: جوزف استیگلیتز|
ترجمه: منصور بیطرف|
فصل نهم
احیای یک اقتصاد پویا همراه با شغل
و فرصت برای همگان
مالیاتهای دیگری وجود دارد که میتواند بهطور همزمان عملکرد اقتصادی را افزایش دهد و درآمدها را بالا میبرد. برای مثال، مالیات بر انتشار کربن به خانوارها و شرکتها یادآوری میکند که ما باید انتشار کربن را کاهش دهیم. در نبود چنین مالیاتهایی، افراد هزینههای اجتماعی فعالیتهایی که کربن تولید میکند را به حساب نمیآورند. چنین مالیاتهایی همچنین سرمایهگذاریها و ابداعاتی که نشر کربن را کاهش میدهد انگیزهمند میکند و میتواند در دستیابی به اهداف مهمی که در نشستهای بینالمللی در پاریس (2015) و کپنهاگ (2009) که در خصوص محدود کردن گرمای کره زمین مطرح شد نقش مهمی را ایفا کند. بدون چنین مالیاتی، رسیدن به این اهداف سخت خواهد بود؛ و هزینه نرسیدن به این اهداف بیشمار خواهد شد – بهطوری که در سال 2017، دنیا شاهد رکورد خسارت که از بلایای طبیعی مرتبط با هوا بود، از جمله خسارت 245 میلیارد دلاری ناشی از توفانهای هاروی، ایرما و ماریا، بود که بیانگر افزایش پیشبینی شده در تغییرات هوایی که مرتبط با گرمای کره زمین است، هست. همچنین افزایش سطح آب دریا هزینههای زیادی را بر حکومتهای ساحلی میگذارد؛ بخشهای زیادی از فلوریدا و لوییزیانا به زیر آب خواهند رفت یا از سیلهای بیشماری که ناشی از بالا آمدن سطح آب خواهد بود آسیب خواهند دید. وال استریت هم غرق خواهد شد با آنکه برخیها میگویند که این یک اتفاق خوب است.
در اینجا یک اصل کلی وجود دارد: هر زمان که فعالیت اقتصادی وجود داشته باشد که براساس آن نرخ بازگشت سود بخش خصوصی از نرخ بازگشت سود اجتماعی فراتر برود، مالیات رفاه را تقویت خواهد کرد. مثال دیگر از مالیات مورد نیاز است: تجارت کوتاهمدت مالی از لحاظ اجتماعی غیربهره ور است. در این تجارت نوعا، یک شخص امیدوار است تا مزیت دیگری را به خاطر اطلاعات بالادستش بگیرد.
ممکن است هر دو نفر هم اعتقاد داشته باشند که مزیت دارند. از بسیاری جهات بازار سرمایه درست به مثابه کازینوی یک شخص ثروتمند است. و در حالی که قمار بازی میتواند مقداری دلخوشی کوتاهمدت بدهد، پول به راحتی از جیب یک شخص به جیب شخص دیگر میرود. قمار بازی – و تجارت کوتاهمدت – کشور را ثروتمندتر یا بهرهورتر نمیکند و غالبا چشمان یک طرف را از اشک پر میکند. تجارت بیش از اندازه، به ویژه تجارتی با بسامد بالا همراه باشد، کارکرد اجتماعی ندارد. یک مالیات طراحی شده بر تراکنشهای مالی، پول را زیاد نمیکند اما کارآمدی و ثبات اقتصاد را بهبود میبخشد.
البته، سودهای خاص علیه هر کدام از این مالیاتها صف میکشند. من نمیخواهم تظاهر کنم که این کار از لحاظ سیاسی راحت است. اما، سیاست را کنار بگذاریم، مطمئنا امریکا با مردمان فقیر، دیگر کشور ثروتمندی نخواهد بود، مگر آنکه کسری منابع نداشته باشد – در این صورت است که تمامی امریکاییان میتوانند و باید به زندگی طبقه متوسط دست بیازند.
جمعبندی
تغییراتی که در این فصل آورده شد، همراه با اصلاحاتی که در اوایل این کتاب آن را به بحث گذاشتیم، برای دستیابی به یک اقتصاد پویاتر، رشد سریعتر، اقتصادی که در خدمت مردم باشد و نه آنکه یک طرف دیگر بچرخد، لازم و ضروری است. بسیاری از سیاستها به غایت بدیع هستند – همانطور که در اوایل این کتاب آنها را یادآوری کردیم، تنوع این سیاستها در کشورهای دیگر موفق بوده است. این اقتصاد نیست که سخت است. این سیاست است که سخت است.
حتی اگر ما سیاست را درست در پیش بگیریم و در دستیابی به اصلاحاتی که در اینجا آن را شرح دادیم موفق باشیم، دست یابی به زندگی طبقه متوسط شاید سخت باشد: حتی خانوادههایی که شغلهای قابل قبولی دارند شاید قادر نباشند که یک بازنشستگی مناسبی داشته باشند یا بتوانند بچههایشان را به دانشکده بفرستند.
درست همانطور که در قدیم، کشاورزان به همدیگر در کشت غلههای جدید یاری میکردند و درست همانطور که خانوادهها در زمانهای مورد نیاز به کمک همدیگر میشتافتند، جامعه ما هم در زمانی که همه با هم و در کنار هم کار بکنند بهتر کار میکند. برنامه مثبت ابقای رشد برای همه بخشی از جاهطلبی بزرگ در ساختن یک زندگی طبقه متوسط که قابل دستیابی برای همه باشد است. فصل بعدی توضیح میدهد که چگونه میتوان این کار را انجام داد .