حقوق گمشده شهروندی در نظام شهرسازی
حسین جعفری قراخانلو| کارشناس شهری|
قانون، شهر و تمدن سه همراه دیرینه تاریخیاند. شهرها نشانه بلوغ فکری انسان و نماد رشد فرهنگ تحملپذیری و آغاز دوران یکجانشینی انسانها هستند. شهرنشینی در ایران ریشه در اعماق تاریخ دارد. ایرانیان خالق زیستگاههایی بودند که جهانیان به آن افتخار میکنند. نسل حاضر نیز در حال ساختن تاریخ است. اما آیا آیندگان نیز با سربلندی از آثار اجدادشان سخن خواهند گفت؟ شهرسازی به تکنیک شکلدهی فضای شهری خلاصه نمیشود. مفاهیم عدالت و برابری، نوعدوستی، کرامت انسانی، حریم خصوصی، هویت، امنیت، آسایش عمومی، احترام به مالکیت خصوصی و توجه به محیطزیست خمیرمایه معماری و شهرسازی انسان محور را تشکیل میدهند.تکبناها نخستین سلولهای شهر را به وجود میآورند و مجموع آنها هویت دیگری پدیدار میکنند. به این ترتیب نظریه وحدت در عین کثرت عینیت مییابد؛ اندیشه از جزء به کل میرسد و پرواز خود را در ورای آثار مادی آغاز میکند. حال شهرهای پاریس، لندن، بارسلونا، رم، برلین و اصفهان قدیم را بازبینی کنیم. سوال اینجاست چرا تصاویر این شهرها زینتبخش هتلها، سالنهای انتظار و آژانسهای مسافرتی است؟ شهر رد پای هنر در فضا است. تصویری واقعی از قاب زندگی که همچون موسیقی، شعر و نقاشی و معماری میتواند دلنشین و چشمنواز باشد. جامعهای که به عدالت و برابری پایبند است آن را در بند گفتار گرفتار نمیکند. همسانی ارتفاع ساختمانها و تجاوز نکردن به حقوق همسایگی نشانه پایبندی به اصل مساوات و وفاداری مدیران و شهروندان به قوانین و مقررات شهرسازی است. هدف حقوق نیز اجرای عدالت است. برنامهریزی جامعنگر که انسان محوری را پایه اندیشهورزی قرار میدهد، نظریه «عدالت شهری» را عینیت میبخشد. شهر زیستگاه مجموعهای از انسانها با تواناییهای جسمی و حرکتی متفاوت است. معلولان، سالخوردگان، آسیبدیدگان و زنان باردار حق دارند به شکلی برابر با سایرین از امکانات شهری بهرهمند شوند.قانون جامع معلولان نیز الزامهایی را برای دولت و شهرداریها برای تضمین حقوق معلولان در شهر و تردد در آن پیشبینی میکنند. اجرای صحیح این قانون، سیمای شهر را انسانی، توانمندی معلولان را مضاعف و وابستگی آنان را به دیگران کاهش میدهد. اساس نظریه عدالت شهری حذف شکاف بین فقیران و ثروتمندان و پیشگیری از تفکیک شهر به دو قطب شمال و جنوب است. اندیشه «اختلاط اجتماعی» میکوشد طبقات مختلف را به یکدیگر نزدیکتر کند و به آنان فرصت دهد از امکانات اجتماعی برابر بهرهمند شده و ارتباط آنان تقویت شود. آیا شهرهای ایرانی بر پایه چنین معیارهایی شکل میگیرند؟ و حقوق اقشار مختلف در شهرسازی رعایت میشود؟ اما پاسخ مثبت به این پرسش انتقادبرانگیز است.شهرهای مترقی محصول تدبیر و برنامهریزی مدیران دانا و پایبندی آنان به الزامهای اجتماعی و مشارکت فعال شهروندان در برنامههای عمومی و عمرانی است. شهرداری در چنین شهرهایی یک بنگاه اقتصادی نیست تا قانون شهر را به عنوان متاعی برای فروش عرضه نماید. داد و ستد ضوابط شهرسازی همچون تراکم، کاربری و پروانه ساختمان رفتاری دور از تمدن است. در نتیجه چنین اقدامهایی، شهرها به تدریج به انبوهی از ساختمانهای بیهویت تبدیل میشوند. امکانات شهری، معابر و فضاهای عمومی پاسخگوی انبوه جمعیت شهری نیستند. در این میان تراکمفروشی دشنهای بر قلب شهرسازی است و زیانهای ناشی از آن جبرانناپذیر خواهد بود. این پدیده شوم به فروپاشی نظام شهرسازی میانجامد و موجب توسعه تبعیض در جامعه میشود. ثروتمندان در ساختمانهای بلندمرتبه جای میگیرند و سایه آن بر مجاوران سنگینی میکند. در ایران، شهرهای کوچک با پدیده تغییر کاربری اراضی و تخریب اراضی زراعی و کشاورزی روبرو هستند. جریمههای ناشی از تخلفات ساختمانی و وجوه ناشی از تفکیک و تغییر کاربریها منابع درآمدی چنین شهرهایی را تشکیل میدهند. توافقهای غیرقانونی برخی شهرداریها با مالکان اراضی واقع در طرحهای شهری و گرایش به دریافت جریمه تخلفات به عوض تخریب بناهای غیرمجاز به تدریج به بینظمی در برنامهریزی شهری و انحراف طرحهای شهری منجر میشود. در این شرایط بخشی از ناکامیهای برنامهریزی در ایران ناشی از فقدان قوانین جامع، شفاف و کارآمد است. افزون بر این، پایبند نبودن به مقررات موجود و نگرش درآمدزایی به قانون شهر، آفت دیگری است که حیات شهر را تهدید میکند. برای انسانمحور شدن شهرسازی، باید مدیریت واحد شهری برقرار شود. برای اینکه این مدیریت شهری، جدا از مردم نبوده و بتواند معیارها و حقوق مردم را به درستی رعایت کند؛ باید از دل مردم بیرون بیاید. هر محله، نماینده و شورای خود را داشته باشد. در گذشته، چنین سیستم مدیریتی، بهطور خودجوش در شهرها وجود داشت؛ شاید بهطور سازمانیافته نبود و کادر اداری ویژهای برای آن تعریف نشده بود؛ اما هر محلهای، ریش سفید و بزرگی داشت که به خاطر تجربه و اعتمادی که مردم به او داشتند؛ در همه مسائل محله از مسائل اجتماعی گرفته تا مسائل کالبدی، دخالت و مشکلات آن را حل میکرد. این ساختار میتواند دوباره شکل بگیرد امروزه در کشورهای پیشرفته، این سیستم مدیریت را اجرا کردهاند. در این کشورها، مقامات محلی و شهری مثل شهرداران، انتخابی هستند نه انتصابی.شهردار، قدرت فراوان دارد. تمام ارکان شهر، تحت مدیریت شهردار هستند. این مدیریت واحد شهری، باعث افزایش هماهنگی در ارایه خدمات شهری میشود. در حال حاضر در کشور ما، به خاطر کمی اختیارات شهرداریها و نبودن مدیریت واحد شهری، ناهماهنگی فراوانی در ارایه خدمات شهری به وجود میآید که موجب کندی و کاهش کیفیت خدمات ارایه شده میشود.