مردم، قدرت و منافع (156)

۱۳۹۸/۱۱/۰۷ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۲۳۸۴
مردم، قدرت و منافع (156)

نوشته:  جوزف  استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

  فصل دهم

یک زندگی نجیبانه برای همه

  آموزش

تمامی امریکایی‌ها می‌خواهند که بچه‌هایشان متناسب با توانایی ‌شان زندگی کنند و بزرگ شوند و این نیازمند آن است که برای آنها بهترین آموزشی که با مهارتهایشان، نیازهایشان و آرزوهایشان همخوانی داشته باشد فراهم شود. بدبختانه، نظام آموزشی ما با زمان جلو نیامده است.  تقویم 9 ماهه و روزهای کوتاه مدرسه شاید با اقتصاد کشاورزی قرن نوزدهم یا اوایل قرن بیستم و دردنیایی که مادران در خانه بودند متناسب بود اما برای دنیای امروزی کارگر نیست. در جایی که افراد می‌توانند دسترسی سریع به اطلاعات بیشتر از دوره‌ای نه چندان دور که فقط در بهترین کتابخانه‌ها در دسترس بود، داشته باشند، دیگر ساختار آموزشی با پیشرفت‌های فناوری تطبیق نمی‌کند. مهم‌تر آنکه، نظام آموزشی ما بخش مهمی از نابرابری رو به رشد ما شده است، یعنی آنکه میان آموزش و درآمد یک ولی و دسترسی آموزشی فرزند یک رابطه بسیار بالایی وجود دارد و به نوبه خود میان آموزش و درآمد آینده.  بنابراین، کمبودها در نظام آموزشی ما به جای آنکه به عنوان مهم‌ترین نیروی هم سطح‌کننده جامعه ما عمل کند درست همان‌طور که آموزشی عمومی ما زمانی این کار را کرد، انتقال بین‌نسلی مزیت‌ها را تشدید می‌کند.  برابر کردن فرصت آموزشی نیازمند یک دستورالعمل جامع است – از دسترس بودن آموزش پیش از دبستان برای همه تا دسترسی به کالج‌ها و دانشگاه‌ها برای همه – بدون آنکه دانشجو را زیر بار بدهی ببرد. ما اکنون می‌دانیم حتی فرزندانی که وارد دبستان می‌شوند شکاف بزرگی در آنجا وجود دارد که برنامه‌های پیش از دبستان می‌تواند به اصلاح آن کمک کند.  در اینجا راه‌های زیادی وجود دارد که دسترسی جهانی را به آموزش بالاتر تضمین می‌کند از قبیل شهریه پایین‌تر و وام‌های عمومی که مشروط به درآمد است که میزان بازپرداخت آن بستگی به درآمد فرد دارد. این را می‌توان طوری تنظیم کرد که بدهی دانشجویی هرگز خطری را که امروزه او را تهدیدی می‌کند، تهدید نکند. این نظامی است که به خوبی در استرالیا کار کرده و می‌تواند اینجا هم کار کند.  نظر من در اینجا این نیست که صلاحیت‌های این آلترناتیوها بررسی شود بلکه به آسانی بحث شود که نه تنها می‌توانیم دسترسی جهانی را تضمین کنیم بلکه قادر نخواهیم بود این سرمایه‌گذاری‌ها را ارایه دهیم  و در عین حال مطمئن شویم که برای همه باید مفاد قابل پیشنهادی ارایه دهیم که بخش محوری آن یک دستورالعمل که زندگی نجیبانه را برای همه امریکایی‌ها تضمین کند وجود داشته باشد.

کشور یک مشکل میراثی دارد: ما میلیون‌ها جوان را با بدهی دانشجویی که فراتر از توانایی‌‌شان برای پرداخت است – 1.5 تریلیون دلار - را رها کرده‌ایم. این زندگی ‌شان را نابود می‌کند، آنها را وادار می‌سازد تا ازدواجشان، خرید خانه‌شان یا حتی قبول شغلی که دوست دارند را به عقب بیندازند و تمامی انرژی‌شان را صرف برگرداندن این بدهی طاقت‌فرسا کنند.  این همچنین به اقتصاد ما لطمه می‌زند.