مردم، قدرت و منافع (157)

۱۳۹۸/۱۱/۰۸ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۲۴۷۱
مردم، قدرت و منافع (157)

نوشته:  جوزف  استیگلیتز|

ترجمه:  منصور  بیطرف|

فصل دهم

  یک  زندگی نجیبانه برای همه

بدتر آنکه بخش مالی با استفاده از قدرت لابی‌گری خود یک اقدام تقریبا ناممکن می‌کند و آن این است که می‌خواهد این بدهی‌ها را از طریق ورشکستگی صاف کند. این را باید معکوس کرد: چرا باید با کسی که برای سرمایه‌گذاری خودش قرض کرده رفتار بدتری کرد تا نسبت به کسی که پول قرض کرده تا کشتی تفریحی بخرد؟

باید یک گزینه عمومی وجود داشته باشد، چیز علنی که وام‌های دانشجویی را فراهم کند. باید برای آنهایی که تقریبا زیر بار بدهی دانشجویی هستند یک راهی برای تبدیل وام‌های خصوصی به وام‌های عمومی وجود داشته باشد. وام‌های دولتی به نوبه خود باید به وام‌های مشروط به درآمد با نرخ‌های بهره‌ای کمی بالاتر از نرخ قرضه دولتی تغییر یابد: ما نباید از افراد جوانی که سعی می‌کنند در زندگی پیشرفت کنند، منفعت ببریم. علاوه بر این، نظام آموزشی پیش‌دبستانی که به‌شدت بر مالیات محلی تکیه می‌کند به این معنا است که آنهایی که در بخش‌های فقیرتر هستند آموزش بدتری نسبت به آنهایی که در بخش‌های ثروتمند هستند، می‌گیرند. بدبختانه، این مساله دارد بدتر هم می‌شود. اما این مساله‌ای است که ما می‌توانیم به آن اشاره کنیم. دولت فدرال باید برای ایالت‌هایی که در موضوع برابرسازی منابع مالی میان بخش‌های ثروتمند و فقیر دخالت می‌کند، انگیزه‌هایی را فراهم سازد و  باید خودش منابع مالی بیشتری را برای کمک به فرصت‌های برابرسازی در میان ایالت‌ها فراهم سازد. بعدا، از آنجا که آنهایی که در قعر جامعه هستند برای بالا آمدن نیاز به کمک دارند، در اینجا باید حتی همیاری‌های خاصی از سوی دولت فدرال به نواحی که تعداد افراد فقیر آن زیاد هستند صورت گیرد.

   جمع‌بندی

چندین مورد در هسته یک زندگی نجیبانه وجود دارد: مردم نسبت به شغل‌هایی که پرداخت عادلانه دارند و اندکی امنیت حساس هستند، چه پیش از بازنشستگی و چه پس از آن، نسبت به آموزش فرزندانشان، نسبت به خانه‌دار شدنشان و نسبت به دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی خوب، نگران هستند.در هر کدام از این حوزه‌ها سرمایه داری به سبک امریکایی شکست خورده و بخش بزرگی از مردم را به حاشیه رانده است. ما می‌توانیم بهتر باشیم. برنامه‌هایی که در بالا تشریح شد تازه شروع راه است. نمی‌توان به‌طور کامل برخی از آنها را که مسائل کاملا عمیق‌تری هستند و از دوره ریگان شروع شده است را حل کرد. ما باید برای کمک به آنهایی که شغل‌هایشان را از دست داده‌اند و آنهایی که مهارتشان را نمی‌توانند به فناوری‌های تازه ارتقا دهند کمک کنیم. اما ما این کار را نکردیم. ما باید مراقبت‌های بهداشتی و نظام آموزشی بهتری داشته باشیم. اما ما این کار را نکردیم. ما باید به آن شهرهایی که با صنعتی زدایی مواجه شده‌اند و جامعه شان تخریب شده است کمک می‌کردیم. اما این کار را نکردیم. ما حالا باید بهای این شکست‌ها را بپردازیم. ما نمی‌توانیم تاریخ را تکرار کنیم و ما نباید سعی کنیم که به گذشته برگردیم. ما مجبوریم بهترین‌ها را انجام دهیم و برای کمک به خودمان دست یاری بدهیم .  دستورالعمل‌هایی که ریختم می‌تواند در درون مهارکردن‌های مالی که امروزه کشور با آن مواجه است، دست یازد. زندگی خانوادگی مان را بهتر سازد و جامعه‌مان را قوی‌تر کند. من برای آنهایی که می‌گویند نمی‌توانیم اینها را ارایه دهیم این پاسخ را می‌دهم: ما به عنوان یک کشور ثروتمند نمی‌توانیم و نباید اجازه دهیم که زندگی طبقه متوسط را که بیشتر شهروندان ما را در برمی‌گیرد به قهقرا برود. یک دنیای دیگر امکان‌پذیر است و این دستورالعمل پیشرفته می‌تواند به ما در خلق آن کمک کند.