آینده رویکردهای ضد ایرانی در کشورهای عربی
در چند دهه گذشته نوع رویکرد و همگرایی یا واگرایی در بین ایران و کشورهای عربی از موضوعات مهم خاورمیانه بوده است. مرکز بینالمللی مطالعات صلح در این زمینه گفتوگویی را با عباس پرورده کارشناس مسائل خاورمیانه انجام داده است که در ادامه میخوانید.
گذشته رویکردهای ضد ایرانی کشورهای عربی در قبال ایران در چه سطحی مورد بررسی قرار میگیرد و نوع و سطح رویکردهای ضد ایرانی کشورهای عربی چگونه و به چند دسته قابل تقسیم است؟
مواضع و رفتارهای ضد ایرانی در میان اعراب، موضوعی با یک سابقه تاریخی پرفراز و فرود است. اما فقط مربوط به تاریخ هم نیست بلکه تحولات جهان معاصر روابط ایران و اعراب را پیچیدهتر کرد. اگر بخواهیم سطوح فرضی برای ضدیتهای عربی علیه ایران در نظر بگیریم، شاید بشود در سه سطح به آن پرداخت. نخست، نگاه تاریخی به موضوع است که اعراب در طول تاریخ، ایرانیان را با برچسب «عجم» از خود جدا دانسته، اگرچه ایرانیان همزمان با اعراب به اسلام گرویدند. اما متاسفانه با وجود دین مشترک که آموزههای انسانی را ترویج میکرد، افکار جاهلی که بر قومیت تاکید داشت همچنان ادامه یافت. دوم، دوره معاصر و تشکیل دولتهای عرب در اوایل قرن بیستم همراه با القائات و مداخلات غربیها در استوارسازی اندیشههای تفرقه افکنانه که از زمینههای تاریخی هم سود میبرد و نهایتا به اختلافات ارضی و تضادهای به ظاهر ناسیونالیستی میان کشورهای عربی و ایران دامن زد. سوم، رخداد انقلاب اسلامی در 1979 میلادی که با بدبینی اعراب منطقه به تولید یک ایدئولوژی شیعی در ایران منجر شد و از طریق همگرایی با دو سطح تاریخی و ناسیونالیستی گفته شده، بیسابقهترین رفتارها و نگرشهای ایران ستیزانه را در چهار دهه گذشته به وجود آورد. اما یک نکته را هم نباید ناگفته گذاشت که در سطوح گفته شده برخی مواضع یا رفتارهای ایرانیان هم چندان مصلحت جویانه نبوده و گاهی با رویکردهای افراطی ملی گرایانه یا اقدامات نسنجیده سیاسی، بهانه به دست افراطیون داده و ایران ستیزی در میان اعراب را تقویت کردهاند.
در بین کشورهای عربی چند دسته نگاه به انجام رویکردهای ضد امنیتی بر ضد جمهوری اسلامی ایران وجود دارد؟
ارایه دستهبندی کمی سخت و گمراهکننده است. اما با در نظر داشتن مولفههای مذهب و قومیت شاید بتوان یک دستهبندی کلی از مواضع اعراب به دست آورد. نخست، مولفه مذهب که عموما مسلمانان به دو گروه اصلی شیعه و سنی تقسیم میشوند و متاسفانه بیشترین دستهبندیها در این اختلاف مذهبی شکل میگیرد. دیگر، مولفههای ژئوپلیتیک یا سرزمینی است که بخش دوم رویکردهای ضد ایرانی را در میان اعراب تشکیل میدهد. با این حال، خصومت در میان اعراب در مقابل ایران در دو دهه گذشته با رهبری عربستان جریان یافته است. اگرچه پیش از آن مهمترین نقطه اتکای ایران ستیزانه در مصر و به زمان جمال عبدالناصر مربوط است. اما ایران ستیزی مصریها بیشتر به خاطر حمایت محمد رضا پهلوی از اسراییل و معادلات جنگ سرد بود و بنابراین چندان ریشهدار نبود. اما با تضعیف مصر و کنار گذاشته شدن آن از رهبری عربی، عربستان جای مصر را گرفت. در حالی که مصر حداکثر نگاه ناسیونالیستی عربی ایرانی به رقابتها داشت، اما با ورود عربستان به رهبری منازعه عربی، دو مولفه ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک هم به ایران ستیزی اضافه شد و سطح تنشها را بهشدت افزایش داد و با سوءاستفاده بازیگران فرامنطقهای به خصوص امریکاییها از این وضع،
شرایط بهشدت پیچیده شد تا به بحران فعلی رسید.
لذا برای از سرگیری مذاکرات و روابط با عربستان که این روزها دوباره سر زبانها افتاد، باید به موضوع روابط همهجانبه نگاه کرد تا بتوان از مذاکرات احتمالی دستاوردی داشت.
انجام تحریکات قومی و مذهبی از طریق قومیتهای بلوچ، عرب و … چه جایگاهی در رویکردهای ضد ایرانی این کشورها داشته است؟
استفاده ابزاری از قومیتها برای رسیدن به اهداف سیاسی موضوعی مرسوم و شناخته شده در نظام بینالملل است. طبیعی است وجود قومیتهای گوناگون در ایران جذابیت زیادی برای دولتهای رقیب یا دشمن دارد. تحریک افرادی تندرو یا ستیزهجو در میان اقوام و تامین مالی و تسلیحاتی آنها یکی از روشهای کم هزینه و درعین حال موثر برای تضعیف امنیت ملی است. شواهد نشان میدهند برخی دولتهای نشاندار عربی در حال تامین مالی و رسانهای گروههای تجزیه طلب و تندرو در برخی مناطق ایران هستند که عموما هم این گروهها از نظر هوادار کم تعداد هستند و پایگاه مردمی ندارند. اما باید به خاطر داشته باشیم که نقش مجموعه حاکمیت در ایران برای جلوگیری از گسترش نفوذ مداخلات مخرب برای تحریک قومیتها بسیار مهم است. اگرچه گروههای افراطی و تجزیهطلب در حال حاضر تهدید جدی محسوب نمیشوند، اما اگر به کاهش محرومیت در استانهای فقیر و رفع تبعیضها توجه نشود، افزایش شکافهای اجتماعی و اقتصادی بستر مناسبی برای تبلیغات تجزیهطلبان و قومیتگرایان ایجاد خواهد کرد و ممکن است منجر به افزایش هواداران و در نهایت تهدید جدی برای امنیت ملی و تمامیت ارضی شود.
عملیات روانی و رسانهای تا چه حدی در رویکردهای ضد ایرانی کشورهای عربی مورد توجه است و دامنه و وسعت آن چگونه است؟
اتفاقا، در حال حاضر مهمترین بخشی که اقدامات ضد ایرانی برخی اعراب صورت میگیرد، رسانهها هستند. رسانهها امروزه به خاطر فراگیری و تاثیرگذاری بر افکار عمومی ابزار موثری برای دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی هستند. در جهان معاصر، گروههایی که هدایت افکار عمومی را در اختیار داشته باشند، پیروز رقابتها و ستیزهجوییها هم خواهند بود. امروز میبینیم که در کشمکشهای میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای یک یا چند نظامی در یک تهاجم کوتاه کشته میشوند، اما همین اتفاق کوتاه تا مدتها و به کرات در خروجی اخبار و تلویزیونها و مطبوعات تحلیل و تفسیر میشوند. لذا با وجود شبکههای ماهوارهای بینالمللی و رسانههای اینترنتی که دولتهای عربی مخالف ایران در اختیار دارند و بسیاری از اخبار و تحلیلهای آن را سوگیرانه منتشر میکنند، میتوان سهم عملیات روانی و رسانهای را دید.
آینده رویکردهای ضد ایرانی کشورهای عربی به چه عواملی وابسته است؟
اقداماتی که اکنون به عنوان رویکردهای ضد ایرانی کشورهای عربی در جریان است، همسو با اقدامات خصومتآمیز قدرتهای بزرگ به رهبری امریکا علیه ایران است. بنابراین آینده آن تقریبا معلوم است. اعراب به دنبال همافزایی با امریکا و اسراییل برای نابودی ایران هستند. تغییر نظام که گاهی گفته میشود، پوسته تبلیغاتی و رسانهای دشمنان ایران است، آنها به همان دلایلی که در سوال اول مربوط به قدمت تاریخی دشمنی با ایران گفته شد، وجود یک سرزمین یکپارچه و پهناور غیرعرب که تضادهای قومیتی و مذهبی با آن احساس میکنند را برنمیتابند. در نیات پنهان خودخواهان فروپاشی و تجزیه ایران هستند، اگرچه به خاطر رعایت ظواهر دیپلماتیک این را بر زبان نمیآورند. اما باید توجه داشته باشیم که وظیفه خطیر مقابله با چنین طرح شومی در ذهن دشمنان را خود ما داریم. پرهیز از اشتباهات در سیاست خارجی و توسل به رفتارهای دیپلماتیک به جای اقدامات نسنجیده و هیجانی ضمن محور قرار دادن منافع ملی مهمترین و موثرترین اقدام برای مقابله با نیات شوم دشمنان ایران است. سیاست خارجی هر کشوری ادامه سیاست داخلی آن است. این گزاره به این معنی است که سیاست خارجی باید بر مبنای منافع ملی باشد تا بتوان یک دیپلماسی منسجم و کارآمد برای عملی ساختن آن تدوین کرد وگرنه سیاست خارجی که بر محور منافع ملی نباشد، منجر به مواضع متشتت و شعار زده خواهد شد و به دنبال خود دیپلماسی را سردرگم و فلج خواهد کرد. سیاست خارجی ما باید بر اساس منافع ملی باشد و منافع ملی در حال حاضر تامین امنیت، توسعه اقتصادی، رفع فقر، توسعه آموزش و بهداشت عمومی و رفع تبعیض از دسترسی به منابع عمومی و فرصتهای شغلی و اجتماعی است. لذا سیاست خارجی هم لازم است در جهت تسهیل اجرای برنامههایی برای حل و فصل موضوعات یاد شده به کار گرفته شود. در اینصورت راه بسیاری از تبلیغات رسانهای ضد ایرانی و نفوذ بیگانگان در میان قومیتها و افکار عمومی داخلی هم سد میشود.