خاورمیانه نوین و موازنه تهدید
علیرضا خرمروز|
کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا|
وضعیت متشنج این روزهای خاورمیانه نشان از تغییر هسته قدرت در این منطقه و چالشهای پیش رو در توازن قوای منطقهای دارد. درگیری مستقیم ایران و امریکا پس از رویارویی نیابتی در سوریه، عراق و یمن اکنون به نقطه حساسی رسیده است. ترور سردارشهید سلیمانی به عنوان هسته سختافزاری و نرمافزاری قدرت منطقهای و بینالمللی ایران، اعلام جنگ آشکاری از سوی امریکا نسبت به فعالیتهای خارج از مرزهای ایران بود.
همچنین ضربه متقابلی که ایران به عینالاسد وارد کرد نیز نشان از عزم جدی برای پاسخگویی داشت.
اما روندهای دیگری نیز در این زمینه تاثیر جدی دارند. بهطور مثال بحث معامله قرن، جنگ عربستان و یمن، تحولات عراق و لبنان، حضور ناتو در خلیج فارس و جایگزینی قدرت با ایالات متحده همگی نشان از تغییرات عمیق در هسته سخت قدرت منطقه خاورمیانه دارد.
پس از حمله نیروهای مردمی عراق به سفارت امریکا ضربات به صورت پلکانی آغاز شد. حمله به پایگاههای حشدالشعبی در مرز عراق و سوریه باعث صعود این تقابل گردید. اما قمار ترامپ در حذف نیروی اصلی ایران در نقشآفرینی منطقهای و به یک معنا نفر دوم ایران از حیث قدرت ملی باعث شد تا شدت ضربات بالا رود و تنش به واکنش تبدیل شود. شوک منطقهای ترور شهید سلیمانی باعث تغییر محاسبات دفاعی و تهاجمی در منطقه گردید.
این امر تا جایی پیش رفت که اسراییل و عربستان سعی در زدایش نقش خود در این ترور داشتند. پیامهای قطر و کویت در عدم دخالت و به عبارتی بیگناهی در این اتفاق همگی نشان از محاسبه واکنش ایران در سطوح عالی و بسیار کوبنده داشت. اما خویشتنداری نسبی طرفین در درگیری باعث شد تا از یک جنگ کوتاهمدت به یک نبرد فرسایشی تغییر حالت داده شود. اکنون پرسش اینجاست که چرا ایران علاقهمند به نبرد فرسایشی با امریکاست؟
نبرد فرسایشی علاوه بر طولانی مدت بودن، دست طرف درگیر را در اتخاذ استراتژی و تاکتیک باز میگذارد. همچنین ابهامی در طرف مقابل ایجاد مینماید. از سوی دیگر امریکا علاقهای به حضور در این حوزه ندارد و ترجیح میدهد نیروهای نیابتی وارد درگیری با ایران شوند. اما کشتن سربازهای امریکایی نشان میدهد که این کشور نیز مجبور است از لاک نیروهای نیابتی خارج شده و مستقیم درگیر شود. امری که هزینه تراشی ایران برای امریکا را افزایش میدهد.
از سوی دیگر این نوع نبرد میتواند در حالت نامتقارن پیگیری شود و در این صورت ایران میتواند از نیروهای نیابتی منطقهای خود برای زدن امریکاییها استفاده نماید . لذا صبر استراتژیک در حوزه انتقام، وضعیت را به سمت یک جنگ فرسایشی برد. این نکته نباید فراموش شود که تشییع میلیونی سردار سلیمانی عامل بازدارندهای بود که نشان داد تفاوت مفهوم سربازی در ایران و ایالات متحده تا چه اندازیای تاثیرگذاراست. هرچند سرباز وطن بودن در امریکا نمادی حماسی دارد اما اساسا این فعالیت شغل است و برای درآمدزایی اتفاق میافتد، بدین معنا که سرباز حرفهای برای کسب درآمد به خاورمیانه میآید و علاقهای به مردن ندارد و این مساله برای اقتصاد نظامی امریکا فاجعه بهحساب میآید اما در ایران شهادت مفهومی است که بسیار متفاوت تفسیر میشود و هالهای معنوی دارد. لذا تشییع میلیونی یک ژنرال نظامی در ایران برای امریکا مقولهای گنگ تلقی شد و به همین دلیل بازدارندگی ایجاد نمود.
وضعیت کنونی نیز روندی است که نشان از کاهش تنش ندارد. تحریم وزیر خارجه و رییس سازمان انرژی اتمی به معنای عبور از دولت روحانی است و همین امر تقابلات گسترده در آینده را نشان میدهد. چه بازی انتخاباتی در میان باشد یا پرونده استیضاح، ترامپ در صورت رای آوری مجدد مشروعیتی ملی برای تقابلات گستردهتر با ایران خواهد داشت.
اعلام جنگ نیروهای نیابتی ایران به امریکا و همچنین کشتههای محدود در کشورهای اطراف نشان از روندی دارد که در آینده عمق درگیریها را نشان خواهد داد
. در حقیقت طرفین در این موضع در حال محاسبه هستند و ضربات بعدی میتواند زیرساختیتر و مهلکتر باشد. عزم دولت ترامپ برای فشار حداکثری اکنون به مرحله حساس تقابل آشکار و مستقیم رسیده است. اندک تنش میان دو کشور میتواند جنگ فرسایشی مطلوب ایران را به سمت جنگ محدود تغییر دهد.
روند افزایش تنشها و تحریمهایی که نمادین هستند و درهای مذاکره را میبندد نماد عزم جدی واشنگتن در تخریبهای زیرساختی است، سیاستی که در آن محاسبات بازوهای منطقهای ایران را نادیده گرفته است و ممکن سیاست بینالملل را دچار معضل امنیتی است جدید بنماید.
منبع: مرکز بینالمللی مطالعات صلح