رضاخان فرمانده کل قوا شد
بیست و ششم بهمن 1303، به دنبال تصویب مجلس شورای ملی، فرماندهی کل قوا از احمدشاه سلب و به رضاخان سردار سپه واگذار شد. پهلوی اول پس از گسترش قدرت نفوذ خود در کشور، تنها از برکناری خود از سوی احمدشاه بیم داشت. به همین علت کوشید تا فرماندهی کل قوا را که به موجب قانون اساسی در اختیار شاه بود، از آن خود سازد اما مخالفت مدرس و اقلیت هوادار او، مانعی جدی در نیل به این هدف بود.در اواسط بهمن ماه، سردار سپه به منزل مدرس رفت و از توطئههای دربار بر ضد خود گله کرد و خواستار اعطای فرماندهی کل قوا گردید. مدرس نیز که تصور میکرد با دادن این امتیاز مانع کارهای غیرقانونی رضا خان خواهد شد، همکاری با او را پذیرفت. به همین علت فراکسیونهای مختلف مجلس با مشورت یکدیگر، در روزی چون امروز از سال ۱۳۰۳ طرحی را تصویب کردند که براساس آن، رضاخان به فرماندهی کل قوای ایران دست پیدا کرد. پس از این بود که احمدشاه قاجار مهمترین اهرم قدرت سلطنت خویش را از کف رفته دید و در مقابل، حریف زمینههای برانداختن قاجار را بیشتر کرد. اگرچه مجلس در 25 بهمن 1303 با تصویب نمایندگان، فرماندهی کل قوا را به صورت قانونی از احمدشاه گرفت و رضاخان به فرماندهی کل قوای ایران، منصوب شد، اما در حقیقت از همان روزی که احمدشاه به همراه ولیعهد خود از کاخ گریخت و از ترس مهاجمان در کاخ فرحآباد پناه گرفت، فرماندهی کل قوا از وی ستانده شده بود. رضاخان برخلاف سیدضیاء که بنای نخوت با احمدشاه را گذاشته بود از همان روز نخست کودتا تا آخرین ساعتهای حضور احمدشاه در ایران با وی بنای مماشات گذاشت، اما از همان آغاز، تبلیغات گستردهای برای آمادهسازی افکار عمومی برای ناکارآمد و غیرملی جلوه دادن سلطنت قاجارها در ایران آغاز شد. آنچه امروز درباره شخصیت احمدشاه قاجار و اعمال او در میان عموم شایع است ـ درست یا نادرست ـ بیشتر حاصل تبلیغات طرفداران پهلوی به هنگام تغییر سلطنت، قبل و بعد از استقرار پهلویها در ایران است. حسین مکی درباره تأثیر این تبلیغات مینویسد: «بسیاری از اشخاص تصور میکنند، احمدشاه، مردی عیاش و لاابالی بود، عمده این تصور ناشی از تبلیغات شدیدی است که بههنگام تغییر سلطنت و مدتی قبل از آن بهعمل آمد و لکن حقیقت غیر از آن است و این پادشاه مشروطهخواه مردی بود که تا زمانی که بر تخت سلطنت استقرار داشت مراقب حفظ شؤون پادشاهی و خانوادگی خویش بوده است».