آینده روابط امریکا و انگلستان پس از برگزیت
خشایار نصیر| کارشناس علوم سیاسی|
مقدمه
31 ژانویه 2020 پس از رفراندوم جنجال برانگیز 2016 که در آن مردم بریتانیا رای به خروج از اتحادیه اروپا دادند و 4 سال مذاکره و تغییر 2 نخستوزیر در نهایت بریتانیا رسما اتحادیه اروپا را ترک کرد. اما پرسش بر سر جای خود باقی میماند: بریتانیا پس از خروج از اتحادیه اروپا چه تغییراتی در سیاست خارجی خود خواهد داد؟ آنچه در ادامه میآید تلاشی برای پاسخ به این پرسش است. نخست ویژگیهای ژئوپلیتیک انگلستان بررسی، سپس تصویری از آینده ترسیم میشود.
چالشهای جغرافیایی انگلستان
بر خلاف تصورات رایج در فضای رسانهای، اروپای قارهای همواره تهدید اصلی انگلستان بوده، این تهدید تشکیل موجودیتی واحد و قدرتمند است که بتواند دو کار انجام دهد. اول، با اسکاتلند متحد شود تا علیه انگلستان در خشکی وارد جنگ شود. دوم، تشکیل نیروی دریایی که توانایی شکست نیروی دریایی انگلستان را داشته باشد و یک نیروی مهاجم در ساحل انگلستان در کانال مانش پیاده کند. در طول تاریخ انگلستان دو بار این اتفاق افتاده است یکبار توسط رومیان، بار دیگر توسط نورمنها در قرون وسطی. قدرتهای متعددی در اروپا ظهور کردند که هر کدام سودای شکست انگلستان و بعدا بریتانیا را در سر میپروراندند. اسپانیا در قرن 16، فرانسه در قرن 19؛ آلمان در قرن 20 که البته همگی توسط آبهای متلاطم و نیروی دریایی سلطنتی انگلستان شکست خوردند و به دلیل «استراتژی بزرگ انگلستان» بسیاری از حملات بالقوه دیگر در نطفه عقیم ماندند. جمعیت اروپا پایگاه ارتشهایی بود که بسیار بزرگتر از آن چیزی بود که انگلستان میتوانست ایجاد کند. بنابراین، هدف اصلی جلوگیری از ورود این نیروها به انگلستان بود.
«استراتژی بزرگ انگلستان» با برخورداری از یک نیروی دریایی قدرتمند، جلوگیری از ایجاد یک هژمون در اروپای قارهای، به هم زدن ائتلافها و تفرقه افکنی میان کشورهای اروپای قارهای تعریف میشود. به عبارت دیگر، استراتژی بزرگ انگلستان دخالت مداوم در اروپای قارهای بود و هدف اصلی این بود که تمرکز کشورهای اروپایی را بر توسعه نیروی دریایی منحرف سازد. این اقدامات شامل سیاستهای تجاری، پشتیبانی از کشورهای مختلف، استفاده از توانایی محاصره یا اعزام محدود نیروهای زمینی برای پشتیبانی از ائتلافهای متعدد میشد. استراتژی بریتانیا یک روند بیپایان از تاکتیکها بود و دایما با بهرهبرداری از ناامنی در این قاره و تغییر مداوم روابط خود با سایر کشورهای قاره امنیت خود را تضمین میکرد . شایان ذکر است انگلستان خود ناامنی ایجاد نکرد. این ناامنی از پیش در درون سیستم ژئوپلیتیکی این قاره وجود داشته است. انگلستان در دامن زدن و بهرهبرداری از این ناامنی موفق عمل میکرد. انگلستان در عین اینکه جزیی از قاره اروپا به حساب میآمد به دلیل شرایط جغرافیایی جدای از آن هم بود. امپراتوری بریتانیا محصول این «استراتژی بزرگ» بود. سایر قدرتهای دریایی امپریالیستی اروپا نه توسط نیروی دریایی بلکه به دلیل درگیریهای زمینی تضعیف شدند. اسپانیا، هلند و فرانسه همگی نیروی دریایی توسعه یافته داشتند. اما درگیریهای زمینی درون قارهای توانایی آنها در گسترش این امپراتوریها را محدود کرد. در اوایل قرن 18 انگلستان با دوری از درگیریهای داخلی اروپا، به مرور تبدیل امپراتوری بریتانیا شد که پیوسته گستردهتر و ثروتمندتر میشد.
خلق یک استراتژی جدید
پس از جنگ جهانی دوم با جایگزینی امریکا به عنوان رهبر نظام جهانی، بریتانیا دیگر بازیگر صفحه شطرنج نظام جدید نبود، بلکه بدل به یکی از مهرهها شد- یک مهره مهم، اما مهرهای که فضای خود را برای مانور از دست داده بود. شرایط جدید خلق استراتژی جدیدی را از درون استراتژی قدیمی میطلبید. اما اصل توازن قوا در استراتژی جدید حفظ شد. اکنون، بریتانیا به جای موازنهگری بین کشورهای دیگر سعی در حفظ تعادل قدرت خود بین دو کشور ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی داشت.
بریتانیا به دلیل موقعیت جدید خود نیاز به دسترسی به بازارها و محصولات جهانی و حضور استراتژیک در قاره اروپا داشت. لذا در سال 1973، بریتانیا به جامعه اقتصادی اروپا و در سال 1991 به اتحادیه اروپا پیوست. با این وجود بریتانیا همیشه در برابر ادغام کامل در اتحادیه اروپا مقاومت میکرد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، استراتژی حفظ تعادل در صحنه بینالملل از شوروی-امریکا به اتحادیه اروپا- امریکا تغییر پیداکرد چرا که وابستگی کامل به هر یک از آنها برای بریتانیا فاجعه بار بود. اروپا توسط آلمان رقیب سنتیاش هدایت میشد. ایالات متحده نیز قابل اتکا نبود. تنها با داشتن روابط با هر دو، بریتانیا میتوانست امیدوار باشد جایی برای مانور داشته باشد. این دو خواستههای مختلفی داشتند. اتحادیه اروپا خواهان یک رابطه اقتصادی مشخص و همسویی سیاسی بود. ایالات متحده از روابط اقتصادی استقبال میکرد، اما مشارکت بریتانیا در جنگهای خود بود. بریتانیا توانست هر دو قطب را تا مدتی موازنه کند، به هر دو قطب پایبند باشد و از این طریق فضای خودش را پیدا کند.
بریتانیای برگزیت و پسا برگزیت
اتحادیه اروپا برای بریتانیا درجهای از رفاه را به ارمغان آورد اما باعث شد بریتانیا بخشی از حاکمیت خود را واگذار کند. اگر عضویت در اتحادیه اروپا توازن لازم را داشت میتوانست برای بریتانیا سودمندتر از این باشد. اما اتحادیه اروپا یک نهاد انعطاف پذیر نبود که بریتانیا بتواند در آن ظرافتهای تاریخی خود را عملی کند. جامعه بریتانیا در نهایت دو پاره شد میان کسانی که رفاهی تجربه نکرده بودند و از دست رفتن هر میزان از حاکمیت بریتانیا خشمگین بودند و کسانی که رفاه را تجربه کرده بودند و حاکمیت سیاسی برایشان چندان اهمیتی نداشت. این موضوع آسیبی جدی به ثبات سیاسی بریتانیا زد و ترسی واقعی از از دست رفتن رفاه به وجود آمده ایجاد کرد و در نهایت منجر به طرح برگزیت شد . اکنون با طرح برگزیت مانند قرن بیستم بریتانیا با نزدیکی به امریکا و تقویت روابط نظامی، اطلاعاتی و امنیتی با مستعمره نشینان سابق (امریکا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) در حال بازنگری سیاست خارجی خود میباشد. لازم به توضیح است که در زمان جنگ سرد اتحادیه اطلاعاتی و امنیتی موسوم به «اتحاد پنج چشم» شامل پنج کشور فوق الذکر شکل گرفت که این اتحاد همچنان برقرار است و تقویت میشود. کانادا و استرالیا توافقهای تجاری قابل توجهی با ایالات متحده دارند و نیوزیلند در حال مذاکره با امریکا است. بریتانیا اتحاد پنج چشم را جایگزین اتحادیه اروپا میداند. از نظر اقتصادی، کل تولید ناخالص داخلی منطقه امریکای شمالی بزرگتر از اتحادیه اروپا است. استرالیا، نیوزیلند و بریتانیا را اضافه کنید و چنین گروه اقتصادی از اتحادیه اروپا بزرگتر و پویاتر است مضاف بر اینکه امریکا مانند اتحادیه اروپا تقاضای واگذاری حاکمیت و یکسانسازی قوانین مهاجرتی و... از اعضا ندارد. بریتانیا در حال حاضر شراکت تجاری قابل توجهی با هر چهار کشور دارد .
سخن پایانی
با تکمیل پروژه برگزیت ما شاهد چرخش هر چه بیشتر بریتانیا به سمت امریکا و تشکیل اتحادی نظامی و اقتصادی در قالب توافقات دوجانبه و چند جانبه میان کشورهای عضو اتحاد پنج چشم (امریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند) خواهیم بود. همچنین با توجه به حجم بالای مجموع تولید ناخالص داخلی، این اتحادیه وزن اصلی را در نظام بینالملل آینده بازی خواهد کرد.
مرکز بینالمللی مطالعات صلح