آیا جدایی از جهانیسازی دیر است

مولف: هنری فارل و آبراهام نیومن|
مترجم: مجتبی هاتف|
فارنافیرز| در سال ۱۹۹۹، توماس فریدمن، روزنامهنگار امریکایی، مرگ نظام ژئوپلیتیک جنگ سرد را اعلام کرد. او نوشت جهان «از نظامی که حول دیوارها بنا شده بود به نظامی رسیده است که هر روز بیشتر و بیشتر بر محور شبکهها ساخته میشود.» از آنجا که کسبوکارها به دنبال بهرهوری و سود بودند، رزمایشها و خودنماییهای قدرتهای بزرگ برای همدیگر رفتهرفته رنگ میباخت. دوران هماهنگی و سازگاری فرا رسیده بود، دورانی که در آن نگرانی اصلی دولتها نحوه مدیریت نیروهای بازار بود نه کنترل همدیگر.
فریدمن درست میگفت که پا به دنیایی جهانیشده گذاشته بودیم، اما در اینکه چنین دنیایی چه شکلی خواهد بود اشتباه میکرد. جهانیشدن، بهجای آزادسازی دولتها و کسبوکارها، آنها را بیشتر در هم تنید. با گسترش شبکههای دیجیتال و جریانهای مالی و زنجیرههای تأمین در سراسر جهان، کشورها -بهویژه امریکا- شروع کردند به استفاده از این پدیدهها به عنوان تورهایی برای به دام انداختن یکدیگر. امروزه، آژانس امنیت ملی امریکا در قلب اینترنت کمین کرده و هر پیامی که رد و بدل میشود را شنود میکند. وزارت خزانهداری امریکا از نظام مالی بینالمللی برای مجازات دولتهای سرکش و نهادهای مالی خطاکار استفاده میکند. واشنگتن، برای پیشبردِ جنگ تجاری خود با چین، چند شرکت عظیم و کل نظام اقتصادی برخی کشورها را با هدف قرار دادن نقاط آسیبپذیرشان در زنجیرههای جهانی تأمین زمینگیر کرده است. کشورهای دیگری نیز وارد گود این بازی شدهاند: ژاپن از قدرتش در کنترل مواد شیمیایی پایه استفاده کرده است تا صنعت الکترونیک کره جنوبی را در بنبست نگه دارد و پکن نیز ممکن است درنهایت بتواند از راه دسترسی به شرکت هواوی، غول مخابراتی چین، به سیستم ارتباطات نسل پنجم جهان نفوذ کند.
بهبیان ساده، جهانیشدن ثابت کرده است که نیرویی برای آزادسازی نیست، بلکه منبع جدیدی برای آسیبپذیری، رقابت و کنترل است؛ شبکهها نشان دادهاند که، درمقایسه با زنجیرههای جدید، مسیرهای کمتری برای آزادی فراهم میکنند. اما دولتها و جوامع زمانی به این واقعیت پی بردهاند که دیگر برای بازگشت خیلی دیر شده است. در چند سال گذشته، پکن و واشنگتن بارزترین نمونه دولتهایی بودهاند که فهمیدهاند وابستگی متقابل چه خطراتی با خود دارد و سرآسیمه میکوشند تا کاری بکنند. اما نظام اقتصادی کشورهایی مانند چین و ایالات متحده به حدی در هم تنیده که بدون ایجاد هرجومرج جداییپذیر نیستند. دولتها توانایی آن را ندارند که از لحاظ اقتصادی خودکفا شوند یا توان ناچیزی در این زمینه دارند. طرفداران جنگ ممکن است در پکن و واشنگتن از جنگ سردی نوین سخن بگویند، اما امروزه هیچ راهی برای تقسیم دنیا به بلوکهای رقیب وجود ندارد. کشورها همچنان روابطی در هم تنیده با هم خواهند داشت، هرچند این روابط خطراتی در بر دارد؛ و دوران جدیدی پدید خواهد آمد که شاید بشود آن را عصر «جهانیشدگی زنجیرهای» نامید. در جهانیشدگی زنجیرهای، کشورها بهواسطه وابستگی متقابل به هم پیوند خواهند خورد و این وابستگی آنها را وسوسه خواهد کرد از طریق جاسوسی و فشار اقتصادی رقبای خودشان را در تنگنا قرار دهند، در عین حال که سعی میکنند حملات متقابل و مشابه رقبا را دفع کنند.
از برخی جهات، جهانیشدگی زنجیرهای باعث میشود چنین جنگ سردی ساده به نظر برسد. نظامهای اقتصادی اردوگاههای غرب و شوروی نقاط تماسِ مشترک اندکی داشتند و ازاینرو فرصتهای کمی برای فشار اقتصادی به دست میدادند (بنابراین سیاستگذارانِ هر دو جبهه به خطرِ وجودی تسلیحات هستهای پی برده و برای محدودسازی آن استراتژیهایی توسعه داده بودند) . اما وضعیت امروز بسیار پیچیدهتر شده است. قدرتهای جهانی در چنان شبکههای مالی، تجاری و اطلاعاتیای گرفتار شدهاند که کاملاً به آنها واقف نیستند و این مهارناپذیری ریسک اشتباهات فاحش را بالا برده، اشتباهاتی که ممکن است جرقه رویاروییهایی خطرناک باشد.
پذیرش و درک واقعیتِ جهانیشدگی زنجیرهای باید اولین گام در کاهش ریسکهایی از این دست باشد. سیاستگذاران نباید دل خوش کنند به توهم انزوای کامل یا اتحاد بیخطر. خواه و ناخواه، ایالات متحده با رقبایش پیوند خورده است. چون نمیتواند این پیوندها را بشکند، مجبور است راه مهارشان را یاد بگیرد.
تنگهها و موانع
تحلیلگران دهها سال جهانیشدن را امتداد طبیعی آزادی بازار میشمردند. این نگاه تا آنجا پیش میرفت که شبکههای اقتصاد بینالمللی به اخلافاتی منجر میشد، اختلافاتی که عمدتاً بین گروههای بهرهمند از بازارهای باز و گروههای مخالف بازارهای باز رخ میدهد. اما آن طرز تفکر این واقعیت را نادیده میگرفت که خودِ جهانیشدن میتواند به گونه جدیدی از کشمکش و تعارض ختم شود. با گسترش شبکههای اقتصادی و اطلاعاتی، بسیاری از آنها حول نقاط کنترل واحدی به هم پیوستند و برخی دولتها یاد گرفتند که از این مراکز قدرت به عنوان سلاح در برابر رقبایشان استفاده کنند.
یکی از نخستین شبکههایی که باید دستخوش چنین تحولی میشد سیستم زیربنایی تراکنشهای مالی بینالمللی بود. در دهه ۱۹۷۰، شکلگیری شبکهای بهنام جامعه جهانی ارتباطات مالی بین بانکی (سوئیفت) انجام تراکنشهای بینبانکی را در سراسر دنیا آسانتر کرد و سیستم تسویه دلاری به بانکها امکان داد تا سیل پرداختیهایی را که با دلار امریکا انجام میشد مدیریت کنند. وقتی هم بانکها و هم افراد این سیستم پیامرسانی جدید را پذیرفتند، مبادلات بینالمللی بیشتر و بیشتر به یک ارز واحد -دلار امریکا- وابسته شد و اهرم قویتری در اختیار واشنگتن برای اعمال فشار بر نظام اقتصاد جهانی قرار داد. شبکه بعدی زنجیره تأمین بینالمللی بود. در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، تولیدکنندگان لوازم الکترونیکی شروع کردند به برونسپاری فرایند تولید خود به شرکتهای تخصصی مانند فاکسکان و این کار به خلق دهها یا حتی صدها تأمینکننده منجر شد. سپس در نخستین دهه قرن حاضر، رایانش ابری کارکردهای اصلی اینترنت را در سیستمهایی متمرکز کرد که چند شرکت بزرگ، مانند آمازون و مایکروسافت، آنها را پشتیبانی میکنند. حالا همه پولها، کالاها و اطلاعات از گذرگاههای مراکز اقتصادی حیاتی عبور میکرد. فقط چند قدرتِ ممتاز بر چنین مراکزی حکمرانی میکردند و از فرصتِ محرومکردن دیگران یا جاسوسی از آنها برخوردار بودند. امریکا پیش از اکثر کشورهای دیگر به وجود چنین فرصتهایی پی برد، چون بسیاری از شبکهها در قلمروی این کشور قرار داشت. از زمان حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱، وزارت خزانهداری امریکا با بهرهگیری از وابستگی دنیا به دلار نظام اقتصاد جهانی را تبدیل کرده است به ماشینی برای کنترل و تحریم بازیگران سرکشی مانند القاعده و کره شمالی و وادارکردن بانکها به پیشبرد اهداف خودش از راه تهدید به تحریم. آژانس امنیت ملی امریکا (سیا) اینترنت را به دستگاهی برای نظارت جهانی بدل کرده و به شبکههای شرکتهای مخابراتی مانند اِیتیاند تی و وِرایزن نفوذ کرده و برنامههایی مخفی به اجرا درآورده است که میتواند به شناسایی گلوگاههای ارتباطی و بهرهبرداری از آنها علیه دوست و دشمن کمک کند.
همین اواخر، کشورهای دیگری سعی کردند از قافله عقب نمانند. چین، که تازه به اقتصاد جهانیشده پیوسته بود، توانست در واکنش به این نوع تحقیرها خطاکاران را از بازار داخلی ارزشمندش محروم کند و هرچند اتحادیه اروپا نقش مهمی در شبکههای اقتصاد جهانی بازی میکرد، فاقد نهادهای متمرکز بود، نهادهایی مثل دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری امریکا که واشنگتن توانسته بود آنها را به ابزار قدرت تبدیل کند.
اما اکنون چین، بهخاطر ترس و فرصتطلبی، به دنبال مصونسازی خود در برابر حملات شبکهای است و برای خودش شبکههایی برای مقابله با رقبایش میسازد. مثلاً شرکت هواوی در پی ساخت شبکه مخابراتی نسل پنجمِ دنیا (G۵) با حمایت ضمنی پکن است. اگر هواوی بر شبکه G۵ جهان مسلط شود، دولت چین میتواند از دسترسیاش به این شرکت برای نفوذ در ارتباطات سراسر دنیا استفاده کند و قدرتهای جدیدش را در این شبکه برای مقابله با رقبایش به کار بگیرد. بهبیان دیگر: چین میتواند همان کاری را با امریکا بکند که امریکا مدتهاست در حق چین انجام میدهد.
این نشان میدهد که چرا واشنگتن سخت تلاش میکند تا برنامههای بلندپروازانه هواوی را ناکام کند. دولت ترامپ شرکت هواوی را از بازارهای ایالات متحده محروم کرده، بر متحدان امریکا فشار آورده تا از بهکارگیری زیرساختهای G۵ این شرکت دوری کنند و شرکتهای امریکایی را از فروش نیمهرساناهای پیشرفته به هواوی منع کرده است که به راحتی نمیتوانند از جای دیگری تهیه کنند. دولت چین در پاسخ به این اقدامات تهدید کرده است که شرکتهای امریکایی مانند فِدِکس و شرکتهای مستقر در کشورهای همپیمان واشنگتن، مانند بانک بریتانیایی اچاسبیسی، را در لیست سیاه قرار میدهد. هرچند دولت ترامپ به عنوان بخشی از توافق تجاری با پکن فشارهایش بر هواوی را کاهش داد، احتمالاً یک ائتلاف دوحزبی در کنگره در تلاش است تا این امتیازات را تضعیف کند.
پای اروپا نیز به نوعی نزاع بر سر شبکهها کشیده شده، که تا حدی ناشی از کارزار امریکا علیه ایران بوده است. از سال ۲۰۱۸ امریکا از برجام، توافقی بینالمللی که فعالیتهای هستهای ایران را محدود میکرد، خارج شد. از آن زمان به بعد امریکا از کنترلش بر سیستم تسویه دلاری برای محدودکردن دسترسی ایران به منابع اقتصاد جهانی استفاده کرده و شرکتهای اروپاییای را که با ایران وارد تجارت میشوند تهدید به تحریم کرده است.
دولتهای اروپایی نگرانند که این تدابیر مقدمهای باشد برای کارزاری گستردهتر از سوی امریکا برای فشار بیشتر. بههرحال، هزینه اقتصادی منزویکردنِ ایران برای کشورهای اروپایی شاید چندان قابلتوجه نباشد در مقایسه با خساراتی که ممکن است بهدنبال استفاده امریکا از تاکتیکهایی مشابه برای وادارکردن این کشورها برای جدایی از روسیه به وجود بیاید. مثلا ممکن است خرید گاز طبیعی و مواد اولیه دیگر از روسیه دشوارتر شود. برخی سیاستگذاران اروپایی به این فکر افتادهاند که چگونه میتوانند دفاعی بازی کنند. یک راهکار این است که از روابط اقتصادی ایالات متحده با اروپا علیه خودش استفاده کنند، مثلاً با لغو حق فعالیت شرکتهای امریکایی در اتحادیه اروپا درصورتی که رعایت تحریمهای امریکا از سوی آنها به کشورهای عضو اتحادیه آسیب بزند.
قدرتهای کوچکتر نیز در حال پیوستن به این جنگ هستند. ژاپن، برآشفته از احکام دادگاههای کره جنوبی که شرکتهای ژاپنی را بهخاطر استفاده از کار اجباری در جنگ جهانی دوم محکوم کردهاند، در ماه جولای تهدید کرد صنعت فناوری کره جنوبی را با محدودکردن صادرات مواد شیمیایی تخصصی در تنگنا قرار خواهد داد، موادی که شرکتهای بزرگی مثل سامسونگ به آنها متکیاند. کره جنوبی در مقابل تهدید کرد به توقف صادراتِ نفت گرمایشی که خانهها و شرکتهای ژاپنی در زمستان به آن وابستهاند. این منازعه نشانگر قدرتی است که دولتها میتوانند با هدف قراردادن پیوندی حیاتی در زنجیره تأمین بینالمللی به دست بگیرند.
واکنشهای زنجیرهای
در چنین چشماندازی، اشتباهات فاحش میتواند آغازگر گردابهایی فزاینده باشد و بدگمانی متقابل به خصومت بینجامد. برای نمونه، ممکن است یک دولت شرکتی را هدف قرار دهد که برخلاف انتظارش نقشی حیاتی در شبکه صنعتی وسیعی بازی میکند و با این کار بهاشتباه خسارت اقتصادی گستردهای به بار بیاورد و جرقه تلافیجویی از جانب کشورهای دیگر را بزند. همگام با رشد روزافزونِ شبکههای جهانی، بهلطف پیشرفتهایی مانند فناوری اینترنت اشیا، خطراتی از این دست نیز رشد خواهند کرد.
ازاینرو، تعجبی ندارد که برخی کشورها میخواهند با شکستن پیوندهای خود با چنین شبکههایی خود را از قید جهانیشدگی زنجیرهای آزاد کنند. تحلیلگران امریکایی از گسست بزرگ از اقتصاد چین سخن میگویند، اما درک روشنی از پیامدهای این گسستگی ندارند. چین هم، بهنوبه خود، منابعش را به صنعت بومی نیمهرساناها تزریق میکند، صنعتی که میتواند از این کشور در برابر تهدیدهای امریکا محافظت کند.
کره جنوبی به دنبال توسعه و تقویت بخش صنایع شیمیایی خود بوده است تا وابستگیاش را به ژاپن کمتر کند. در این اثنا، روسیه در پروژهای آرمانگرایانه به دنبال خلق چیزی است که خودش «اینترنت خویشفرما»۲ مینامد: اینترنتی که میتواند از مداخله احتمالی خارجی جلوگیری کند و به مسکو امکان پایش ارتباطات شهروندانش را بدهد. در برخی مناطق، شاید بتوان تا حد معینی حایلبندی کرد. مثلاً در زمینه تدارکات دفاعی، کشورها میتوانند بهمنظور افزایش استقلال خود، با تغییر مسیرِ بخشهایی از زنجیره تأمینشان ریسک جاسوسی و خرابکاری را به حداقل برسانند. ایالات متحده پیشاپیش تغییراتی انجام داده است تا توان چین در به خطر انداختنِ فناوری نظامیاش را محدود کند؛ ازجمله، شرکتهایی را که روابطی با ارتش آزادیبخش خلق چین دارند شناسایی کرده و آنها را از چرخه تأمینِ نظامیانِ خود حذف کرده است. مسلماً کشورهای دیگر نیز از این الگو پیروی خواهند کرد.
اما، جز در جنگهای تمامعیار، برای دولتها ناممکن خواهد بود اقتصاد ملی خود را بهصورت مستقل بازآفرینی کنند، آنگونه که قبل از ظهور پدیده جهانیشدگی رایج بود. گذشته از اینها، کشورهای امروزی نهتنها از سیستمهای اقتصاد جهانی، زنجیرههای تأمین و شبکههای اطلاعاتی استفاده میکنند، بلکه به آنها متکیاند. شاید واشنگتن بتواند ساختار تدارکات نظامی خود را تغییر دهد، اما اگر سعی کند اقتصاد مصرفکنندگانش را به نحوی مشابه بازسازی کند با مقاومت انبوه و هرجومرج اقتصادی روبرو خواهد شد، چراکه این کار به براندازی همه صنایع و بالارفتن بیسابقه هزینهها برای مردم عادی خواهد انجامید.
گرههایی که محکمتر میشوند
امریکا باید، بهجای خارج شدن از شبکههای جهانی، همزیستی با آنها را یاد بگیرد. این کار برای ایالات متحده هم قدرتهایی جدید و هم آسیبپذیریهایی بزرگ ایجاد خواهد کرد و لازم است سیاستگذاران هر دو را بهدقت مدیریت کنند. مقاماتِ ایالات متحده باید به یاد داشته باشند که گرفتارکردنِ تعمدی رقبای این کشور در دام سیستمهای مالی و اطلاعاتیای که در تسلطِ امریکاست، ممکن است واکنش شدید دیگر کشورها را برانگیزد و تشویقشان کند تا آنها نیز ایالات متحده را در شبکههای خودشان گرفتار کنند؛ یا وادارشان کند برای همیشه از تیررس این کشور دور شوند.
واشنگتن مجبور است نگران پیامدهای پیشبینینشده دیگری نیز باشد. مثلا وقتی وزارت خزانهداری این کشور در آوریل ۲۰۱۸ اعلام کرد علیه آلِگ دِریپاسکا، تاجر متنفذ روسی و امپراتوری عظیم آلومینیومسازی او تحریمهایی را اعمال خواهد کرد، ظاهراً غافل از آن بود که با این کار چه هرجومرجی در زنجیره تأمین صنعت خودروسازی و هواپیماسازی به وجود خواهد آمد، صنایعی که به محصولات ساخت شرکتهای دریپاسکا وابستهاند. (دولت ترامپ پس از لابیگری شرکتها و دولتهای اروپایی اجرای این تحریمها را به تعویق انداخت و بعداً همه را لغو کرد) وقتی دولتهایی که از هوش کمتری برخوردارند در پی استفاده از این شبکهها در راستای اهداف خودشان باشند، ریسک چنین اشتباهاتی بیشتر و بیشتر خواهد شد.
برای پرهیز از چنین مشکلاتی، سیاستگذاران نهتنها باید نحوه کارکرد شبکههای جهانی را بهخوبی درک کنند، بلکه باید بر چگونگی ارتباط هریک با شبکههای دیگر نیز واقف باشند و چون آژانسهای دولتی، سازمانهای بینالمللی و شرکتهای تجاری نقشههایی ناقص و پراکنده از این روابط دارند، کارِ سخت را باید خودِ واشنگتن انجام بدهد. برای این منظور لازم است سرمایهگذاریهای انبوهی در بخشهای مختلف بروکراسی فدرال انجام شود که در دهههای اخیر، با افزایش مقبولیتِ نظریههای نئولیبرال و طرفدارِ بازار و کاهش محبوبیتِ مقررات و نظارت، رو به ضعف گذاشته است. هدف کلی دولت باید این باشد که موانع سنتی موجود بین مسائل اقتصادی و امنیتی را از میان بردارد. مثلاً وزارت بازرگانی امریکا میتواند بهمنظور پرداختن به مسائل امنیتی توسعه یابد یا پنتاگون میتواند در بخش خصوصی بیرون از صنایع دفاعی سهیم شود. کنگره نیز میتواند، بهنوبه خود، «دفتر ارزیابی فناوری» را برای مطالعه فناوریهای نوپدید و نحوه مدیریت آنها از نو برپا کند، دفتری که در دهه ۱۹۹۰ در نتیجه دعواهای گروهی تعطیل شد. درنهایت، دولت باید آژانسهایی تخصصی تأسیس کند که براساس اطلاعاتی که از دولت و بخش خصوصی میگیرند به بررسی تهدیدهای مرتبط با شبکههای خاص، مانند زنجیرههای تأمین جهانی، بپردازند. سیاستگذارانِ امریکایی در «آژانس امنیت سایبری و امنیت زیرساختها» از الگوی ارزشمندی در این زمینه برخوردارند.
قانونگذاران مجبور خواهند شد عمیقتر از دهههای پیشین در اقتصاد مداخله کنند. واشنگتن با انجام اصلاحاتی در فرایند کاری کمیته سرمایهگذاری خارجی امریکا، (سیفیوس)، که کارش بررسی پیامدهای امنیتی ورود جریانهای سرمایه خارجی به ایالات متحده است در این باره گام مفیدی برداشته است. در سال ۲۰۱۸، کنگره امریکا قانونی با توافق هر دو حزب تصویب کرد که وزارت بازرگانی را ملزم میکند در مقررات اعطای مجوز به شرکتهایی که در حوزههای گوناگون فناوریهای پیشرفته فعالیت میکنند، از جمله در حوزه هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی، تجدید نظر کند. کنگره همچنین دولت ترامپ را وادار کرد به احیای قانونی که از مدتها پیش مسکوت مانده بود و مقامات امریکایی را ملزم میکرد به شناسایی گروهها و شرکتهای نظامی چینی که در ایالات متحده فعالیت دارند. برخی دولتهای دیگر نیز از واشنگتن تبعیت کردهاند. اتحادیه اروپا فرایند خودش را برای مطالعه دقیق سرمایهگذاریهای خارجی آغاز کرده است و بعضی از مقامات این اتحادیه در حال بحث هستند بر سر اینکه آیا، در حوزههای حساسی مانند فناوری دفاعی، زیرساختهای انرژی، رسانهها و مخابرات، محدودیتهایی روی روابط خود با چین اعمال کنند یا نه.
اما بررسی دقیق سرمایهگذاریهای خارجی کافی نیست. قانونگذارانِ ایالات متحده باید به فکر محافظت از بازارهای حساسِ داخلی درمقابل سوءاستفادههای خارجی نیز باشند. واشنگتن در بعضی بخشها مجبور خواهد بود دسترسی به برخی گروههای موثق را محدود کند. سیاستگذاران میتوانند استفاده از شبکههای اجتماعی برای تضعیف نظام سیاسی امریکا را برای دشمنان این کشور سختتر کنند، مثلاً با مسدودکردنِ تبلیغات سیاسی در پلتفرمهایی که گروههای جمعیتی معینی را هدف قرار میدهند. شاید لازم باشد دولت در مواردی اقدامات بیشتری انجام بدهد. سیاستگذاران میتوانند با ساخت سیستمهای کمکی اضافه در نقاط کلیدی زیرساختهای حیاتی کشور -مانند سیستمهای مخابراتی، برقی و آبی- به این شبکهها کمک کنند تا حملات خارجی را به سلامت پشت سر بگذارند.
دست آخر، دولتها باید یاد بگیرند با یکدیگر به شیوههایی نوین گفتوگو کنند. در طول جنگ سرد، شوروی و امریکا با بهرهگیری از آثار پژوهشگرانِ حوزههای مختلف، که مفاهیمی مانند نابودی حتمی طرفین و بازدارندگی ضربه دوم را به وجود آورده بودند، برای پرهیز از بحران زبان مشترکی بین خود ایجاد کردند. اکنون نیز چین، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و قدرتهای دیگر باید اقدام مشابهی انجام دهند. دانشگاهیان میتوانند نقش مهمی در ساخت این زبان جدید بازی کنند، همان کاری که در دوران جنگ سرد کردند. اما تنها در صورتی میتوانند در این امر موفق شوند که از حصار رشته خود بیرون بیایند و روی فصلهای مشترک مسائل اقتصادی و امنیتی تمرکز کنند و با متخصصانی همکاری داشته باشند که مبانی فنی شبکههای جهانی را بهخوبی میفهمند. بیشتر کارشناسانِ امنیت ملی دانش چندانی درباره زیرساختهای پشتیبانِ اینترنت ندارند. اگر این کارشناسان برای درک چنین سیستمهایی مهندسان را به همکاری بگیرند، فرایند پشتیبانی آسانتر خواهد بود.
کاهش تنشها
زبان مشترک باید نخستین گام برای رسیدن به مقررات مشترک باشد. تدوین چنین مقرراتی برای مسیر پیش رو آسان نیست، چون تعارض شبکهای و پیامدهای آن وضعیتی آشفته و پیشبینیناپذیر دارد. درحالی که مقرراتِ تلویحی جنگ سرد را عمدتاً سیاستمداران، رهبران نظامی و فیزیکدانان هستهای به وجود آوردند، همتای چنین مقرراتی در قرن بیستویکم لزوماً مشارکتِ مجموعهای از جوامع را میطلبد که گستردهتر و متخاصمترند و نهتنها مقامات دولتی بلکه کسبوکارها و سازمانهای غیردولتی را نیز شامل میشود. دولتها باید در مراکز حساس شبکههای دیگران با احتیاط گام بردارند، مراکزی مانند سیستم سوئیفت یا نقاط کانونی ساختار مخابراتی دنیا. این مراکز، همانند سیستمهای فرماندهی و کنترل هستهای، قدرت تهاجمی و دفاعی عظیمی به دولتهای کنترلکننده میدهند. بههمین دلیل تلاشهای چین برای استفاده از شرکت هواوی بهمنظور از بین بردن تسلط امریکا بر ارتباطات جهانی بسیار تحریکآمیز است. حال امریکا باید بداند که تلاشهایش برای تبدیل شبکههای مالی و اطلاعاتی جهان به نوعی جنگافزار برای خود، تهدیدی برای کشورهای دیگر است، پس باید این رفتارش را تعدیل کند. خویشتنداری نهتنها به تقویت ثبات کمک میکند، بلکه به برآوردهشدنِ منافع خاص این کشور نیز میانجامد. سیاستگذاران امریکایی باید به یاد داشته باشند که تدابیر تنبیهیشان ممکن است کشورها را وادار کند به شبکههایی بپیوندند که خارج از حیطه کنترل واشنگتن قرار دارند و با این کار دست امریکا را از منابع مهمِ نفوذ کوتاه کنند.
دونالد ترامپ در اکتبر ۲۰۱۹ تهدید کرد که اگر نیروهای ترکیه به هر طریقی در حمله به شمال شرق سوریه از حد خودشان تجاوز کنند، اقتصاد این کشور را با اعمال تحریمهای مالی و تعرفههای سنگین نابود خواهد کرد. در آن زمان، ترکیه از قبل شروع کرده بود به زمینهچینی برای جداسازی برخی از تراکنشهای مالی بینالمللی خود از دلار امریکا و سیستم تسویه دلاری با پذیرش برخی از جایگزینهای پیشنهادی روسیه برای سیستم سوئیفت. گرچه ترامپ خیلی زود از تهدید خود عقبنشینی کرد، اما این تهدید رهبران ترکیه را نگران کرده بود، چون بیم آن میرفت که کنگره برای وضع تحریمهای اساسیتر و بلندمدتتر پافشاری کند. و هرچند ترکیه و دیگر قدرتهای متوسط احتمالاً خود را از سیستم مالی تحت تسلطِ امریکا جدا نخواهند کرد، ولی بهیقین میتوانند بانکهایشان را متقاعد کنند تا بیشتر از شبکههایی استفاده کنند که از دسترس واشنگتن دور باشد. ایالات متحده نباید، جز در وضعیت فوقالعاده، از چنین تاکتیکهایی علیه چین، روسیه یا قدرتهای بزرگ دیگر استفاده کند، چون ممکن است این کشورها حملات فلجکننده اقتصادی را فقط با اقدامات اقتصادی جواب ندهند بلکه از قدرت نظامیشان نیز استفاده کنند. دولتها باید سعی کنند تصمیماتی شفاف و قابلپیشبینی بگیرند.این روزها فرستادنِ علائم مغشوش، همانند عصر هستهای، میتواند به پیامدهای فاجعهباری بینجامد امریکا همچنین باید در برابر کشورهایی که تلاش دارند از آسیبپذیری خود درمقابل جهانیشدگی زنجیرهای بکاهند، از واکنش تند پرهیز کند؛ در مواردی مثل سرمایهگذاری چین در بخش نیمهرساناها، تلاش روسیه برای توسعه جایگزینهایی برای شبکههای اقتصاد جهانی و تلاش کشورهای عضو اتحادیه اروپا برای دورکردنِ شرکتهای خود از دامنه نفوذ بیشازحدِ امریکا. حالا واشنگتن باید بداند که میتواند از اقدامات دیگر کشورها برای دستیابی به احساس امنیت سود ببرد، همانطور که پس از دستیابی برخی کشورهای دیگر به سلاح هستهای این را فهمید، بیآنکه این کار به جنگ ختم شود.
درس بزرگتر عصر هستهای این است که خطراتِ وجودی لازم نیست فلجکننده باشند. درواقع، امریکا میتواند با برنامهریزی دقیق، ریسکهای جهانیشدگی زنجیرهای را مدیریت کند و درعینحال از مزایای آن سود ببرد. قصور ایالات متحده در این زمینه، او را به دنیایی خطرناکتر خواهد کشاند، دنیایی که در آن گرههای وابستگی متقابلِ اقتصادی نهتنها منافع امریکا را در تنگنا قرار خواهد داد، بلکه آنهارا از بین خواهد برد.منبع: ترجمان
