آموزش خانوادهمحور در برابر سندرمهای ویرانگر
تحولات مختلف و پیاپی فرهنگی در جوامع از جمله جامعه ما منجر به از دسترفتن بخش مهمی از اعتماد اجتماعی متقابل شده و معیار و ملاکهای شناخت و انتخاب در جوانان را تحت تاثیر قرارداده است.
در برخورد با موانع و پرتگاهها افراد رفتار و واکنشهای متفاوتی دارند. این واکنشها تحت تاثیر یادگیری، تجربه و الگوبرداری از رفتار اطرافیان شکل میگیرد. «حسین عباسی» پژوهشگر مسائل اجتماعی در این باره مینویسد: در قشر جوان جامعه هم واکنشها هنوز به شکل ملموسی وابسته به آموزشهای مدرسه و بیشتر از آن متاثر از روابط اعضا و شرایط محیطی خانواده است. در این میان، یادگیری برقراری روابط اجتماعی به عنوان مقدمه اجتماعیشدن فرد اهمیت انکارناپذیری مییابد.
از نگاه بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی و منتقدان نظام آموزشی، نتیجه فرآیندها و الگوها در سیستم آموزشی کشور به ما میگوید که آموزشهای انجام پذیرفته در این ساختار به رشد بُعد اجتماعی شخصیت افراد کمک چندانی نمیکند. بنابراین دیدگاه، یادگیری در محیط خانواده به عنوان مهمترین الگو و فرآیند جهت شکلدهی به اجتماعیشدن و پذیرفتن نقشهای مدنی در میان جوانان به عنوان مقولهای بسیار مهم قابل بررسی است.
در جوامع مدرن امروزی یکی از مهمترین ابعاد روابط اجتماعی افراد در برخورد با جنس مخالف بروز میکند. در کشور ما فرهنگ و عرف حاکم بر جامعه، بر تشکیل خانواده آن هم در سنین جوانی تاکید دارد. از این رو، امر شناخت افراد از خود و طرف مقابل جهت انتخاب صحیح بسیار مهم تلقی میشود.
با توجه به تغییرات گسترده فرهنگی در کشور و از دست رفتن بخش مهمی از اعتماد اجتماعی متقابل افراد، معیارها و ملاکهای شناخت و انتخاب در جوانان علیالخصوص در دختران بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است. این وضعیت البته مختص به جامعه و فرهنگ ایرانی نیست و در سطح جهانی و در جوامع مختلف پیامدهای خود را به اشکال گوناگونی مینمایاند.
در جوامع مختلف با اصطلاحی به نام سندرم «daddy issue » مواجه میشویم. سندرم مذکور ناظر بر تبعاتی است که برای دختران به واسطه عدم ارتباط مناسب با پدر بروز مییابد. بیتوجهی یا عدم ارایه پاسخ مناسب به نیازهای عاطفی دختران از جانب پدر چالش یا به معنای واضحتر خلایی عاطفی به بار میآورد که باعث ایجاد اختلال در سازوکار تشخیص درست و رفتار صحیح در قبال جنس مخالف میشود. دختران مبتلا به سندرم یادشده معمولا رفتارهای آسیبزایی را در ارتباط با جنس مخالف در پی میگیرند.
از تاثیرات این سندرم میتوان به بیپروایی در برقراری روابط مختلف، ارتباط با مردان سن بالا و چسبندگی در این روابط اشاره کرد.
افراد درگیر با این سندروم از طریق چنین رفتارهایی در واقع به دنبال پر کردن خلاءهای عاطفی به جامانده از نوع نقشآفرینی پدرند. این در حالی است که خود متوجه تبعات و نادرستی رفتارشان نبوده و تنها برای پیامدهای مخربی که در روابط و انتخابهایشان پیش میآید، از دیگران درخواست کمک میکنند.
در صورتی که فرد ناظر در نقش دوست، عضو خانواده و حتی مشاوری که با فرد مبتلا به سندرم ارتباط دارد، بتواند او را متوجه چرخه رفتارهای آسیبزنندهاش بکند اما سندرم دایر بر نوعی وضعیت روانی است که در آن فرد به دلیل عدم دریافت محبت و توجه از جانب پدر واردِ روابط ناهمخوان -مثل رابطه با مردی با تفاوت سنی زیاد- میشود. او در این رابطه خود را در قالب کودکی ظاهر میکند تا بتواند نیازهای اولیه تامین نشده از جانب پدر را در خلال یک موقعیت مشابه دیگر ترمیم و بازسازی کند.
از آن جایی که این نوع دختران بهشدت از طرد میترسند، برای دفع اضطراب ناشی از اینکه مبادا در رابطه دوستداشتنی نباشند رفتارهای مختلفی در پیش میگیرند. مثلا ممکن است با دیدن کوچکترین نشانه طرد از رابطه خارج شده و وارد رابطه دیگری شوند یا بر عکس بهشدت به شریک خود میچسبند و رفتارهایی مانند یک شخصیت وابسته را از خود نشان میدهند.
افراد درگیر با سندرم، جذب روابط کنترلگرایانه و پرخاشجویانه میشوند. دوست دارند یا کنترل کنند یا کنترل بشوند. این میل میتواند بر ابعاد مختلف ارتباطی و شخصیتی تاثیرگذار باشد. فرد از طریق خدمات و ملاحظات متعدد به صورت غیرمستقیم طرف مقابل خود را کنترل میکند تا کنار او بماند و از سوی دیگر کنترل دیگری یا خشونت دیگری برای او معنای جلبتوجه فرد مقابل را مییابد.
افراد درگیر در این سندرم اغلب اعتماد به نفس لازم برای مراقبت از خود را ندارند و همواره دنبال کسی هستند که آنها را تحت حمایت و مراقبت خود قرار دهد. این قبیل افراد از شریک خود انتظار یک حامی را دارند که در جایگاه پدرانه او را سرپرستی کند. نگاهی به بررسیهای آسیبشناسانه در جوامع مختلف نشان میدهد افراد درگیر با سندرم در فکر و حرف به دنبال مردان حامی و خوب میگردند، اما در واقع و اغلب جذب مردان بد میشوند. روحیه چسبنده آنها با رفتارهایی که خشونتآمیز و طردکننده است ارضا میشود.با توجه به ارتباطات مختلف میان جوامع، تسری سبکهای مختلف زندگی و همچنین تحت تاثیر قرارگرفتن نقش پدران در سبکهای امروزی که در آن زمان زیادی صرف درآمدزایی و تامین نیازهای مادی جامعه میشود، باید برای جلوگیری از بروز اختلالاتی از این دست چارهای جدی اندیشید و برنامهریزیهایی علمی و آیندهنگرانه را در زمینه گسترش آموزشهای خانوادهمحور صورت داد و با ابزارهایی کارآمد به ویژه ابزارهای رسانهای به اجرا درآورد.
منبع: ایرنا