روانهای پریشان کرونایی
مهران فرجی
شاید ویروس کرونا تا چند ماه دیگر از بین برود؛ البته شاید. اما آثار روانی این دوره عجیب، تا مدتها در جامعه باقی خواهد ماند.
چند ماه وسواس در نظافت از نوعی که پیش از این به آن وسواس بیمارگونه میگفتیم، حالا تا حدی همهگیر شده است؛ وسواسی که شاید تا چند ماه دیگر برای برخی خستهکننده شود، اما همچنان نیاز به ادامه آن وجود داشته باشد. برای ادامه این شرایط، نیاز به آموزشهای عمومی از طرف دولت و رسانههاست که وسواس کسالتبار بیش از حد را که لازمه این روزهای کرونایی است، برای مردم قابل تحمل کند. یکی از دلایل افزایش اختلافات خانوادگی، علاوه بر خستهکننده بودن ماندن بیش از حد در خانه، نگرانی ذهنی مداوم در رعایت بهداشت است.
نکته مهمتر، بعد از پایان این دوره است. آیا کسانی که چند ماه روزی چندین بار دست و صورتشان را میشویند و چندین بار از مواد ضدعفونیکننده استفاده میکنند میتوانند پس از پایان شرایط بحرانی کرونا، به حالت عادی قبل از آن برگردند؟ در حالی که بیشتر تمرکز تشکیلات بهداشت و درمان به درستی بر کنترل ویروس کرونا است، کمتر کسی به صدمهای که این ویروس به روان افراد جامعه وارد کرده، توجه کرده است. نیاز است دولت که مراحل درمان کرونا را برای مبتلایان رایگان کرده، برای مدتی خدمات مشاوره و روانشناسی را نیز هم برای مبتلایان بهبودیافته، هم خانوادههایی که عزیزی را بدون حتی خداحافظی و مراسم مرسوم از دست دادهاند و همینطور برای مردمی که این بحران عظیم، آنها را دچار مشکلات روحی و روانی و خانوادگی کرده، رایگان کند.
اینجا تنها مساله جان جمعی معدود نیست، مساله، روان پریشانشده و بحران روحی در جامعه است.
وسعت این بحران، گستردهتر از تعداد مبتلایان و جانباختگان کرونا است.
به آنچه گفته شد، باید صدمات روحی و خانوادگی بیکاری، از دست دادن درآمد چند ماهه، ابهام درباره آینده کاری و... را نیز اضافه کرد.
سالها پیگیری برای قرار دادن خدمات مشاوره تحت پوشش بیمههای خدمات درمانی، تا به حال نتیجه نداده است. دلیل، کمبود منابع مالی و البته کمتوجهی دولتها به مساله روان جامعه است.
در شرایط کمبود تختهای بیمارستان و کمبود تجهیزات پزشکی و... دولتها ترجیح دادهاند مسائل روحی و روانی را در اولویت چندم خود قرار دهند. اما بحران کرونا، میتواند فرصتی برای اجرای حتی موقت این ایده و رایگان شدن خدمات مشاوره و روانشناسی باشد. شاید فرصتی باشد تا دولت نیز به اهمیت این موضوع پی ببرد. البته ویروس کرونا آثار مثبتی هم داشته است؛ همبستگی اجتماعی و حتی جهانی در مقابله با ویروس و حس درد مشترک جوامع، موجب همدلی عمومی در رابطه با یک بحران جهانی شده است. در جامعهای مثل ایران، این اتفاق، میتواند تمرین دوباره حسی باشد که سالهاست کمرنگ شده است: حس همبستگی. گرچه دولت میتوانست هم در ایجاد این حس عامل حمایتی باشد و هم خود را با جامعه همراه کند.
اما خطا در اطلاعرسانی و عملکرد غلط در برخی مواقع، باعث گسست دولت از مردم در این همبستگی عمومی شد.