حذف صفر یا بازی ایروپولی

۱۳۹۹/۰۲/۱۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۶۸۴۰
حذف صفر
یا بازی ایروپولی

مهدی‌ بیک | ایده حذف صفر از پول ملی نخستین‌بار در سال ۱۳۸۶ در دولت محمود احمدی‌نژاد و با آغاز سیر صعودی نرخ تورم مطرح شد؛ دوره‌ای که در آن به دلیل تصمیم‌سازی‌های غیرکارشناسی و خلق‌الساعه دولت وقت اقتصاد ایران شاهد یکی از عمیق‌ترین تکانه‌های تورمی خود بود. تکانه‌ای که به سرعت برق و باد آثار مخرب دامنه‌داری در شاخص‌های کلان اقتصادی ایجاد کرد و اقتصاد ایران را وارد یکی از دوره‌های بحرانی‌اش کرد. بعد از پایان دولت احمدی‌نژاد و جلوس اعتدالگرایان به راس هرم اجرایی کشور و در شرایطی که ایران توانسته بود مهم‌ترین چالش حوزه سیاست خارجی خود را در برجام و از دل توافق با امریکا در مسیر حل و فصل شدن قرار دهد؛ دولت تدبیر و امید اساسا دلیلی برای پیگیری یک چنین طرح‌هایی احساس نمی‌کرد. این روند اما بعد از خروج ترامپ از برجام و بازگشت دامنه تحریم‌های اقتصادی دچار تغییر شد و بعد از بازگشت تورم و کاهش ارزش پول ملی، آرام آرام زمزمه‌هایی از چهره‌های اقتصادی دولت دوازدهم به گوش رسید که حداقل برای جبران تبعات روانی تحریم‌ها می‌توان اقدام به حذف صفر از پایه پولی کشور کرد. این زمزمه‌ها در نهایت بدل به یک مطالبه جدی دولت از مجلس شد تا در نهایت دیروز مجلس به کلیات این طرح رای مثبت داد. موافقت مجلس با کلیات لایحه حذف چهار صفر از پول ملی از جمله مهم‌ترین اخبار اقتصادی دیروز کشورمان بود که بازتاب‌های وسیعی در رسانه‌های گروهی و شبکه‌های اجتماعی پیدا کرد. طرحی که بر اساس اعلام رییس بانک مرکزی قرار است کارایی پول ملی کشور را افزایش دهد و بخشی از مشکلاتی که طی سال‌های اخیر در زمینه کاهش ارزش پول ملی ایجاد شده را پوشش دهد. در جریان بررسی کلیات این لایحه سه نماینده به عنوان موافق و سه نماینده به عنوان مخالف صحبت کردند و نهایتا پس از اظهار همتی و اعلام نظر کمیسیون اقتصادی به عنوان موافق تصویب کلیات، مجلس با کلیات این لایحه موافقت کرد. بر خلاف اظهارنظرهای مقامات دولتی، مخالفان این طرح اما هم در میان نمایندگان مجلس و هم در میان کارشناسان اقتصادی خارج از مجلس، بیکار ننشستند و در جریان گفت‌وگو با رسانه‌ها اعلام کردند در شرایطی که ایران گرفتار یکی از پیچیده‌ترین تحریم‌های پولی و بانکی است، اتخاذ یک چنین تصمیماتی بیشتر از اینکه زیربنای یک اقدام خردمندانه را در ساختار اقتصادی کشور ایجاد کند، منجر به آشفته‌تر شدن وضعیت اقتصادی خواهد شد. اکثر اقتصاددانانی که راجع به این موضوع اظهارنظر کرده‌اند، یا این تصمیم را اقدامی اثرگذار و بنیادین برای حل مسائل اقتصاد ایران ندانستند یا از تکانه‌های تورمی آن اظهار نگرانی کرده‌اند. برخی دیگر از تحلیلگران نیز حذف چهار صفر از پول ملی را واجد «جنبه نمایشی» و فاقد «تاثیر اساسی» در اقتصاد ایران ارزیابی کرده‌اند. با توجه به اهمیت موضوع در جریان گفت‌وگوی تحلیلی با کمال اطهاری تحلیلگر اقتصادی و استاد اقتصاد دانشگاه علامه تلاش شده تا نوری به ابعاد پنهان بحث حذف صفر از پول ملی تابانده شود تا از دل این گپ و گفت اقتصادی تصویری از بایدها و نبایدهای این تصمیم پیش روی مخاطبان گسترده شود.

  بعد از کش و قوس‌های فراوان سرانجام نمایندگان به کلیات طرح حذف چهار صفر از پول ملی رای مثبت دادند؛ طرحی که برخی از تحلیلگران معتقدند اثر بنیادینی بر ساختارهای اقتصادی کشورمان نخواهد داشت. شما درباره این تصمیم چه فکر می‌کنید؟

ببینید؛ قبل از اینکه به بحث ماهیتی یک چنین اقداماتی بپردازیم باید ببینیم برای دست زدن به یک چنین اقداماتی چه بستر و شرایطی مورد نیاز است، در فضای اقتصاد جهانی زمانی چنین اقداماتی در حوزه پولی صورت می‌گیرد که برای اقتصاد مدلی از توسعه مشخص شده باشد و در چارچوب آن مدل، مقوله نهادهای پولی و نوع تصمیم‌سازی‌ها در خصوص آن هم مشخص شود. در واقع در قالب آن الگوی توسعه، تکلیف چهار مقوله باید مشخص شده باشد. اول؛ نحوه ارتباط با اقتصاد جهانی، چه از لحاظ نظری و چه از لحاظ عملی. نه اینکه دلمان می‌خواهد و دوست داریم به اقتصاد جهانی پیوند بخوریم، بلکه باید الگوی آن کاملامشخص شده باشد. مشخص شده باشد که آیا قرار است شمایلی از الگوی کره جنوبی دنبال شود؟ الگوی چین هدف است؟ الگوی هند مورد توجه قرار گرفته؟ و...البته من الگوهای جهان سوم را مطرح کردم تا نگویند ما با جهان اولی‌ها فاصله داریم. هر کدام از این الگوها روش‌های متفاوتی را دنبال می‌کنند و نقشه راه پیوندهایشان هم مشخص است. مشخص می‌کنند که مثلا چه زمانی قرار است به سازمان تجارت جهانی بپیوندند. چه زمانی قرار است قدم بعدی را بردارند و سایر موارد. همین پیوستن به سازمان‌های اقتصادی جهانی نیازمند نقشه راه و نیازمند مذاکرات دامنه داری است. کره جنوبی 10سال برای پیوند ساختارهای مالی‌اش به سازمان تجارت جهانی وقت گرفت . اهمیت این زمان سنجی به اندازه‌ای است که تاخیر در این پیوستن برای کره جنوبی باعث شد تا سوداگران ارز در کمین اقتصاد این کشور بنشینند و حساب اقتصاد کره جنوبی را برسند . بعد از این تحرکات بود که بحران کشورهای آسیای جنوب شرقی یکی پس از دیگری به صورت دومینو به وقوع پیوست.ضمن اینکه باید مشخص شود که بدانیم با کدام کشورها پیوند اقتصادی بیشتری داریم با کدام کشورها کمتر. از کدام ارز قرار است استفاده کنیم و...تمام این موارد اثرات خاصی بر پول ملی دارد. پس موضوع نخست شد تعیین الگوی مشخصی در اقتصاد که باید از قبل مشخص شده باشد. 

  باید ریتم گفت‌وگو را کمی تندتر پیش ببریم؛ موضوع بعدی چیست؟

موضوع مهم دوم، میزان دخالت دولت در اقتصاد است. باید مشخص شود که آیا می‌خواهیم به سمت شوک درمانی حرکت کنیم؟ از همان دست تصمیمات عجولانه‌ای که در امریکا صورت گرفت و هیچ کشوری حتی کشورهای همپیمانان امریکا به سمت آن حرکت نکردند و هر کشوری اقدام به سمت شوک درمانی حرکت کرد همه دچار بحران اقتصادی شدند حتی اسراییل که پیوندهای نزدیکی با اقتصاد امریکا دارد. پس گفتیم نقشی که دولت در مسیر توسعه می‌خواهد بازی کند باید دست دولت توسعه بخش باشد. ژاپن، کره جنوبی و چین سه نمونه متفاوت از دولت‌های توسعه بخش هستند. بر خلاف حرف‌هایی که توسط افرادی که درکی از اقتصاد ندارند و برای خودشان حرف می‌زنند و در مورد هر موضوعی سخنرانی و قلمفرسایی می‌کنند، اساسا دولت توسعه بخش ابتدا به ژاپن اطلاق شد و بعد از آن کره جنوبی نوع خاصی از الگوهای خلاقانه را در اقتصاد ارایه کرد و بعد هم نوبت به چین رسید که برداشت خود را از یک چنین دولت توسعه بخشی ارایه کند.

  در این مدل نقش خود نهادهای پولی و مالی چیست؟

 سومین موضوع؛ نقش خود نهاد پولی و مالی در اقتصاد است. شما بانک‌های تخصصی تان را می‌خواهید چه کنید؟ هیچ کشوری به جز ایران برای بهبود وضعیت پولی خود، بانک‌های تخصصی، خود را در اولین گام از بین نبرد تا سیستم بانکی خود را تبدیل به بنگاه‌دار کند. سیستم بانکی ما بنگاه‌دار شد برای اینکه مجبور شد به دستور‌های دولت‌هایی پاسخ دهد که هرگز در مسیر ساماندهی سیستم پولی و مالی خود حرکت نکردند اما همین دولت‌ها از بانک‌ها توقع دارند که نیازهای پولی و مالی او را پاسخ دهند. برای حل مشکل بنگاهداری بانک‌ها چه می‌خواهید بکنید؟ با زور که نمی‌شود. تکلیف اینها در قالب یک الگوی توسعه جامع مشخص نیست.این موضوعات باید روشن شود بعد دست به اقدامات سطحی مثل حذف صفر و... زد.

  یعنی نظام اقتصادی ما طی دهه‌های گذشته هیچ قدمی برای کمتر کردن فاصله ما با توسعه انجام نداده است؟

ممکن است که در گوشه و کنار یک کارها و تصمیماتی گرفته شده باشد، اما در قالب یک نقشه راه جامع هرگز نشانه‌هایی از این نوع تصمیم‌سازی‌های خردمندانه دیده نمی‌شود. برخی اظهارات که از آقای همتی شنیده‌ام شاید به نظر هم سنجیده هم هست، اما موضوع این است که این حرف‌ها در قالب آن الگوی مشخصی که درباره‌اش صحبت کردیم دیده نمی‌شود به خطر همین است که اختلافاتی میان افراد مختلف در تیم اقتصادی دولت دیده می‌شود.چرا با هم به اختلاف می‌رسند؟ چون هر کدام الگویی متفاوت را پیگیری می‌کنند و این گوناگونی در نهایت تنش می‌آفریند.آنچه که سیستم‌های توسعه‌ای در ژاپن، کره جنوبی وچین مشخص کرده‌اند این است که بانک‌ها در یک سیستم هم پیوند با صنعت قرار گرفته‌اند و مجتمع‌های اقتصادی رقابتی درست کرده‌اند. نه مثل اقتصاد ما که یک مدت به صورت هیجانی همه بانک‌ها دولتی و ملی شوند و در دوره‌ای دیگر همه این بانک‌ها در همان اتمسفر هیجانی تجاری‌سازی و خصوصی اعلام شوند و آن وقت دیگر حتی بانک‌های تخصصی هم از رده خارج شوند. اینها در ژاپن تشکیل هلدینگ‌های بزرگ یا تراست‌ها را دادند و بعد این ساختارها تلاش کردند تا شاخص‌های مالی و پولی را به سمت توسعه هدایت کنند. در این شرایط است که نقش بانک‌ها در اقتصاد در یک مسیر عقلانی مشخص می‌شود و آنوقت می‌توان نشست و برای این ساختار معقول تصمیم‌سازی معقول کرد. نه اینکه یک روز اعلام شود که بانک‌ها تجاری شوند. بعد اعلام شود که خب حالا بنگاه داری کنید و فردا هم اعلام شود که مثلا چهار صفر حذف و بعد هم روز دیگری تصمیم دیگری گرفته شود. این مشکلات با فرمان هم لغو نمی‌شود برای اینکه بخش مسکن و مستغلات بر اثر تصمیمات غلط قفل شده است؛ سایر بخش‌ها هم وضعیت بهتری از مسکن ندارند.

  این مشکلات که به آنها اشاره می‌کند ناشی از چه شرایطی به وقوع پیوسته‌اند؟

جالب اینجاست که همان افراد و جریاناتی که مشکلات را ایجاد کرده‌اند و تراکم‌فروشی را در اقتصاد آغاز کرده‌اند، بر سر لیدر بودن در اصلاحات با بقیه دعوا و تنش راه می‌اندازند. یعنی همان‌هایی که در یک دوره‌های خاص این بانک‌ها را تجاری‌سازی عجولانه کردند و بعد هم تراکم‌فروشی را مبنای رشد بخش مسکن قرار دادند امروز انتقاد می‌کنند که چرا الگو نداریم؟ خب شما همه الگوها را خراب کرده‌اید و نگذاشتید که پرورش پیدا کند. وقتی که شما مرکز پژوهش‌های برنامه‌ریزی سازمان برنامه و بودجه را در اختیار داشته و دارید، از دیگران چه الگویی می‌خواهید؟ این تقصر کیست؟ تقصیر همان‌هایی است که امروز داعیه رهبری در اصلاح‌طلبی را دارند. این چارچوب‌ها هم باید مشخص شود.مواردی چون نحوه کاهش سود تسهیلات بانکی باید مشخص شود که بر اساس چه مکانیسم و الگویی کم و زیاد شود اینهاست که اثرات مستقیمی بر صفرهایی که قرار است کم و زیاد شود دارد.

  آیا دولت‌ها اساسا سرمایه اجتماعی و سیاسی لازم برای انجام این جراحی‌های اقتصادی را دارند؟

جواب این سوال در بهبود شاخص‌های اجتماعی است. موضوع مهم دیگر موضوع بازتوزیع سیاست‌های اجتماعی است. ما سیاست‌های اجتماعی معینی نداریم. از طریق این سیاست‌های اجتماعی است که می‌توان بحران‌های پیش رو پشت سر گذاشت. این بحران چه تحریم باشد؛ چه کرونا باشد و چه سایر بحران‌ها از این طریق پشت سر گذاشته می‌شوند. این سیستمی است که توزیع و بازتوزیع منابع را سامان می‌دهد. این منابع چه دانش باشد، چه مسکن باشد چه بقیه مقولات اقتصادی فرقی ندارد. اگر این سیستم اجتماعی فعال وجود داشت مطمئن باشید که مسکن در فضای اقتصادی قفل نمی‌شد. مطمئن باشید که مردم در آبان ماه به خیابان‌ها نمی‌آمدند و... این سیستم فعال است که هم ثبات سیاسی می‌دهد و هم ثبات اقتصادی و هم چشم‌انداز آینده را مشخص می‌کند. شما بدون اینکه اقتصاد دانش بنیان را به کارگرانی که آموزش اقتصاد صنعتی دیده‌اند و درکی از اقتصاد پساصنعتی ندارند، آموزش دهید نمی‌توانید رشد تولیدی مورد نظرتان را محقق کنید و در نتیجه چرخ دنده‌های اقتصادتان از کار می‌ایستد. این چارچوب‌هایی است که قبل از اقدام کردن برای حذف صفر از ساختار پولی باید ابعاد و زوایای گوناگون آن را محقق بخشید. 

  به هر حال جمع و جور کردن این موارد نیازمند وضعیت درستی در روابط بین‌الملل است. اقتصاد ایران تحریم است و این تحریم‌ها دست دولت و نظام سیاسی را برای اتخاذ تصمیمات فراگیر نمی‌بندد؟

این موضوعی است که به نظرم می‌رسد باید در ابتدای بحث به آن اشاره می‌کردم؛ موضوع تحریم است؛ وقتی شما تحریم هستید کم یا زیاد کردن صفرها چه فایده‌ای دارد؟ آیا دولت می‌خواهد «ایروپولی» بازی کند. بازی فکری و پولی که بچه‌ها بازی می‌کنند و یک برگه کاغذ را نشان می‌دهند و می‌گویند این پول من است و باهاش مثلا یک فرودگاه می‌خرم یا رستوران یا.... زمانی که با دنیا رابطه اقتصادی نداریم چه فایده دارد که صفر از پول ملی مان کم کنیم. زمانی که رابطه پولی ما با جهان مشخص نیست چطور می‌توانیم با کم کردن صفر از پولمان وارد فضای بین‌المللی اقتصادی شویم. این می‌شود همان بازی ایرپولی. ترامپ در همین موقعیت برای قدرت نمایی با اقتصاد ما بازی می‌کند چون مناسبات پولی ما استحکام لازم را ندارد. اینها مواردی است که قبل از دست زدن به اقداماتی چون حذف صفر باید به آنها توجه نشان می‌دادیم که نداده‌ایم. مثلا الان چین قصد دارد سیستم مالی خود را از دلار مستقل کند؛ خب بروند با چین مذاکره کنند تا به این شرایط تازه بپیوندند، نه اینکه در بیرون مشکلات عدیده‌ای را فراموش کینم، بعد در داخل فکر کنیم با حذف چند صفر می‌توان مشکلات را حل کرد.

  حل مشکلات داخلی در گرو رقابتی کردن اقتصاد است؛ آیا ما اقتصاد رقابتی داریم تا بوسیله آن بخواهیم به این دستاوردهایی که اشاره کردید برسیم؟

موضوع مهم دیگر که اشاره کردید موضوع رقابتی کردن بازار است. باید نقشه راه این رقابتی کردن در بازار مشخص شود. نه اینکه هر روز بحث تازه‌ای مطرح شود. یک روز می‌گویند سازمان حمایت از مصرف‌کنندگان باید در صحنه حضور پرقدرت داشته باشد. روز دیگر اعلام می‌کنند که این ساختار کامل باید منحل شود. در کشورهای توسعه یافته این ساختارهای حمایتی بسیار اثرگذار است. زمانی که شما به یک دندان پزشک مراجعه کنید و از کارش راضی نباشید، این ساختار حمایتی حقوق مصرف‌کننده را احقاق می‌کند. اما در ایران چون شرایط رقابتی در اقتصاد وجود ندارد این ساختارهای حمایتی هم در جایگاه خود قرار ندارند. یک روز به صورت دولتی این سازمان را شکل می‌دهند و روزی دیگر تمام ساختار را منکر می‌شوند. این مجموعه نهادها باید سامان پیدا کند و این دولت و نمایندگان هم وقت خود را برای این نهادسازی بگذارند و به جای اینکه وقت خود را به بازی ایروپولی و حدف صفرها اختصاص دهند بگذارند وقت، بودجه و دانش مورد نیاز برای این ساختارسازی را فراهم کنند. در شرایطی که جامعه به دلیلی کرونا سر در گریبان است به جای پخش پول به پروژه‌های غیر ضروری یک بودجه درست و حسابی برای این منظور تخصیص دهند. یک مجمع اقتصادی شکل دهند و اقتصاددانان بزرگ جهان را دعوت کنند و تلاش کنند در این زمینه گفتمان‌سازی کنند. این الگو در برنامه چهارم و دوره اصلاحات انجام شد و نتایج خوبی هم در برداشت؛ دولت هم در فرصت باقی مانده به جای فیل هوا کردن ظرفیت‌ها را در راستای تشکیل این نهادها به کار بگیریم. زمانی که این شاخص‌ها را مورد توجه قرار دهیم در آنصورت دانش لازم ایجاد خواهد که بدانیم چه تعداد صفر را در چه بازه زمانی و برای چه منظوری باید در ساختار پولی مان حذف یا اضافه کنیم.

  قرار است سکان هدایت ساختار تقنینی کشور را مجلس یازدهم به دست بگیرد؛ فکر می‌کنید سرنوشت چنین طرح‌هایی چه باشد؟

اگر سطح بازی را در همین مجلس و دولت بالا ببریم، مجلس آینده هم ناچار خواهد بود تا سطح بازی را بالا بازی کنند و این سطحی نگری‌ها و بازی ریاست مجلس و... را رها می‌کنند.کدام یک از نمایندگان مجلس یازدهم از دانش اقتصاد توسعه‌ای بهره‌مند هستند؛ این در حالی است هم ژاپنی‌ها، هم کره‌ای‌ها و هم چینی‌ها و اخیرا هم هندی‌ها از این دانش بهره‌مند هستند. این دوستان که این همه از روش مدیریتی چینی‌ها ذوق می‌کنند و تلاش می‌کنند انحصار قدرتی به شیوه چینی‌ها داشته باشند؛ خب چرا اقتصاددان‌های این کشورها را دعوت نمی‌کنند تا دانش توسعه اقتصادی را نیز یاد بگیرند. نمی‌شود که شما هم خدا را بخواهید هم خرما را. انحصار قدرت را بخواهید اما حاضر به درک و به‌کارگیری توسعه اقتصادی نباشید. اینها در هم است؛ یعنی آنها یک الگوی خلاقی را به کار گرفته و اینها را با هم سازگار کرده است. میزان دموکراتیسم در چین از خیلی از کشورها برتر است. این را اقتصاددان‌های توسعه غربی می‌نویسند؛ جامعه مدنی چین بر خلاف آنچه که گفته می‌شود بسیار رشد داده است. حتی در حوزه سیاسی هم نوع خاصی از دموکراتیسم جریان دارد. کرسی‌های ثابتی را ایجاد کرده‌اند در کنگره خلق چین و اتحادیه کارگری و کارفرمایی در آن عضو هستند. نمی‌شود که به صورت سطحی به موضوعات ورود کرد. اینکه بازی ریاست مجلس راه بیندازند و بعد هم موضوعات زیر خاکی را مطرح کنند. جالب اینجاست این دوستان به کمتر از سیستم اقتصادی امریکا هیچ کدام رضایت نمی‌دهند. هرچند حرف‌های سیاسی بسیار تندی در خصوص دشمنی با امریکا می‌زنند اما همان الگوی نئو لیبرلیسم را آنهم به صورت مبتذل دنبال می‌کنند. چرا که نئولیبرالیسم توانست شوروی و بلوک شرق را مهار کند و به زانو درآورد. ولی امروز که تشت رسوایی این ساختار فکری به آسمان بلند شده این دوستان شیدای این سیستم آنهم به صورت کاریکاتور شده‌اند. البته در خصوص این موضوع جناح‌ها زیاد با هم فرقی ندارند و سطوح بازی یکسانی را پیگیری می‌کنند. به نظرم باید سطح بازی را در مجلس بالاتر ببریم تا بتوانیم دستاوردهای بیشتری کسب کنیم.