اعدام دکتر حشمت؛ روایت تلخ از قیام جنگل
میرزاکوچکخان بعد از ورود به لاهیجان درنگ را صلاح ندید، زیرا قوای 20 هزار نفره دولت در تعقیبش بود و اجبار داشت که با آنها بجنگد، در حالی که قصدش جنگیدن با قوای دولت نبود و حتیالمقدور از این کار پرهیز داشت. قیام جنگل در بحبوحه جنگ اول جهانی آغاز شد و هدف اصلی و اولیه آن بیرون کردن اشغالگران روس از خاک گیلان ( سپس اخراج کامل بیگانگان از سراسر ایران) بود. جنگلیها بعد از چند پیروزی بر بخشهای وسیعی از گیلان مسلط شدند و دولت نیمبندی به نام دولت جنگل تشکیل دادند. اما چندی بعد در حمله نیروهای دولتی متحمل شکست شدند و به ناچار از مواضع خود عقب نشستند و شهرهای زیر فرمان خود را رها کردند. در روزهای این عقبنشینی بود که دکتر حشمت خود را به قشون دولت تسلیم کرد و برخلاف همه وعدههایی که به او داده بودند اعدام شد. البته بعدها جنگلیها دوباره قدرت گرفتند و به یاری شوروی، یک جمهوری سوسیالیستی در گیلان و مازندران برپا کردند؛ که آن هم دوام نیافت. ابراهیم میرفخرایی یکی از آخرین بازماندگان قیام جنگل بعدها کتابی به نام «سردار جنگل» به رشته تحریر درآورد و در آن درباره اعدام دکتر حشمت نوشت: : «مقامات نظامی دولت، به دکتر پیام فرستاده و به استناد اینکه مسلمانند و فرد مسلمان به ریختن خون برادران همکیش راضی نیست، پشت قرآنی را به علامت تأمین مهر کرده سوگند یاد نمودند که در صورت تسلیم، جان و مال او مصون از هر نوع تعرض خواهد بود و بهعلاوه امکان دارد آینده درخشانی نیز در انتظارش باشد. دکتر حشمت که به مبانی دینی ایمان داشت، سوگند مقامات نظامی را حمل به صحت نمود و یک روشنایی مبهمی از اعتماد و اطمینان به آنچه شنیده و از نظرش گذشت در قلبش تابید و فکرکرد که سخنانی بدین صمیمیت و غلظت، هرگز بیهوده نخواهد بود. لذا با پیشبینی و ارزیابی حوادث محتملالوقوع، سرانجام تسلیم شدن به قوای دولت را به عقبنشینی بیهدف که نتیجهای نامعلوم داشت رجحان داد و با ۲۷۰ نفر از مجاهدین تحت فرماندهیاش باقی مانده بودند تسلیم شد. بدرفتاری فرماندهان قوای دولت در همان لحظات اولیه تسلیم، وی را به اشتباهی که کرده بود متوجه ساخت. سرهنگ قریب [یکی از فرماندهان قشون دولت] از رعایت قول شرف نظامیش سرباز زده از هیچگونه اهانت نسبت به دکتر خودداری نکرده و حتی وی را مورد ایراد ضرب و شتم قرار داد. طولی نکشید جلسه محاکمه نظامی که به خیمهشببازی بیشتر شباهت داشت ترتیب داده شد و بدون اینکه حق دفاعی برای دکتر قایل شوند، حکمی را که از پیش انشا نموده بودند قرائت و به اعدام محکومش کردند ژست دکتر هنگام اعدام، مظلومانه و یک متانت و وارستگی عجیبی را نشان میداد و تجسمی از خونسردی و بیاعتناییاش نسبت به زندگی بود. چه بدون اندک تغییر حال یا احساس اضطراب، و بدون اینکه کمترین تشویشی از مشاهده این منظره رعبانگیز در وی پدید آید.