درد بیدرمان نقدینگی در ایران
گروه پشتیبانی تولید | بازار بورس در ادامه روزهای طلایی خود در سال 99، روز گذشته (دوشنبه) نیز رشدی بیش از 20 هزار واحدی را تجربه کرد تا در آستانه شاخص تاریخی یک میلیون واحدی قرار گیرد. شاخصی که اگر چند ماه قبل به افسانهای دور و دستنیافتنی میمانست، امروز هدفی بسیار کوتاهمدت به شمار میرود. این رکوردشکنیهای مداوم، در عین حال که امیدواریها را به گسترش سهم بورس از اقتصاد ایران افزایش داده، همزمان این نگرانی را نیز به وجود آورده که آیا این رشد مداوم و چشم گیر تحت تاثیر عوامل واقعی در اقتصاد به وجود آمده یا عدد شاخص امروز نتیجه یک حباب است؟ اقتصاد ایران که تحت تاثیر تحریمهای امریکا در سال 97، کوچک شد و رشدی منفی را تجربه کرد، با وجود تمام اتفاقاتی که در سال 98 رخ داد، توانست رشد منفی خود در بخش غیرنفتی را جبران کند و اگر کرونا نبود، شاید در سال جاری، دستاورد این تغییر وضعیت بیشتر خود را نشان میداد. با این وجود در شرایطی که عملا جذابیت بازارهایی مانند طلا، ارز، مسکن و خودرو بسیار کاهش پیدا کرده، بازار بورس یکه تازی میکند و همین امر، بسیاری از افرادی که تاکنون در بورس حضور نداشتند را وسوسه کرده که تنی به آب بازار سهام بزنند. مرتضی دلخوش - کارشناس بازار سرمایه و اقتصاد کلان - در گفتوگو با «تعادل»، از چرایی افزایش جذابیت بورس در اقتصاد ایران میگوید و معتقد است اگر شفافیت در دستور کار قرار گیرد و تکلیف شرکتهای دولتی عرضه شده یا در صف عرضه از نظر صورتهای مالی مشخص شود، رونق بورس و افزایش توجهات به آن، میتواند اتفاقی بسیار مثبت برای اقتصاد ایران تلقی شود، هرچند پرداختن به اما و اگرهای باقی مانده، کاری دشوار و پیچیده خواهد بود.
آیا آنچه در بازار بورس ایران در حال رخ دادن است را میتوان تعبیر آرزوی طولانی مدت فعالان این بازار، در محوریت یافتن بورس در اقتصاد ایران دانست؟
با توجه به شرایطی که امروز اقتصاد جهان و به تبع آن اقتصاد ایران در آن قرار دارد، نمیتوان از یک تحول بزرگ یا اتفاق کلان صحبت کرد. اقتصاد ایران که در سالهای گذشته تحت فشار تحریمها قرار داشته، این روزها نیز مانند تمامی کشورهای جهان با تبعات حاصل از شیوع ویروس کرونا مواجه شده است. از این رو حتی اگر خبر خوبی مانند رشد شاخص بورس ایران منتشر شود نیز لااقل فعلا ارایه تحلیلی دقیق یا نتیجهگیری قطعی از تحولات زود و دشوار است.
وقتی در ایام شیوع کرونا، شاخص در بسیاری از بورسهای جهانی شروع به ریختن کرد، بورس ایران حرکت صعودی خود را ادامه داد و حتی رکوردهای تاریخی به ثبت رساند. آیا این مقایسه میتواند به تردید درباره عملکرد بورس ایران منجر شود؟
اقتصاد ما در سالهای گذشته همواره ویژگیها و شرایط خاص و منحصر به فرد خود را داشته است و در تحلیل شرایطی که امروز در بازار بورس وجود دارد نیز باید به همین شرایط و مقدمات اشاره کرد. یکی از اصلیترین مسائلی که همواره در اقتصاد ایران به عنوان یک تهدید مهم مطرح بوده و هیچ چاره بلندمدتی برایش پیدا نشده، موضوع رشد نقدینگی است. بر اساس آخرین ارزیابیها عدد نقدینگی در ایران از مرز 2000 هزار میلیارد تومان نیز عبور کرده و با سرعتی بالا افزایش پیدا میکند. در شرایطی مناسب، این نقدینگی به سمت تولید و سرمایهگذاری مولد حرکت میکند و در شرایط نامناسب این نقدینگی با هدف رشد سرمایه و سودآوری به بازارهای مختلف گسیل میشود. اتفاقات عجیبی که در سالهای گذشته در بازار طلا، ارز، مسکن یا خودروی ایران رخ داد، بخشی از این نقدینگی سرگردان و اثرات منفی آن را نشان میدهد.
امروز بازار سرمایه مقصد این نقدینگی سرگردان شده است؟
وقتی از نقدینگی سرگردان صحبت میکنیم، باید توجه داشته باشیم که اصلیترین مشخصه آن، معلق بودن در فضای اقتصاد است. یعنی وقتی بازار ارز سودده میشود این پول به این بازار میرود و وقتی طلا رشد میکند، نقدینگی به طلا میرسد. در ماههای گذشته با توجه به ثبات نسبی که در این بازارها به وجود آمده، صاحبان نقدینگی سرگردان به دنبال محل جدیدی برای سود آوری بودند که بهترین گزینه بازار بورس بود.
در سالهای اخیر یکی از انتقادهایی که به دولتها وارد بوده، محدود نگه داشتن بازار بورس و عدم جذب سرمایه برای رشد آن بوده است. آیا میتوان شرایط امروز را گامی برای عبور از این انتقاد و عملکرد گذشته دانست؟
در این شکی وجود ندارد که بخشی از عملکرد امروز بازار سرمایه، تحت تاثیر عملکرد دولت یا بر اساس برنامهریزی آن بوده است. این برنامهریزی را نیز باید بر اساس دو هدف مهم و کلان جداگانه بررسی کرد. هدف نخست، جذب نقدینگی سرگردان در بازار است. باید توجه داشت که حتی اگر ابهام و سوالاتی وجود دارد نیز همچنان بازار سرمایه، بهترین گزینه برای جذب نقدینگی جامعه است. در سالهای گذشته این نقدینگی از سویی به رشد تورم دامن زده و از سوی دیگر نظم را در بازارهای مهمی مانند طلا و ارز بر هم ریخته است، از این رو عبور از این شرایط نیاز به گزینه جایگزینی دارد که بازار بورس بهترین آنهاست. با رسیدن نقدینگی به بورس، تامین مالی شرکتهای حاضر در این بخش نیز تسهیل میشود که یکی دیگر از اهداف دولت به شمار میرود. از سوی دیگر تحت تاثیر تحریمهای امریکا و کاهش فروش نفت و به دنبال آن شیوع کرونا و محدود شدن جدی فعالیتهای اقتصادی، دولت از بخش قابل توجهی از درآمدهای خود محروم شده است. یعنی اگر زمانی که درآمدهای نفتی کنار رفتند، دولت به مالیات رو آورد، امروز با کاهش فعالیت کسب و کارها، قطعا بخشی از درامدهای مالیاتی محقق نخواهد شد و باید برای امورات کشور، به شکلی دیگر درآمدزایی کرد. یکی از گزینههای موجود عرضه سهام شرکتها و بنگاههای دولتی به بورس است که هم تعهد اجرایی دولت را کاهش میدهد و هم به جذب درآمدی جدید برای عبور از شرایط فعلی کمک خواهد کرد.
یکی از انتقاداتی که به عمکرد اخیر دولت وارد شده به روند این عرضهها اختصاص دارد. آیا شرکتهای دولتی که بخشی از سهامشان در بورس عرضه شده، عملکرد شفاف اقتصادی دارند؟
در نگاه کلان و از نظر تئوری، میتوان این واگذاریها را مثبت تلقی کرد. چه از طریق بازار بورس و چه از طریق صندوقهای قابل معامله، اینکه تعداد بنگاههای اقتصادی دولتی کاهش پیدا کند، امری مثبت تلقی میشود. برای مثال وقتی خرید و فروش سهام عدالت آزاد میشود، تعدادی از بنگاههای دولتی که وارد بورس میشوند که حجم بازار را گستردهتر میکند و به نوعی ظرف بازار برای رشد بیشتر را بزرگ میکند اما در عین حال باید به نکات منفی نیز توجه داشت. برخی از این شرکتهای دولتی که در بازار عرضه شدهاند، ابهامهایی درباره عملکردشان با خود به همراه دارند، حتی صحبتهایی شده که برای مثال در واگذاری سهام هلدینگی مانند شستا، بنگاههایی عرضه شوند که زیان ده هستند. این تلقیها در بازار اثرات منفی جدی از خود بر جای میگذارد. شفافیت صورتهای مالی و مشخص شدن دلیل رشد سهام برخی بنگاهها، میتواند برخی از نگرانیها را برطرف کند و در غیر این صورت، ریسک بازار را افزایش میدهد.
وقتی بورس رشد شدید خود را آغاز کرد، تعداد زیادی از مردم که تاکنون حضوری در این بازار نداشتند با دریافت کد، خرید و فروش را آغاز کردند، موضوعی که بسیاری از کارشناسان بازار نسبت به خطرناک بودن تبعات آن هشدار میدهند. آیا راهی برای کاهش این تهدیدها وجود دارد؟
در این تردیدی نیست که بازار بورس نسبت به بسیاری از دیگر بازارها که تاکنون مردم عادی در آنها حضور پیدا میکردند بسیار پیچیدهتر است و از این رو فردی که با پیچیدگیها آشنا نباشد، قطعا با چالش مواجه خواهد بود. برای مثال در ماههای اخیر، صفحاتی در فضای مجازی بالا آمدهاند که وضعیت را پیشبینی کرده و به مخاطبان خود توصیه میکنند سهام فلان شرکت را بخرند یا بفروشند. وقتی کسی نوسانگیری نداند یا شرایط خرید و فروش آنی نداشته باشد، به راحتی میتواند سرمایه خود را از دست بدهد یا برخی شرکتها که سهامشان در بورس عرضه شده، عملا شرایط مطوبی ندارند و صورتهای مالیشان با اما و اگر مواجه است اما میبینیم که صف خرید آنها به شکلی بسیار گسترده و طولانی تشکیل شده که نشاندهنده نبود شناخت و مطالعات دقیق است. به نظر در شرایط فعلی که سهامداران جدید بخشی از بازار شدهاند، توجه به مشاوره متخصصان و حتی استخدام مشاور برای این افراد اهمیت خواهد داشت، زیرا در بازار بورس ورود کورکورانه و بدون شناخت، حتی در شرایط امروز بازار، میتواند به معنی از دست رفتن سرمایه تازهواردها باشد.