جهانی‌سازی یا چینی‌سازی؟

۱۳۹۹/۰۴/۲۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۸۹۰۶
جهانی‌سازی یا چینی‌سازی؟

مهدی  تدینی

در روزهای اخیر حامیان معاهده تجاری با چین دلایل خود را برای «خوب بودن» این معاهده کم‌وبیش بیان کرده‌اند. می‌توان گفت تأکید اصلی آنها این است: «چین قدرت اول اقتصادی دنیاست (یا به زودی خواهد بود) و برقراری معاهدات بلندمدت با قدرت اول اقتصادی جهان نه تنها عاقلانه و هوشمندانه، بلکه اساسا ضروری است.» اگر برای کشورم فقط یک آرزو داشته باشم، همین بود که روزی چنین استدلالی را بشنوم و چنین نگرشی به مبنای تصمیم‌گیری‌های کلان کشورم تبدیل شود؛ اما نه «فقط» در مورد چین، بلکه در مورد همه قدرت‌های اقتصادی جهان! در واقع اگر همین استدلال را بخواهیم بدون ذکر نام چین و بدون تأکید بر «قدرت اول» بازنویسی کنیم، چنین می‌شود: «برقراری معاهدات بلندمدت با قدرت‌های بزرگ اقتصادی جهان نه‌تنها عاقلانه و هوشمندانه، بلکه اساسا ضروری است.» اتفاقا استدلال‌هایی که حامیان توافقنامه تجاری بلندمدت با چین مطرح می‌کنند استدلال‌های درستی است. می‌فرمایند: «باید با قدرت اول اقتصادی دنیا هم‌پیمان شد.» این استدلال کاملا درست است، اما چرا ما در طول دهه‌های گذشته هیچ‌گاه با هیچ‌یک از قدرت‌های اقتصادی بزرگ دنیا پیمان درخوری نبستیم و اصلا برای‌مان مهم هم نبود که چنین کنیم - و البته از هیچ‌گونه ستیز با قدرت‌های بزرگ پروایی نداشتیم. برای مثال، رییس‌جمهور محترم پیشین که اساسا دکترینش نگاه به اقتصادهای کوچک - و در نهایت نوظهور - بود و به همین خاطر گاه از عجیب‌ترین کشورهای آفریقایی و گاه از امریکای جنوبی سر درمی‌آورد. اصلا مگر در تمام دهه‌های گذشته در ایران کسی از درهم‌تنیدگی در اقتصاد جهانی استقبال کرده یا به آن اولویت داده است؟ چیزی که برای ما هیچگاه مهم نبود، جهانی شدن اقتصادمان بود. برای همین شنیدن چنین استدلالی آرزوست، البته در کلیت و نه فقط درباره چین (و احتمالا روسیه) . من از جزییات این قرارداد اطلاع دقیقی ندارم و اصلا هم بحثم جزییات توافق با چین نیست. اگر هم به فرض جزییات آن را بدانم سواد لازم برای ارزیابی آن را ندارم.

 برای اینکه بتوان جزییات یک قرارداد را به درستی تحلیل کرد، نیاز به سواد گسترده در زمینه روابط تجاری بین‌المللی است؛ لازم است ما دست‌کم ده مورد از این دست توافقات را بشناسیم تا بتوانیم با نگاه تطبیقی جزییات آن را ارزیابی کنیم. به همین دلیل حتی در صورت آگاهی از جزییات توافق، من صلاحیت نظر دادن درباره آن را ندارم. مساله‌ام رویکرد و فلسفه آن است که بحثی جدا از جزییات است. 

بزرگ‌ترین ضرورتی که برای ایران امروز می‌دانم، گشایش اقتصادی و جهانی‌شدنِ بی‌درنگ اقتصاد آن است. اتفاقا این همان کاری است که خود چین و روسیه با تمام توان انجام داده‌اند. درگیری‌ها و منازعات سیاسی هیچگاه باعث نشده است خللی در روابط اقتصادی این کشورها با رقبایشان ایجاد شود. کیست که نداند «جنگ تجاری» داغی از ۲۰۱۸ میان امریکا و چین وجود دارد. اصلا دلیل این جنگ همین است که تجارت فوق‌العاده خیره‌کننده‌ای میان دو کشور وجود دارد. مشکل دقیقا از نظر امریکا اینجاست که برای مثال در سال ۲۰۱۷ امریکا ۵۰۵ میلیارد دلار از چین واردات داشت، اما فقط ۱۳۰ میلیارد دلار به چین صادر کرد! این یعنی تراز تجاری امریکا در برابر چین به طرز وحشتناکی منفی است و جنگ تجاری ترامپ با چین نیز سر همین است. از سال ۱۹۸۵ تراز تجاری امریکا سال به سال بدتر می‌شود. اکیدا توصیه می‌کنم در این صفحه آمار ریز تجارت امریکا و چین را از ۱۹۸۵ ببینید. نسخه‌ای جادویی که چینی‌ها برای خودشان تجویز کردند، این بود که حتی با رقبا و دشمنان سیاسی‌شان روابط تجاری گسترده و در نهایت کمرشکنی را برقرار کردند.

در واقع در شرایطی که خود چین به سردمدار و پرشتاب‌ترین کشور در فرایند «جهانی‌شدن» تبدیل شده است، ما به جهانی‌سازی اقتصادمان بی‌اعتنا بودیم و هستیم. من از همه حامیان توافق تجاری بلندمدت با چین عاجزانه خواهش می‌کنم همین استدلال صحیح خود را بسط دهند و به کل جهان تسری دهند، وگرنه به جای «جهانی‌سازی» «چینی‌سازی» نصیبمان می‌شود. اگر اتحاد با قدرت اول اقتصادی جهان کار درست و معقولی است، پس بی‎اعتنایی تجاری به دیگر قدرت‌های اقتصادی جهان مصداق چیست؟ (حال از دشمنی و نزاع آشتی‌ناپذیر با قدرت‌های اقتصادی جهان حرفی نمی‌زنم که بر اساس همین استدلال تکلیف آن روشن است.)