چه‌کسی بر بورس‌نظارت می‌کند

۱۳۹۹/۰۴/۲۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۶۸۹۷۴
چه‌کسی بر بورس‌نظارت می‌کند

باید یک نهاد ی‌که از جنس بورس نباشد   بر عملکرد آن نظارت کند

   بعد از خروج ترامپ از برجام وضعیت بیماری اقتصاد وخیم‌تر شده و برای بهبود این وضعیت باید به اقتصاد جهانی برگردیم

   ایران یک درصد جمعیت دنیا و تقریبا یک درصد جی‌دی‌پی دنیا را دارد و باید یک درصد سهم اقتصاد جهانی را هم  در دست داشته باشد

مهدی بیک |آسیب‌شناسی فعالیت بورس شاید یکی از مهم‌ترین گزاره‌هایی است که اقتصاد ایران برای بهبود شاخص‌های اقتصادی بورس باید ابعاد و زوایای گوناگون آن را مورد توجه قرار دهد؛ تحلیلی که این روزها کمتر به آن اشاره می‌شود و درخصوص ضرورت آن صحبت می‌شود، همین ضرورت‌ ساختارهای نظارتی است. اما واقعیت آن است که دامنه وسیعی از سرمایه‌های عمومی کشور راهی این بازار اقتصادی شده و چنانچه براساس واقعیات با این بازار مواجه نشویم، تبعات آن کلیت اقتصادی و معیشت کشور را درگیر خود می‌سازد. برای آگاهی از کم و کیف این موضوعات در سالگرد امضای سند برجام و در روزهایی که بورس ایران دوران تاریخی خاصی را پشت سر می‌گذارد سراغ مهدی نصرتی دکترای اقتصاد رفتیم تا درباره ابعاد مختلف اقتصاد، برجام و بورس گفت‌وگو کنیم. نصرتی معتقد است که موضوع نظارت بر فعالیت‌ها و تصمیم‌سازی‌ها  و بررسی‌ها باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد تا رانت و پشت هم اندازی و روابط خارج از محدوده بورس کشورمان را از هویت و اهدافش دور نکند.

  سالگرد امضای برجام است؛ روایت‌های مختلفی درباره این سند دیپلماسی تاریخی مطرح می‌شود برخی آن را دستاورد بزرگ تاریخی می‌دانند وبرخی دیگر آن را دارای مشکلات فراوانی ارزیابی می‌کنند، اثرات برجام در حوزه‌های اقتصادی چگونه بود؟

به هر حال بعد ازبرجام شرایط تازه‌ای ایجاد شد و انتظارات تورمی مهار شده بود و سرمایه‌گذاران خارجی متنوعی از کشورهای مختلف وارد کشور شده بودند و این امید ایجاد شد تا بیماری‌های ریشه‌دار اقتصاد ایران با مشارکت مردم و نظام سیاسی و کارشناسان بهبود یابد، ولی این شرایط متاسفانه به دلیل ظهور ترامپ دچار گسست شد. به نظرم خیلی سخت است که دوباره برجام در مسیر قبلی قرار بگیرد. ولی مساله این است که در قرن21 اقتصاد واقعا جهانی شده و کشوری نمی‌تواند خود را از این اقتصاد جهانی کنار بکشد. زندگی ما لبریز است از نشانه‌هایی که اقتصاد بین‌المللی برای ما ایجاد کرده است. همه ما گوشی‌های برند جهانی را در دست داریم؛ از ابزارهای نوین فناورانه استفاده می‌کنیم و رسانه‌های جهانی را رصد می‌کنیم. ما هم باید جزیی از اقتصاد جهانی شویم. ایران  یک‌درصد جمعیت دنیا را دارد؛ یک درصد مساحت دنیا را دارد؛ تقریبا یک درصد جی‌دی‌پی دنیا را دارد و باید یک درصد سهم اقتصاد جهانی را هم در دست داشته باشد. باید وارد چرخه اقتصاد جهانی شویم. مثلا اگر خودرویی در دنیا تولید می‌شود یک بخش از تولید قطعات این خودرو باید سهم ایران باشد.

  یعنی معتقدید که برجام در زمینه شکست انزوای ایران یک گام رو به جلو بود؟

 اگر انزوای ایران را مهم‌ترین برنامه دشمنان کشور (امریکا، سعودی، صهیونیست‌ها) بدانیم هر تصمیمی که در آتش این انزوا بدمد برخلاف منافع ملی و در راستای منافع دشمنان است. برجام این دایره انزوا را شکست و از این منظر یک حرکت تاریخی بود. ما هم باید وارد بازی اقتصاد جهانی شویم. شما ببینید از سال 2000به بعد چقدر منافع ملی کشور ما دچار خدشه شده، ببینید چین در صحنه اقتصادی چه تیک‌آفی کرد، ترکیه چه گام‌های رو به جلویی برداشت و عربستان چه برنامه‌هایی را پیش برد. اینها از اقتصاد جهانی استفاده کردند اما ایران را به چاله انزوا انداختند، البته یکسری افراد در داخل از این وضعیت راضی هستند و به‌دنبال تداوم این روند هستند. برجام نقطه اتصال ما به اقتصاد جهانی بود. سیل گسترده‌ای از هیات‌های تجاری و اقتصادی راهی کشورمان می‌شدند و چشم‌انداز روشنی از رشد و پیشرفت وجود داشت که متاسفانه این روند تداوم پیدا نکرد.

  در شرایط فعلی بهترین تصمیم اقتصادی برای جبران کسری بودجه چیست؟مالیات، اوراق یا استقراض از بانک مرکزی؟

سوال بسیار سختی است و من از منظر تئوریک تلاش می‌کنم تا به این پرسش پاسخ دهم؛ عملا گزینه‌هایی که در برابر دولت است محدود است؛ راحت‌ترین راه پیش روی دولت استقراض از بانک مرکزی است که همه می‌دانیم تا چه اندازه برای اقتصاد کشور خطرناک است و چه تبعات منفی در بروز تورم و ابرتورم دارد؛ اما متاسفانه دولت در چند ماه اخیر به آن دست زده است که امیدواریم این روند پایان بگیرد. راه‌حل دوم انتشار اوراق است که در واقع استقراض از مردم است که این راه هم در شرایط امروز اقتصاد ایران نتایج مورد نظر را نخواهد داشت. اولین دلیل که انتشار اوراق به نتایج مورد نظر ختم نمی‌شود این است که وقتی این اوراق انتشارش افزایش داده می‌شود آرام آرام باید نرخ‌های بهره بالایی پیشنهاد داده شود. چون عرضه زیاد می‌شود قیمت اوراق می‌آید پایین و نرخ بهره بالا می‌رود. این باعث می‌شود تا توان وام‌گیری در اقتصاد از بین برود؛ من یک مقاله‌ای نوشتم و در آن بررسی کردم که نرخ‌های بهره 20 تا 30 درصد اوراق ظرف 2 الی 3 سال به صورتی می‌شود که به اندازه وامی که گرفته‌اید باید بهره برای اوراق بدهید. در این صورت دولت فقط باید اوراق منتشر کند تا اوراق قبلی را پاس کند. وقتی بدهی‌های دولت زیاد شود، دولت برای فرار از آن ناچار به ایجاد تورم است تا بدهی‌هایش ارزش پایینی داشته باشد. ضمن اینکه برخی افراد اقتصاد ایران را با اقتصاد ژاپن، اروپا و امریکا مقایسه می‌کنند که ارز معتبر دارند و مبتنی بر این مقایسه اعلام می‌کنند که اقتصاد ایران باید اوراق منتشر کند.به هر حال برای دلار، پوند و ین متقاضی جهانی وجود دارد، بنابراین انتشار اوراق در این کشورها منطقی است اما اقتصاد ایران یک چنین شرایطی را ندارد. این کشورها هم می‌توانند از بانک مرکزی شان وام بگیرند و هم اوراق منتشر کنند اما اوراق ایران را فقط مردم و سازمان‌های داخلی می‌توانند بخرند، بنابراین تبعات فروش اوراق در ایران با تبعاتی که در ژاپن و اروپا و... دارد متفاوت است. 

   فکر کنم فقط بحث درآمدهای مالیاتی باقی می‌ماند؟

راه‌حل‌های مالیاتی هم از منظر تئوریک اصولی نیست. چون ما بحثی داریم در اقتصاد تحت عنوان کانتر تکنیکال و پرو تکنیکال که در فارسی ضدچرخه‌ای و همراه چرخه‌ای ترجمه می‌شود، مطابق این الگوها در دوره رونق اقتصادی اگر سیاست پرو تکنیکال را در پیش بگیرید، یعنی وضعیت را تشدید کنید و مالیات را کم کنید تا مردم بیشتر مصرف کنند، یا در دوره رکود مالیات‌ها را بیشتر کنید، آسیب‌های اقتصادی بیشتری را در مقابل خواهید داشت؛ به خاطر همین گفته می‌شود در دوره رونق مالیات‌ها را بیشتر کنید و در دوره رکود سعی کنید فشار مالیاتی کمتری را بر فضای اقتصادی و تولیدی لحاظ کنید؛ برعکس ضرب‌المثلی که می‌گوید چو خرجت نیست خرج آهسته کن، این در چند سال اخیر برعکس شده؛ در زمان بروز بحران اقتصادی در اروپا و امریکا، امریکا در فاز سیاست‌های انبساطی فرو رفت و اروپا سیاست‌های انقباضی را در پیش گرفت و در نهایت امریکا دستاورد اقتصادی بیشتری را در دوره بحران به دست‌آورد و اروپا مشکلات بیشتری را تجربه کرد. این موضوعات هم ملاحظاتی است که تصمیم‌سازان اقتصادی در زمان اخذ تصمیماتشان باید مورد توجه قرار دهند.

  در این شرایط فکر کنم سرمایه‌گذاری‌های زیرزمینی هم افزایش پیدا می‌کند؟

بله؛ همین‌طور است؛ زمینه حضور مردم در اقتصادهای غیر رسمی در این شرایط افزون می‌شود. اقتصاد ما در نیم قرن اخیر (در زمان جنگ دوم نفتی در دهه 50) دچار بیماری‌های مزمنی در اقتصاد شده است. اقتصاد ایران در واقع در حکم بیماری است که به ناگاه چند بیماری به او هجوم آورده است؛ اقتصاد ایران در این شرایط مانند مریضی است که چند بیماری خطرناک را با هم دارد و با یک دمنوش ساده نمی‌توان این بیمار را در وضعیت بهبود قرار داد. بعد از خروج ترامپ از برجام وضعیت بیماری اقتصاد وخیم‌تر شده و برای بهبود این وضعیت باید تصمیمات  عاجلی گرفته   شود.

  موضع بورس در شرایط فعلی اقتصادی بسیار مهم است؛ برخی از تحلیلگران از جمله آقای رنانی معتقدند نظام حکمرانی کشور نیز در اثر رشد بورس دچار تغییر خواهد شد. نظر شما چیست؟

من با این گزاره موافق نیستم و به نظرم رویایی است. اصلا شما نظام حکمرانی را کنار بگذارید، در خود بورس چقدر تصمیمات خلق الساعه می‌گیرد. امروز نمادها را می‌بندند، فردا بدون دلیلی باز می‌کنند و روز دیگر تصمیم متفاوتی می‌گیرند. این ابزار مدرنی است که مبانی زیادی برای محقق کردن ابعاد مختلف آن باید تدارک دیده شود و به کار گرفته شود. مثل کوه یخی که فقط 20درصد روی آب آن پیداست و بنیاد درونی آن دیده نمی‌شود. من الان گزارشی را برای وزارت اقتصاد آماده کرده‌ام و در آن پرسش‌هایی مثل این را مطرح کرده‌ام که چه کسی به خود بورس نظارت دارد؟ الان مسائل و حواشی زیادی درباره بورس مطرح است. طرف خودش هم در بورس پست دارد و هم در دفاتر شرکت‌های بورسی و...بعد این فرد شرکتی را بیش از ارزش واقعی معرفی می‌کند؛ در واقع مشکلات بورس امروز در زیر پوست این ساختار جریان دارد و اگر برای آن فکری نشود در آینده نزدیک مردم دوباره باید شاهد اخبار سوداگری و فساد و رانت در این بخش مهم باشند.

  اگر شما اختیار تام برای تصمیم‌سازی در اقتصاد و بورس داشتید، چه می‌کردید؟

باید دید طرف چه کلاهی سرش است و چه منافعی دارد. البته ما این موارد را به وزارت اقتصادی‌ها منتقل می‌کنیم، اما به آن توجه نمی‌شود. اینکه سیاست‌گذاری‌ها نباید به بورس منتقل شود، بورسی که هم کارمزد می‌گیرد و هم سایر برنامه‌ها را پیش می‌برد؛ باید یک نهاد غیرذینفعی وجود داشته باشد که از جنس بورس نباشند و بتوانند بر عملکرد بورس نظارت داشته باشند. یا وزارت اقتصاد یا شورای عالی و...الان فرمان کامل در اختیار یک جریان است؛ یک روز می‌گوید باید مسکن بورس راه بیفتد می‌گوییم چرا؟ می‌گوید می‌خواهم ازش کارمزد بگیرم، می‌گوید بیایید فلان کار را بکنیم، می‌گوییم چرا؟ چون برای من منافعی دارد. این در حالی است که علی‌رغم این همه سرمایه‌گذاری دوستان یک صفحه تحلیل و ارزیابی ارایه نکرده‌اند. نمی‌شود که هم مجری، هم قانونگذار و هم تصمیم ساز یک نهاد و ساختار باشد.