رکوردهای‌جدید دلار و سکه

۱۳۹۹/۰۶/۲۳ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۰۹۶۸
رکوردهای‌جدید دلار و سکه

محسن شمشیری 

صبح شنبه ساعت 10 صبح یکی از دوستان زنگ می‌زند و با نگرانی خبر می‌دهد که شنیده‌ای دلار تا مرز 26 هزار تومان بالا رفته؟ در اوایل تحریم گفته بودند تا 25 هزار تومان بالا می‌ره و دیگه بالا نمی‌ره! اما زنگ 26 هزار تومانی هم به صدا درآمد. اگه بره بالاتر چه باید کنیم قیمت‌ها همین طور هر هفته داره بالا می‌ره. من فکر می‌کردم چون در یکی دو هفته گذشته به 25 تومان رسیده فعلا در این کانال باقی می‌ماند. از طرف دیگر، بورس هم که هفته پیش نزولی بود روز شنبه صعودی شده، نمی‌دانم با سهامی که دارم چه کار کنم بفروشم یا منتظر بمانم . میگن دلار داره میره بالا تا بورس مثبت بشه. وضعیت قیمت‌ها به کجا می‌رود؟ در دو هفته اخیر قیمت بسیاری از کالاها هم افزایش داشته و توان قدرت خرید ما هم محدود است و معلوم نیست چگونه باید خرج خود را اداره کنیم؟ 

در هفته‌های اخیر افراد دیگری از مردم عادی و عمدتا مصرف‌کننده و ارایه‌دهنده خدمات کارمندی و کارگری نیز شبیه این سوال را داشته‌اند که آیا ارزش سهام خانواده من از بین می‌رود یا خیر؟ هر چی داشتیم سهام خریدیم خب داشت سود می‌کرد ما هم خریدیم. آیا باید دارایی دیگری خریداری کنم؟ قیمت طلا با توجه به اقتصاد امریکا و اونس جهانی طلا به کجا می‌رود؟ وضعیت قیمت دلار و طلا تا کی ادامه دارد و دلیل این افزایش قیمت‌ها چیست؟

 علاوه بر نگرانی طرف تقاضا و مصرف‌کنندگان، در طرف عرضه اقتصاد یا تولید و کسب وکارها نیز فعالان کسب وکار که در هفته‌های اخیر در نمایشگاه بین‌المللی صنعت ساختمان و شکلات و شیرینی حضور داشته‌اند، از بی‌ثباتی قیمت‌ها انتقاد دارند و مهم‌ترین چالش خود را در این روزهای اقتصاد ایران، افزایش قیمت مواد اولیه، بی‌ثباتی قیمت و رشد هفتگی آن اعلام کرده‌اند و معتقدند که این بی‌ثباتی قیمت باعث می‌شود که نتوانیم رضایت مشتری را جلب کنیم و به تعهد خود عمل کنیم و مشتری نسبت به ما بی‌اعتماد می‌شود و دلیل آن هم رشد دایمی قیمت‌هاست که باید در طول اجرای قرارداد، بارها اعلام کنیم که قیمت تغییر کرده است. مغازه‌دار محله هم می‌گوید فلان کالا را 18 تومان می‌فروختیم حالا شده 34 تومان. نمی‌دانیم با این قیمت‌ها مردم تا کی خرید می‌کنند. خریدها کم شده است. 

این که بسیاری از افراد جامعه موقع هیجان بازار و کسب سود ساکت هستند و احساس نگرانی ندارند اما موقع کاهش شاخص‌ها یا گران شدن قیمت‌ها و هزینه زندگی، احساس ریسک و زیان می‌کنند و با دیگران تماس می‌گیرند، خود داستان دیگری است و نشان می‌دهد که افراد عمدتا در منافع و موقع ریسک و زیان حاضر با گفت‌وگو هستند و معمولا تحت تاثیر تب دلار و هیجان بورس، بدون مشورت خرید می‌کنند و یا به کسب و کاری می‌پردازند که از آن اطلاع درستی ندارند و دقت کمی در مورد قیمت‌ها و نرخ‌ها دارند و تنها دنبال سود هستند و این خود مشکل عمده‌ای است و اگر با سود و منفعت مواجه شوند حرفی نمی‌زنند. اما اگر نگران زیان خود باشند در آن صورت با افراد مختلفی تماس می‌گیرند تا میزان زیان خود را برآورد کنند.

اما نکته مهم این است که ریشه عمده این بی‌ثباتی قیمت‌ها چیست؟ آیا همانطور که کارشناسان اقتصادی می‌گویند ریشه عمده تورم و رشد قیمت‌ها، افزایش نقدینگی روزانه 2.2 هزار میلیارد تومان در اقتصاد است و کسری بودجه دولت و تسهیلات بانک‌ها برای کرونا و مقابله با رکود عامل این رشد قیمت‌هاست یا اینکه باید دلایل دیگری برای آن جست‌وجو شود؟

اگر دلیل رشد قیمت‌ها نقدینگی و تورم باشد قاعدتا باید قیمت سهام نیز همچنان سیر صعودی داشته باشد و وقتی با تصور رابطه نرخ دلار و ارزش ملک و دارایی شرکت‌ها و سهام، قیمت‌ها در یکسال گذشته چند برابر شده است باید در هفته‌های اخیر و به دنبال رشد نرخ دلار، نیز قیمت سهام صعودی باشد نه نزولی. همچنین وقتی قیمت مسکن و دلار و طلا و خودرو در مرداد و شهریور رو به افزایش بوده، پس مشخص نیست که چرا کاهش شاخص بورس با گران شدن قیمت دلار و طلا و مسکن و خودرو همزمان شده است؟

یکی می‌گوید که احتمالا دلار را افزایش می‌دهند تا سهام دوباره رشد کند و از ریزش سهام جلوگیری کنند اما برخی صاحب نظران معتقدند که ریشه هر دو اتفاق، بی‌اعتمادی به سیاست‌های دولت و بی‌اعتبار شدن اقتصاد و کاهش ارزش پول ملی است. 

به عبارت دیگر، وقتی قیمت دارایی در بازارهای مختلف در چند سال گذشته تقریبا مستقیم و هم حرکت بوده و همه بازارها به تناسب روبه افزایش بوده است، در نتیجه باید دلایل دیگری غیر از نقدینگی و تورم و انتظارات تورمی را به تحلیل خود اضافه کنیم و رفتار سهامداران، صاحبان منابع، سفته بازان و سوداگران و خریدار و فروشنده را در آن چارچوب بررسی کنیم تا دلیل رشد دلار و قیمت کالاها و در عین حال نزول سهام را بهتر درک کنیم. در اقتصاد کشورهای دیگر نیز به همین شکل رکود و بحران اثرگذار می‌شود و به دنبال کاهش ارزش پول، قیمت سهام نیز افت می‌کند و در زمان رونق و رشد اقتصادی، قیمت سهام افزایش می‌یابد و ارزش پول تقویت می‌شود. در نتیجه روشن است که رکود یا کاهش اعتبار اقتصاد عامل عمده‌ای است که حتی در شرایط رشد نقدینگی، موجب افت قیمت سهام و رشد نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی می‌شود. 

براین اساس، به نظر می‌رسد که مهم‌ترین عامل این نوسانات و افزایش قیمت‌ها، علاوه بر عامل رشد نقدینگی، کاهش اعتبار اقتصاد و بی‌اعتمادی نسبت به سیاست‌های اقتصادی است. زیرا علاوه بر رشد متعارف نقدینگی و تورم که به تدریج قیمت‌ها را افزایش می‌دهد، آنچه موجب رشد بالای قیمت‌ها در دو ماه اخیر شده است و موجب نگرانی فعالان اقتصادی شده، رفتار دولت، سیاست‌های پولی و مالی و همچنین اثر تحولات داخلی و بین‌المللی و انتظار شنیدن اخباری است که در ماه‌های آینده اتفاق خواهد افتاد.

از یک سو، دولت علاوه بر الزام بانک‌ها به خرید اوراق مالی از محل سپرده‌های بانک‌ها، به دنبال راهکارهای مختلف جهت تامین کسری بودجه است و در هفته‌های اخیر، موضوع تسعیر ارز و افزایش نرخ آن از 4200 به 8500 تومان و کاهش قابل توجه بدهی دولت به بانک مرکزی مطرح شده است که عملا این پیام را به بازار می‌دهد که دولت به دنبال پیش خور کردن رشد پول و نقدینگی و بدهی و تورم آینده است و این موضوع روی تورم و نقدینگی و نرخ ارز نیز اثر گذار خواهد بود و دولت به نوعی آماده می‌شود که در صورت نیاز کسری بودجه را پولی‌سازی کند و احتمالا از منابع بانک مرکزی کسری بودجه را جبران کند. 

فعالان اقتصادی از رفتار و سیاست‌های پولی و مالی دولت پیام دریافت می‌کنند که احتمالا با رشد نقدینگی، کسری بودجه، و کاهش ارزش پول بیشتری در آینده مواجه خواهند شد و همین موضوع انتظارات تورمی آنها را افزایش می‌دهد. وقتی دولت در کنار تلاش برای تامین کسری بودجه، بانک‌ها را ملزم به خرید اوراق مالی می‌کند. عرضه سهام شرکت‌های دولتی به بورس وصندوق‌های etf، سهام پالایشی‌ها و... را در دستور کار قرار می‌دهد و نرخ پایه ارز در نیما را افزایش می‌دهد و به جای عرضه بیشتر یا متناسب کردن فاصله نرخ‌ها، فروش ارز سایر را متوقف می‌کند، در نتیجه روی انتظارات بازار اثر گذاشته و فعالان بازار به این نتیجه می‌رسند که احتمالا نرخ‌ها در آینده افزایش خواهد یافت و همین موضوع به پیش خور کردن نرخ ارز منجر می‌شود. 

از سوی دیگر، تحولات جهانی از کرونا گرفته تا تزریق هزاران میلیارد دلار به مخارج کشورها و انتخابات امریکا و رقابت دموکرات‌ها و جمهوریخواهان، و احتمال برد و باخت ترامپ، و اثر آن بر معاملات بورس‌های جهان، ارزش دلار و اونس جهانی طلا و تحریم‌ها روی نظر برخی فعالان اقتصادی اثرگذار بوده است.

در بخش بازار معیشت و کالاهای مصرفی نیز مردم هر روز شاهد رشد قیمت کالاها هستند و همه جا این جمله کوتاه را بهانه می‌کنند که دلار رفته بالا قیمت جنس هم گران شده است. 

اما مشخص نیست که واقعا چه درصدی از تولید و هزینه یک کالا به دلار مرتبط است چرا از هزینه حمل ونقل گرفته، تا قیمت زمینی که میلیون‌ها سال است در این کشور تغییر مکان نداده را به دلار وصل می‌کنند؟

همه این موارد نشان می‌دهد که کاهش اعتبار اقتصاد، و بی‌اعتمادی به ارزش پول ملی افزایش یافته و قیمت و هزینه هر کالا و فعالیتی را به دلار می‌سنجند. به عبارت دیگر، به جای رشد سرمایه‌گذاری و اقتصاد و تولید، و زحمت کار مولد و کارآفرینی، تنها به خرید و فروش آنچه هست اکتفا می‌کنند و حتی پول سرمایه در گردش واحدهای اقتصادی وکارگاه‌ها را به خرید سهام و طلا و ارز اختصاص می‌دهند. درحالی که پول رایج کشور ریال است و باید از محل ارزش افزوده و تولید و سرمایه‌گذاری، کشور اداره شود. 

براین اساس، دولت باید توجه داشته باشد که سیاست‌های پولی و مالی و ارزی سال‌های اخیر نتوانسته اعتماد به ارزش پول ملی را تقویت کند و اعتبار اقتصاد ایران را افزایش دهد. این مسیر عملا تکرار همان مسیری است که در دولت‌های پیشین تجربه شده و اتفاقا مدیران فعلی کشور به آنها انتقاد داشته‌اند و اکنون همان‌ها را به عنوان راه‌حل اعلام می‌کنند و از جمله تسعیر ارز و افزایش بدهی دولت به بانک مرکزی، تزریق و رشد شدید نقدینگی، تورم‌سازی و تورم‌خواری، پیش‌خور کردن بدهی‌های آینده، رشد شدید تسهیلات بانکی و... همگی تکرار مسیر گذشته است که جز تورم و کاهش ارزش پول ملی و دلاریزه کردن اقتصاد نتیجه‌ای ندارد. 

به جای این مسیر باید راهکارهای غیر پولی را امتحان کرد و با کاهش مداخله دولت در اقتصاد، اصلاح ساختار و کمک کردن از طریق تحولات سیاست داخلی و سیاست خارجی، فضای کسب وکار را بهتر کرد و اعتبار اقتصاد را احیا کرد و اعتماد به ریال و سیاست‌های پولی ومالی و ارزی را تقویت کرد. زیرا تزریق سنگین نقدینگی و افزایش هر روزه قیمت‌ها نشان داده که استفاده از پول و سیاست‌های پولی و رشد نقدینگی و تزریق سنگین آن به اقتصاد راهگشا نیست و نمی‌تواند جای سرمایه‌گذاری و تولید وکار و تلاش و خلق ارزش را بگیرد. 

تا زمانی که دولت به این سیاست‌ها بی‌توجه است و به دنبال احیا و اعتبار اقتصاد ایران نیست و به جای بهبود کسب وکار، به دنبال تزریق پول است نتیجه همین است و هر روز باید شاهد تورم و رشد قیمت‌ها باشیم. 

دولت باید کاری کند که رشد اقتصادی مثبت شود، رشد سرمایه‌گذاری و کار مولد مثبت شود. مردم به جای خرید و فروش ارز و سهام و مسکن، به دنبال کسب وکار، تولید، رقابت، کارآفرینی و رشد فناوری و ترقی و توسعه باشند و از سوداگری و سفته بازی و کسب سود بادآورده پرهیز کنند. دولت نباید رشد بازار سهام را به عنوان موفقیت اعلام کند بلکه باید رشد تولید شرکت‌ها و اقتصاد را عامل موفقیت ارزیابی کند. باید به جای رشد قیمت سهام، افزایش سرمایه شرکت‌ها را پیگیری کند. 

لذا تاکید کردن بر سیاست‌های پولی و مالی و ارزی و تزریق نقدینگی را نباید به عنوان تنها راهکار پیگیری کند بلکه باید به دنبال گفت‌وگو، اثرگذاری، اصلاح ساختار، استفاده از ظرفیت‌های سیاست داخلی و سیاست خارجی باشد و کسب وکارهای مردم را با کاهش مداخله همراه کند.