تهاجم به منطقه با نقاب صلح

۱۳۹۹/۰۶/۲۹ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۱۱۷۹
تهاجم به منطقه 
با نقاب صلح

محسن جلیلوند

موضوع نزدیکی برخی کشورها به رژیم صهیونیستی و تبعاتی که این حضور می‌تواند در شمایل کلی منطقه به‌جای بگذارد، موضوعی است که بازتاب‌های رسانه‌ای وسیعی در ایران و فضای بین‌المللی پیدا کرده و ضرورت دارد از منظر تحلیلی مورد ارزیابی دقیق قرار بگیرد. انتخاب امارات به عنوان نقطه آغازین این طرح با توجه ویژگی‌های اقتصادی و ارتباطی این کشور در منطقه واجد معانی خاصی است که باید مورد توجه تصمیم‌سازان قرار بگیرد. بعد از 11سپتامبر یکی از اصلی‌ترین راهبرد‌های امریکا در منطقه خاورمیانه، حفظ امنیت رژیم صهیونیستی بوده است. شما نگاه کنید کشوری مانند عراق که یک زمانی سرزمین‌های اشغالی را با موشک می‌زد  چه اتفاقاتی برایش افتاد، لیبی که از جنبش‌های فلسطینی حمایت می‌کرد، چه بلایی بر سرش آوردند؛ سوریه که در خط مقدم نبرد با رژیم صهیونیستی قرار داشت؛ ببینید چه بلایی بر سرش آمد.

اما باید بدانیم این سیاست با 2شیوه قدرت سخت و قدرت نرم محقق شد، روی سخت این سکه را در عراق، سوریه، لیبی دیدیم. روی دیگر سکه که قدرت نرم است را هم در بهار عربی کشورهایی مثل تونس و اردن و مصر دیدیم. از منظر زمانی هم در دوره جرج بوش پسر راهبرد مبتنی بر قدرت سخت را پیاده سازی کردند و در دوره اوباما همان راهبرد را مبتنی بر قدرت نرم پیش بردند. میوه‌اش را هم امروز چیدند، در آن زمان اگر خاطرتان مانده باشد خانم کاندولیزا رایس گفت که میوه حرکت امروز امریکا در حمله به عراق را در آینده در دمشق و تهران خواهیم چید. تمام راهبردهایشان محقق شد به جز ایران که همچنان دامنه نفوذ خود را گسترش می‌دهد. یکی از اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین هم نام 5کشور مسلمان را که قرار است بر اساس این طرح با رژیم صهیونیستی روابط داشته باشند اعلام کرد. سودان، جیبوتی، عمان، موریتانی و کومور کشورهایی هستند که قرار است با اسراییل رابطه داشته باشند. در واقع امریکایی‌ها تلاش می‌کنند تا جهت و پیکان دشمنی‌ها در منطقه را تغییر دهند و به‌جای اسراییل نام کشور دیگری را مطرح کنند. البته امارات و سایر کشورهایی عربی هرگز با رژیم صهیونیستی در وضعیت جنگی قرار نداشتند که با این ادعا بخواهند با هم معاهده صلح امضا کنند. اماراتی‌ها، عربستانی‌ها و ترک‌ها و...مدت‌هاست که رابطه با این رژیم جعلی دارند و در خفا مناسبات خود را پیگیری می‌کردند.امریکایی‌ها در گذشته با راهبرد تهاجم نظامی برنامه‌های خود را پیش می‌بردند، اما امروز با سلاح صلح تهاجم خود را سازماندهی می‌کنند. وقتی جرج بوش پسر به عراق حمله کرد در کمترین زمان در 100شهر بزرگ جهان بر علیه امریکا تظاهرات برگزار کردند، اما امروز شما مشاهده می‌کنید که امریکایی با سلاح صلح تهاجم می‌کنند و مخالفت چندانی به جز از سوی ایران و یک مخالفت کوچک از سوی ترکیه دیگر مخالفت چندانی صورت نگرفت، چراکه با تابلوی گسترش صلح اقداماتی صورت گرفته است و کسی نمی‌تواند با نقاب صلح مخالفت کند. در جهان این عرف است (کاری به درست یا غلط بودنش ندارم) که وقتی مسائلی با صلح مرتبط می‌شود کمترین مخالفت درباره آن صورت می‌گیرد.نه روسیه، نه چین و نه کشور دیگری نتوانست با این ایده مخالفتی بکند. این نشان می‌دهد که این پروژه طی 2 الی 3سال قبل با جدیت با محوریت مصر و عربستان و... دنبال می‌شد. همه فکر می‌کردند معامله قرن ادعایی ترامپ موضوع 50میلیارددلار سرمایه‌گذاری در فلسطین باشد، اما امروز می‌بینیم که موضوع این بوده است و فعلا ترامپ در باد این موفقیت ظاهری خوابیده است اما باید منتظر تحولات آینده باشیم تا بهتر بتوان درباره موضوع اظهارنظر کرد. آنها دنبال ایجاد دومینویی در سطح منطقه هستند تا بعد از این نمایش کشورهای بیشتری به این طرح بپیوندند که بعید می‌دانم یک چنین تصمیمی نتایج پایداری داشته باشد. اما پرسشی که مطرح است ان است که ایران در این شرایط باید بر اساس چه راهبردهایی عمل کند؟دکترین ایران از ابتدای انقلاب در خصوص رژیم صهیونیستی مبتنی بر این راهبرد دوگانه محقق شده که از یک طرف کنار مرزهای این رژیم حضور داشته باشد و از طریق تقویت حزب‌الله و سوریه بر روی اسراییل فشار بیاورد و از سوی دیگر هم تلاش کند تا ارتجاع منطقه را مهار کند. در سال 1987 میلادی جلسه اتحادیه عرب تشکیل شد و در آن جلسه اعلام کردند که دشمن ما اسراییل نیست، دشمن ما بنیادگرایی اسلامی است. این راهبردی است که امریکا برای اتحادیه عرب مشخص کرده بود. این نشان می‌دهد که امریکا برای تغییرات خاورمیانه از آن زمان برنامه داشته است، تنها عاملی هم که تا به امروز باعث شده تا راهبرد آنها با اشکال ایجاد شود، حضور و راهبردهای فعال ایران است، وگرنه این اتفاق بسیار زودتر می‌افتاد. صحبت‌هایی که ترکیه یا پاکستان درباره مخالفت با این موضوع را مطرح می‌کنند، فراموش کنید، تنها ایران است که روی حمایت از مردم فلسطین جداست. اما ترک‌ها و پاکستانی‌ها این صحبت‌ها را مطرح می‌کنند تا منافع بیشتری از طرف مقابل به دست بیاورند. ما احتیاج به یک جهش دیپلماسی داریم تا از طریق یک دیپلماسی اثرگذار تلاش کنیم تا جبهه حامیان ملت فلسطین را تقویت کنیم. باید برای نزدیکی به کشورهای تاثیرگذار منطقه از مدت‌ها قبل اقدام می‌کردیم، مثلا با عربستان با مصر  و از 52 کشور اسلامی با 11کشور قطع رابطه کامل هستیم که تنها 2نمونه از این کشورها مصر و عربستان هستند. این دو کشور، نفوذ بسیاری در جهان اسلام دارند و مشخص است زمانی که ما از منظر دیپلماسی نتوانیم به این کشور‌ها به اندازه کافی نزدیک شویم چه شرایطی در جهان اسلام خواهیم داشت. البته ایران دایره نفوذی در منطقه دارد که می‌تواند از این ابزارها برای ایجاد موازنه استفاده کند. ایران در یمن؛ در لبنان در سوریه در عراق و...دامنه نفوذ قابل توجهی دارد که باید تلاش کند این نفوذ را تبدیل به ارزش افزوده سیاسی کند. بر این اساس معتقدم که ایران برای مقابله با این تحرکات باید تلاش کند اولا در داخل تغییرات و اصلاحاتی را ایجاد کند تا مشارکت‌های عمومی افزایش پیدا کند، نه کاهش. شک نکنید اگر دشمنان نتوانسته‌اند برنامه‌های خود را درباره ایران تحقق ببخشند به دلیل حمایت و مشارکت مردم از نظام است. هنوز هم علی رغم همه مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم پشت کشورشان ایستاده‌اند. باید از مناقشات بیهوده سیاسی و تضعیف ظرفیت‌های داخلی دست‌برداریم و همه ابزارها و ظرفیت‌ها را در مسیر افزایش قدرت ملی به کار ببریم. از این منظر کشور ابتدا به اتحاد داخلی و در مرحله بعد به یک ساختار دیپلماسی پویا و پرتحرک برای حل مشکلات منطقه‌ای و جهانی نیازمند است. این مباحث پیش نیازهای طراحی راهبردهای اجرایی تازه برای ورود به این شرایط تازه است.