چه کسانی کرونا را جدینگرفتهاند؟
مریم شاهسمندی
خواندن آمار مرگ و میر کرونا، دیگر از حد خواندن یک خبر گذشته و برای خیلی از ما سوهانی است که به روح و روانمان کشیده میشود. اینکه بعد از مدتها دوباره این تعداد به بالای 200 نفر رسیده، زنگ خطری است که انگار کسی صدایش را نمیشنود، نه مردم که سر درگریبان مشکلات اقتصادی و معیشتی خود دارند و نه مسوولان که به فکر ماشین شاسی بلند و شکستن تمام کاسه و کوزهها بر سر تحریمها هستند. واقعا چه زمانی قرار است که به جان مردم هم اهمیت بدهیم؟ اینکه هر روز شمار مبتلایان بیشتر میشود و از طرفی شمار مرگ و میر هم در حال افزایش است، نشاندهنده این نیست که موج سوم کرونا با قدرتی کشندهتر به سراغمان آمده است؟ اگر هنوز که هوا آنقدرها هم سرد نشده در عرض 24 ساعت207 کشته و 3 هزار و 563 نفر مبتلا داریم، در ماههای آذر و بهمن که اوج سرمای هواست قرار است چه اتفاقی رخ بدهد؟ اینکه مردم به خاطر مشکلات اقتصادی و معیشتی نمیتوانند کارهایشان را تعطیل کنند، یک طرف ماجراست و اینکه دولت حتی به وعدههای خود برای پرداخت دستمزد پزشکان و پرستاران عمل نمیکند، طرف دیگر ماجرا. اما کوتاهی دولتمردان به همین جا ختم نمیشود. سالهاست که قرار است دولت از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی مبلغی را به گسترش وسایل حمل و نقل عمومی اختصاص دهد و این مهم حتی الان هم که با این وضعیت کرونا نیاز به افزایش وسایل حمل و نقل عمومی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود، این مهم به انجام نرسیده است. بیمارستانها شلوغ شده و اتاق مراقبتهای ویژه دیگر جایی برای بستری کردن بیماران تازه ندارند. پرستارها و دکترها توان خود را از دست دادهاند. چه بسا کار کردن در شیفتهای طولانی به قیمت جانشان تمام شود. در این بین اما دولت چه کار مفیدی انجام داده است. جز هشدار دادن مسوولان چه راهحل دیگری برای جلوگیری از افزایش مبتلایان به این ویروس مرگبار ارایه دادهاند؟ آیا واقعا زمان آن نرسیده که دولت دوباره محدودیتها را بازگرداند که تعداد تلفات کمتری داشته باشیم؟ این که مردم ماجرا را جدی نگرفتند به این خاطر است که میبینند، دولتمردانشان هم چندان جدی به قضیه نگاه نمیکنند، وقتی هنوز دو ماه از اعلام محدودیتها نگذشته ناگهان تصمیم به برداشتن محدودیتها میگیرند، وقتی ناگهان تصمیم به بازگشایی مدارس میگیرند در حالی که میدانند، رعایت کردن فاصله اجتماعی توسط دانشآموزان حداقل مقطع ابتدایی امری محال است. چطور انتظار داریم که مردم بار سفر نبندند و بیتوجه به کرونا به فکر زندگی عادی خود نباشند. از سوی دیگر فشار اقتصادی کمر مردم را خم کرده است. چه کسی میتواند بدون کار کردن از پس هزینههای معاش خود بر بیاید وقتی دلار مرز 28 هزار تومان را هم به راحتی رد میکند و مسوولان هم هیچ توجهی به آن ندارند. به هر حال کرونا با کسی شوخی ندارد، اگر مسوولان کاری از دستشان بر نمیآید، ما که میتوانیم باید به فکر حفظ سلامت خود باشیم. ای کاش یک بار دیگر مردم یاد بگیرند که در کنار هم و همکاری و همدلی یکدیگر این مشکل را هم پشت سر بگذارند. خیلی از ما میتوانیم به آنها که توان تامین مخارجشان را ندارند، کمک کنیم. خیلی از کارفرماها میتوانند، برای حفظ امنیت جانی خود و کارمندانشان آنها را دوباره به خانه بفرستند تا دور کاری کنند. خیلی از صاحب خانهها میتوانند، کمی منصفتر باشند. خیلی از صاحبان کسب و کارها میتوانند، با کمی گذشت و انسانیت به هم نوع خود هر طور که میتوانند کمک کنند. کار سختی نیست. حالا که دولت کاری از دستش برنمیآید، خودمان کاری کنیم که این ویروس بیش از این قربانی نگیرد. با رعایت پروتکلهای بهداشتی، با رعایت فاصله اجتماعی و رعایت تمام آنچه که میتواند به سلامت خود، خانواده و تمامی افراد جامعه کمک کند. کار سختی نیست. باید ماجرا را جدی بگیریم.