شرایط امروز بسیار خطرناک است
امانالله قرایی
وقتی مسوولان خودشان اعلام میکنند که 60 میلیون نفر در کشور احتیاج به کمکهای معیشتی دارند، تنها آمار زمان کرونا نمیتواند باشد. در حال حاضر ما بیش از 7 میلیون جوان بیکار و بیش از 12 تا 13 میلیون جوان مجرد داریم. در چنین شرایطی این افراد چطور میتواند زندگی نرمالی داشته باشند. ما نباید وقتی مردم اعتراض میکنند، آنها را شورشگر خطاب کنیم. این رفتارها شورش نیست، بلکه خیزش و اعتراض است. اعتراضی که اگر کمی با دقتتر به زندگی و معیشت مردم نگاه کنیم متوجه میشویم که چاره دیگری جز این کار نداشتهاند. مسوولان کشور نباید بگذارند که به چنین جاهایی برسد. دلار 30 هزار تومانی را کسی در خوابش هم نمیدید. مردم فکر چنین روزهایی را هم نمیکردند، چه اتفاقی میافتد که دلار طی سه ماه 10 هزار تومان افزایش قیمت دارد. مردم عادی به این چیزها فکر نمیکنند، آنها نگاه میکنند به سفرهای که بر سر آن نشستهاند و میبینند که هر روز خالیتر میشود. کسی باید جوابگو باشد.
نمیتوانیم بگوییم تمام اینها تقصیر تحریم است، نمیتوانیم در مقام مسوولیت به مردم بگوییم آدرس جای دیگری است. باید کاری انجام دهید که مردم ببینند و باور کنند که تمام تلاش خود را کردهاید. وضعیت امروز کشور بسیار خطرناک است. من به عنوان یک جامعهشناس سالها در کنار قوه قضاییه کار کردهام. در این شرایط تمام آسیبها و بزههای اجتماعی افزایش پیدا میکند. از طلاق گرفته تا سرقت، از قتل گرفته تا فحشا. نباید حتی یک لحظه را از دست بدهید. نمیتوانیم با دادن آمارهای نادرست، حرف و شعارهای امید بخش سفره خالی مردم را پر کنیم. مردم میبینند که آنقدر اوضاع معیشتی و اقتصادی شان بد شده که دوباره قرار است برای تامین مایحتاج خود از کوپن استفاده کنند. این همان پیشرفتی بود که به مردم وعده داده بودید. اینکه بازگشت به عقب است، بازگشت به سی و اندی سال پیش. به زمان جنگ. مردم پایین دست جامعه به ستوه آمدهاند. شرایط اقتصادی به گونهای شده که برخی از خانوادهها تنها میتوانند یک وعده غذا داشته باشند. هر روز بر تعداد کودکان کار افزوده میشود. به گفته پلیس سرقتهای بار اولی زیاد شده است. اینها همه نشانه افزایش آسیبهای اجتماعی است. فکر نکنیم با دستگیری چند زورگیر و گرداندن آنها در شهر میتوانیم مانع از این رفتارها شویم. وقتی پای فقر وسط باشد هر کسی برای به دست آوردن نیازهای مادی خود ممکن است دست به هر کاری بزند. به همین خاطر است که بسیاری از جامعه شناسان بر این باورند که فقر میتواند پایههای یک جامعه را سست کرده و آن را به آستانه فروپاشی بکشاند. فرض کنید پشت میزی تمام فلزی نشستهاید و دزدی و بیکاری و فساد و فقر و فحشا و... یا بهطورکلی هر بزه اجتماعی مانند برادههای آهن است که روی این میز فلزی ریختهاید؛ اگر زیر این میز آهنربایی بگردانید، هر چه باشد جذب خواهد شد. این آهنربا همان اقتصاد است که میگوییم زیربناست. این زیربنا به هر طرف بچرخد، این شاخصها به آنسو حرکت خواهند کرد. امروز جامعه ما دچار تئوری سورکین است؛ برادر برادر خود را میکشد، پدر فرزند خود را میکشد، و جامعه از این مساله با بیتفاوتی گذر میکند. این ذهنیت مادی است؛ در چنین جامعهای شما همانقدر ارزشدارید که پول دارید. شما فراموش میشوید و جامعه دیگر چندان معنوی نیست. حضرت علی(ع) گفت: فقر از هر دری وارد شود، ایمان از در دیگر بیرون میرود. سعدی گفته است :«هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید». متاسفانه دیگر دزدی و خوابیدن معتادان متجاهر کنار خیابان مانند آنچه نیمهشبها در پارک هرندی و میدان شوش و پارک حقانی و زمینهای سعادتآباد و خاک سفید و... در تهران شاهد آن هستیم، عادی شده است. امروز ایران 13 تا 14 میلیون حاشیهنشین دارد. حاشیهنشین یعنی کسی که دست از جان شسته است.