چرا بورس فرو ریخت
علی مختاری
در یادداشتهای قبلی دو پدیده مهم در بازارهای مالی را توضیح دادیم؛ قانون قیمت یکسان و معمای صرفه سهام؛ قانون قیمت یکسان میگوید که داراییها نمیتوانند از هم فاصله بگیرند و داراییهای مشابه میل دارند که از قیمتی یکسان بهرهمند شوند. معمای صرفه سهام هم میگوید که بازدهی بورس در طی 100سال گذشته در اکثر کشورها به شکل غیرقابل پیشبینی بالاتر از سایر داراییها بود و وقتی ریسک را از این موضوع کم شود، بیشتر متوجه این برتری خواهیم شد. برای اینکه این پازل را تکمیل کنیم و بتوانیم به فرضیهپردازی در خصوص سرمایه کشورمان بپردازیم، لازم است تا ارتباط متقابل بورس و قیمتها در بورس را با 2متغیر مهم اقتصادی بررسی کنیم. متغیر اول، تورم و متغیر دوم؛ نرخ سود بانکی است که در ادبیات اقتصادی به آن نرخ بهره میگویند. رابطه بورس با تورم چگونه است؟ فرض کنید در یک اقتصادی پول نقدی که در دست مردم است روبه زوال و کاهش است؛ واکنش طبیعی هر انسانی به این کاهش داراییها این است که هرچه سریعتر پول خود را دارایی بدل کند و از این طریق از کاهش سرمایهاش جلوگیری کند.
این اتفاق دههها در اقتصاد ایران سابقه دارد و مدتهاست که مردم با این شیوه از داراییهای خود حفاظت میکنند. از دهه 60 که خانوادهها تلاش میکردند اقلام اساسی خود را در خانه انبار کنند تا دهه 70 و 80 که بازار مسکن مدام آماج حرکت تورم بود و مردم از طریق خرید ملک و زمین تلاش میکردند تا داراییها خود را محافظت کنند و دهه 90 که ارز و سکه هم به این حوزههای قبلی اضافه شدند. اما آخرین پدیده از این دست حوزههای مهم برای سرمایهگذاری مربوط به تحولاتی است که بعد از ظهور و بروز پدیدههای جدید ارتباطی و الکترونیکی، دسترسی آنلاین، کدهای بورسی، کارگزاریها و...به وجود آمد و بازار سرمایه در ایران را واجد نقشی تازه در اقتصاد و معیشت کشور کرد. این بازار با بیش از ده برابر شدن کدهای بورس در یکسال نشان داد که پتانسیل خوبی برای حفاظت سرمایههای عمومی از تورم دارد. با این مقدمات به بحث تشریح دو متغیر نرخ بهره و تورم باز میگردیم. اینکه نرخ بهره چه رابطهای با بورس دارد و چه ارتباطی با بازار سرمایه پیدا میکند؟ اگر توانیم درک درستی از این مفهوم مهم اقتصادی به دست بیاوریم، بهتر میتوانیم فرضیه محکمی رادر خصوص اتفاقات بازار سرمایه کشورخودمان بنا کنیم.تصور کنید که نرخ بهره در یک اقتصادی به اندازهای باشد که شما را مجاب کند که پول خود را در بانک قرار دهید. طبیعتا توقع شما این است که این مقدار سود منفی نباشد چرا که وقتی این نرخ منفی باشد افراد میلی به سپردن پول خود به ساختار بانکی را ندارند.اگر در اقتصادی مثل ما که طی 2سال گذشته، تورمهای 40الی 45درصدی را تجربه کرده؛ نرخ سود بانکی بین 10الی 20درصد باشد، معنیاش این است که افراد با یک سود منفی در بانک روبه رو هستند؛ واکنش هر انسانی به این شرایط این است که دارایی خود را از یک چنین شرایط خسارت باری خارج کند و برنامه تازهای را برای دارایی خود طراحی کند. باید بدانیم نرخ بهره در هیچ کشوری معمولا به سادگی منفی نمیشود و چنانچه این نرخ در اقتصادی به سمت منفی شدن میل کند به سرعت راهکارهای موثر اقتصادی برای خروج از این وضعیت را تدارک میبینند تا وضعیت به سمت تعادل بازگردد. منفی شدن نرخ بهره یکی از آفاتی است که باعث شد تا حملات سوداگران و سفتهبازان به بازارهای اقتصادی کشور شدت و عمق بیشتری پیدا کند. بنابراین ما درباره 2رابطه مهم اقتصادی صحبت کردیم که تاثیر مهمی در شمایل نهایی بازادر بازارهای دارایی از جمله بورس دارند. هرچه اقتصادی تورمیتر باشد انتظار این است که افراد سرمایهگذاریهای بیشتری را در بازارهای داراییها از جمله بورس انجام دهند و از سوی دیگر هر اندازه که نرخ بهره پایینتر باشد باز هم انگیزهای را برای افراد ایجاد میکند که بجای ساختارهای بانکی، سرمایه خود را وارد بازار سرمایه و سایر بازارهای اقتصادی کنند. با این دادههای اطلاعاتی مخاطبان محترم میتوانند تصویری از مسیری که بازار سرمایه کشورمان برای رسیدن به وضعیت موجود طی کرده است به دست آورند. در یادداشتهای بعدی تلاش خواهیم کرد، ابعاد این تحولات را جزئیتر بررسی کنیم.