فریاد بلند مستضعفان و گوشهایی که شنوا نیستند
احمد توکلی
به نظر میرسد هر اندازه که مردم بیشتر تحت فشار معیشتی برآمده از تورم قرار میگیرند و فریاد مشکلات معیشتیشان بیشتر به آسمان بلند میشود، مسوولان و تصمیمسازان کمتر به این مطالبات و نیازها توجه میکنند. انگار که مسوولان اقتصادی متوجه این واقعیت نیستند که حتی با ارز 10هزارتومانی هم تامین معیشت مردم و اداره کشور ممکن نیست، چه برسد به ارز30هزار تومانی که تبعات ویرانگری در زندگی خانوادههای ایرانی دارد. امروز مستضعفان و طبقات محروم جامعه تحت شدیدترین فشار معیشتی قرار دارند و هر روز اقلام تازهای از سفره مردم حذف میشود. دیروز گوشت، مرغ، لبنیات وسایر اقلام از سفرههای مردم حذف شد و امروز مردم حتی برای تهیه تخممرغ 1500تا 2هزار تومانی هم با مشکل روبه رو خواهند شد. حتی مترفین و ثروتمندان جامعه هم اگر عقلشان برسد، منافعشان در این است که مستضعفان از یک امکانات حداقلی برخوردار باشند، چرا که بار پیشرفت و رشد بخشهای گوناگون صنعتی، خدماتی، کشاورزی و... بر دوش همین طبقات مستضعف است. با این قیمتی که دلار دارد و هر روز دارد رکوردهای قیمتی تازهای را ثبت میکند، نه کسی داد و ستد میکند و نه کسی میتواند تصویری از چشمانداز آینده اقتصاد و بازارها د اشته باشد. نه خریدی انجام میشود و نه کسی حاضر به فروش داراییهایش خواهد بود و نه فعل و انفعال دیگری در صحنه اقتصاد به وقوع میپیوندد. در این میان کسی هم قادر به برنامهریزی برای آینده کسب و کار و شغل خود نیست و نمیتواند برنامهریزی بلندمدت داشته باشد. از سوی دیگر طبقات مستضعفی که هر روز سفرههایشان کوچکتر میشود به این اندازه امنیت ندارند که بدانند آیا تخممرغی که امروز میخرد، فردا هم به همین نرخ باشد. من در جلسه مشورتی آقای همتی با اقتصاددانها به رییس کل بانک مرکزی گفتم که اصلیترین وظیفه بانک مرکزی حفظ ارزش پولی ملی یعنی ثبات در بازار ارز است. باید امروز آقای همتی پاسخ دهند که ارز تا کجا باید سقوط کند تا بپذیرند که سیاستگذاریهایشان اشتباه بوده است؟ پرسشی که با این توضیحات ممکن است به ذهن خطور کند آن است که راهکار عبور از این چالشها چیست؟ وقتی فضای کلی اقتصاد به سمت تورم فزاینده سوق پیدا میکند و کالاها و خدمات افزایش پیدا میکند. دولت و نظام تصمیمساز یا ظرفیت تامین نیازهای بازار را دارد یا ندارد. اگر ظرفیت تامین تقاضا را به وفور دارد، باید به سرعت به تقاضای موجود در بازار پاسخ دهد. اما اگر از این ظرفیت برخوردار نیست و نمیتواند به تقاضای موجود در بازار پاسخ دهد، مثل هر ساختار معقولی باید تلاش کند تا تقاضا را مدیریت کند. به این معنی که یا باید عرضه را زیاد کرد یا اینکه تقاضا را کاهش داد. راه سوم دیگری برای ثبات در بازار و توازن بخشیدن به فعالیتهای جاری بازارها وجود ندارد. وقتی بانک مرکزی و دولت در بازار نافذ نیست و توان ایجاد تعادل در بازار ارز را ندارد چرا هر روز 50میلیون دلار را هدر میدهد و بیهوده در دامنه مشکلات میافزاید. جوامع برای این، دایره وسیع اختیارات را در اختیار حکومتها قرار میدهند تا بر اساس منطق و اصول علمی با موضوعات برخورد کنند و زمانی که کشور با مشکل یا چالشی مواجه میشود با خردورزی و منطق مشکلات را از سر راه اقتصاد و معیشت جامعه بردارد. ضمن اینکه نماینده اکثریت جامعه باشد. این اختیارات برای این نیست که کارگزاران هر تصمیم اشتباه و غیرکارشناسی را بگیرند و به هیچکس هم پاسخگو نباشند. اکثریت جامعه ما را همین مردم مستضعفی تشکیل میدهند که امروز باید تخممرغ را با قیمت 2هزارتومانی بخرند و ممکن است فردا پول برای خرید تخممرغ را هم نداشته باشد. کدام مستضعفی در کشور امروز ما وقتی سقف خانهاش ریخت میتواند سیمان کیلویی40هزارتومانی بخرد و خانه خود را بازسازی کنند. وقتی مردم امکان بازسازی خانههایشان را نداشته باشند، کارگرهای ساختمانی هم کار خود را از دست میدهند و به جمعیت میلیونی کارگران اضافه میشود. مجموعه این مشکلات و سوءمدیریتها طبقات مستضعف را تحت فشار شدیدی قرار داده که باید برای برونرفت از این وضعیت هرچه سریعتر تصمیمات عاجلی اخذ شود. چرا که این برای مردان اقتصادی دولت ننگ است که مردم برای تهیه اقلام اساسی حداقلی خود مثل تخممرغ هم با مشکل مواجه شوند.