نرخ تعادلی و نرخ بازار ارز
داود سوری اقتصاددان
تعطیلات عید و خانهنشینی کرونایی فرصتی مغتنم برای پرداختن به برخی سرگرمیهای علمی بود که بنا به جبر زمانه مدتی بود که از آنها دور بودم. یکی از آنها بررسی نرخ ارز و تلاش برای پیش بینی آن در سال جاری بود که نتیجه آن را در پیامی توئیتری به اطلاع علاقهمندان رساندم. بر حسب آن محاسبات نرخ تعادلی دلار در انتهای سال 98 رقمی نزدیک 22 هزارتومان بود که قریب به 7 هزار تومان از نرخ روز دلار بیشتر بود. البته همانجا متذکر شدم که منظور از نرخ تعادلی، پیش بینی نرخ بازار نیست و دولتها معمولا با دخالت در بازار مانع از تحقق نسبی نرخ تعادلی میشوند و نشان داده شد که حداقل در 20 سال گذشته نرخ بازار همواره از نرخ تعادلی کمتر بوده و فقط در مقاطعی شاهد پرشهایی برای نزدیکی هر چه بیشتر به نرخ تعادلی از جانب آن بوده ایم. در ابتدای سال این نرخ خیلی بالا به نظر میرسید و عدهای را خوش نیامد و گفتند بسیاری را که نباید میگفتند اما با گذشت زمان متاسفانه نرخ دلار بالا رفت و در سطحی بسیار فراتر از آنکه فکر میشد قرار گرفت و امروز که این متن را مینویسم نرخی که در سایتها برای دلار عنوان میشود قریب به 32 هزارتومان است. مجددا فرصتی پیش آمد و آن محاسبات را با اطلاعات (برخی تقریبی) سال جاری بهنگام کردم و نتیجه آن را (نمودار 1) مجددا توئیت کردم که در آن نرخ تعادلی دلار برای سال جاری رقمی بین 23 تا 25 هزار تومان است. افزایش کمتر این نرخ نسبت به سالهای پیش را باید بیشتر مدیون وضع نامناسب اقتصاد جهان ناشی از شیوع ویروس کرونا دانست تا عملکرد اقتصاد خودمان و جالبتر اینکه شاید برای اولین بار در تاریخ این کشور نرخ تعادلی از نرخی که الان به عنوان نرخ بازار شناخته میشود کمتر است که میبایست ریشه آن را در مسائل ناشی از تحریمها و مدیریت بازار داخلی جستوجو کرد.
در پی این توئیت استاد بزرگواری توصیه فرمودند که مفاهیم نرخ تعادلی و نرخ بازار را به زبان ساده توضیح دهم چرا که در فضای کنونی کشور این مفاهیم بسیار مغشوش شدهاند و هرکس از ظن خود تعادل و بازار را تعریف میکند. لذا در ادامه سعی میکنم این مفاهیم را به سادهترین شکل بیان کنم.
نرخ ارز رابطه برابری بین دو واحد پولی را بیان میکند به عبارت دیگر نشان میدهد برای یک دلار چند ریال حاضر هستیم بپردازیم. طبیعی است که هر دو کاغذ هستند و جز نقش و نگار روی آنها، با یکدیگر تفاوتی ندارند اما آنچه به آنها بها میدهد قدرت خرید آنها و کالاهایی است که با هر یک نه فقط در حال حاضر بلکه در آینده نیز قابل خرید و ابتیاع است. نرخ ارز همانند یک تبدیل لوله که دو لوله با سایز مختلف را به یکدیگر پیوند میدهد محل اتصال دو اقتصاد متفاوت با یکدیگر است و از این رو اندازه آن ناشی از عملکرد (مثل قطر لوله) هر دو اقتصاد طرف رابطه برابری است. به عنوان مثال عملکرد اقتصاد امریکا و اقتصاد ایران نهایتا در نرخ برابری ریال-دلار تجلی میکند. اجازه دهید برای سادگی بر یک وجه عملکرد اقتصاد و البته مهمترین، یعنی قدرت خرید ریال و دلار در حال حاضر متمرکز شویم. ارزش ریال و قدرت خرید آن در داخل کشور به نرخ تورمی که در ایران جاری است بستگی دارد بهطوریکه با افزایش تورم انتظار داریم از قدرت خرید ریال کم شود و بالعکس با کاهش تورم بر قدرت خرید آن افزوده شود و همین رابطه بین دلار امریکا و تورم آن کشور برقرار است. به نمودار 2 توجه کنید:
در این نمودار تورم در دو کشور مورد نظر در دو سوی یک الاکلنگ قرار داده شده است. اگر فرض کنیم که تورم در هر دو کشور یکسان است دو بازوی الاکلنگ برابر و گوهای که در زیر الاکلنگ قرار داده شده است دقیقا در وسط میله افقی قرار میگیرد، این نقطه دقیقا نرخ تعادلی ارز است یعنی جایی که قدرت خرید ریال و دلار برابر میشود. حال فرض کنید تورم در ایران افزایش بیابد (نمودار 3)
طبیعی است که توازن این الاکلنگ بههم میخورد و دیگر محل قراردادن گوه در زیر محور افقی الاکلنگ مناسب برای برقراری برابری بین دو طرف الاکلنگ نیست. برای برقراری تعادل یا میبایست از تورم در ایران کاست و یا محل گوه را تغییر داد (نمودار 4) .
با تغییر محل گوه و دراز کردن بازوی دلار به قیمت کوتاه کردن بازوی ریال به نقطه دیگری برای قرار دادن گوه میرسیم که مجددا تعادل را بین این دو اقتصاد برقرار میکند. روشن است که تغییر نرخ تعادلی به زیان ریال در واکنش به افزایش تورم در ایران بوده است. علاوه بر آن ویژگی نرخ تعادلی این است که حفظ ثبات این الاکلنگ به نیروی خارجی دیگری نیاز ندارد از این جهت است که به ادعاهایی که گفته میشود قیمت تعادلی دلار مثلا همان 4200 تومان بود اما دولت نتوانست آن را اجرا کند نباید وقعی گذاشت چرا که مفهوم تعادل در علم را هم در نظر نمیگیرند، مثل اینکه بگوئیم در نمودار 3 محل گوه را تغییر ندهیم اما کسی کمک کند سمت ایران به طرف بالا کشیده شود!! امیدوارم توانسته باشم با مثال فوق منظور از نرخ تعادلی را روشن کرده باشم.
البته در تعیین آن نقطه علاوه بر تورم عوامل دیگری همچون نرخ بهره و یا انتظارات نسبت به آتی اقتصاد هم موثر هستند. اگر چه این نرخ تعادلی بین هر جفت ارزی در اقتصاد بین الملل برقرار است اما به این مفهوم نیست که رابطه برابری و یا آنچه قیمت بازار مینامیم همواره معادل این نرخ است. نرخی که در بازار ارز جاری است از بسیاری عوامل کوتاهمدت دیگر نیز متاثر میشود و همواره با این نرخ متفاوت است اما در اقتصادهایی که در آنها بازار ارز به صورت کارا عمل میکند نرخ بازار نمیتواند زیاد از نرخ تعادلی دور شود و با دور شدن از هر سو گرایش بازگشت به نرخ تعادلی بیشتر میشود. طبیعی است که بسته به میزان کارایی بازار ارز نوسانات نرخ بازار حول نرخ تعادلی هم کم یا زیاد میشود.
اما شاید سوال شود چرا در کشور ما هیچوقت این اتفاق نیافتاده و در سالهای گذشته نرخ بازار همواره پایینتر از نرخ تعادلی بوده است و آیا الان که نرخ بازار بالاتر از نرخ تعادلی است باید انتظار داشته باشیم کاهش بیابد و به نرخ تعادلی نزدیک شود؟
پاسخی که من به این سوال دارم این است که ما اساسا بازاری به مفهوم بازار به شکلی که در بالا توضیح داده شد برای ارز نداریم. بازار مولفههایی دارد و میزان کارایی و عملکرد آن با «بودن یا نبودن » و یا «عملکرد » آن مولفهها
سنجیده میشود.
درست است از گذشته صرافیهایی وجود داشتهاند و با تمرکز در مناطقی خاص به مبادله ارز میپرداختهاند و نرخی شکل میگرفته است و ما نیز بر آن بازار نام نهاده ایم اما در اقتصاد دولت-محور ما که همواره قریب به 90% از عرضه ارز و 70% از تقاضای آن (اعداد تقریبی است) از سوی دولت بوده است و علاوه بر آن بر باقیمانده سهم عرضه و تقاضای ارز نیز کنترل مستقیم داشته است نمیتوان انتظار داشت که نرخ بازار خارج از تاثیر این بازیگر بزرگ تعیین شود و چنان انعطافپذیری داشته باشد که نسبت به انحراف از تعادل به سرعت موضع بگیرد. در سالهای گذشته دولت همواره با تکیه بر درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت و عرضه آن با نرخ پایین سعی داشته است که قصور خود در خلق تورم را پوشش بدهد مثل اینکه بگوئیم در نمودار 3 به جای اینکه جای گوه را تغییر دهد بستههای دلار حاصل از فروش نفت را زیر محور سمت ایران میگذاشته است شاید که سمت ایران پایینتر نیاید! در حال حاضر نیز که دولت محروم از درآمدهای ارزی است ملغمهای از محدودیتها خارجی (ناشی از تحریم) و داخلی چنان دست و پای این به اصطلاح بازار ارز را بستهاند که انتظار کارایی و به موقع عکس العمل نشان دادن از آن عبث و بیهوده است. اولین ویژگی هر بازاری خرید و فروش آزادانه در آن است که الان عملا در بازار-گونه ارز ما ممکن نیست. داشتن و همراه داشتن آن قاچاق محسوب میشود و به راحتی میتواند مصادره شود، خرید آن به تعداد محدود و با دردسرهای خود و ثبت مشخصات و ترس از عواقب آن ممکن است. حتی اگر از دلالهای غیر رسمی بخواهید دلار تهیه کنید با مشکل انتقال پول و ترس از جعلی بودن دلار روبرو هستید و شاید بسیاری محدودیتهای دیگر که من از آن بی خبرم. لذا با در نظر گرفتن تمامی این عوامل بسیار سخت بتوان گفت که آیا نرخی که در این مثلا بازار هست نسبت به این تعادل عکسالعملی نشان میدهد و گرایشی دارد. آن نرخ در حال حاضر بیشتر اسیر محدودیتهای خودساخته بر بازار، سرریز اتفاقات و تصمیمهای سیاسی بر اقتصاد و متاسفانه بازیگرانی است که از این بلبشو منافع میبرند، است.
منبع: صفحه شخصی داود سوری در فضای مجازی