فرزندان این خانواده کوچک دارند میروند! خبر دارید؟
وحید لشکری
چند روزی است که تقریبا هر صبح که از خواب بیدار میشوم، در کنار مروری بر همه اخبار بد اقتصادی و اجتماعی و حوادث و...، میان اخبار موسیقی دنبال یک خبر میگردم؛ مهاجرت جدید! اتفاقی که نقل دیروز و امروز نیست ولی طی چند ماه و چند هفته اخیر، به رویهای تبدیل شده که فعلاً نباید منتظر پایانش باشیم. ظرف دو هفته اخیر، خبر مهاجرت دو خواننده و یک موزیسین علنی شده و چند چهره دیگر هم در نوبتاند تا برای همیشه از ایران بروند. در ماههای قبل هم دو چهره مهم حوزه خوانندگی و ساخت موسیقی از ایران رفتند. فارغ از اینکه هرکدام از این هنرمندان، به چه منظور از ایران رفتهاند، ذات مهاجرت افرادِ تأثیرگذار هر صنف پذیرفتنی نیست. هرچهقدر هم بخواهیم خودمان را بیتفاوت نشان بدهیم و با ژست روشنفکری در پاسخ به شنیدن خبر رفتن هر شخص، بگوییم: «بهتر که رفت!» باز هم ذات مهاجرت خوب نیست. چرا که هرکدام از این افراد، در همین ایران سابقه کار و جمعی هوادار و میزانی تأثیرگذاری داشتهاند.
هرچهقدر هم بخواهیم با همان ژست روشنفکری تکرار کنیم که آنها افراد بیاهمیتی بودهاند، باز هم نمیتوان منکر سابقه کار یا هواداران آنها شد. بدون تعارف بگویم که روی صحبتم با مسوولان حوزه فرهنگ و هنر و بهخصوص موسیقی است؛ همان عزیزانی که طی روزها و هفتههای اخیر، رویه سکوت اتخاذ کردهاند و احتمالاً از این پس نیز درباره مهاجرتهای بعدی چنین رویهای داشته باشند؛ در حالی که شاید حتی میتوانستند با یک ابراز تأسف کوتاه نسبت به این اتفاق، نشان دهند که حداقل خبرهای مربوط به مهاجرت اهالی موسیقی را شنیدهاند! این میان، صرفا مدیر محترم دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مصاحبه اخیر با یکی از خبرگزاریها، اشاره کوتاهی به موضوع مهاجرت اهالی موسیقی داشت اما موضع شفاف و دقیقی را اعلام نکرد. شاید برخی از مسوولان ذیربط حوزه فرهنگ و هنر هم بگویند که کاری از دست ما ساخته نیست. اما مهاجرتهای اخیر و آینده اهالی موسیقی اینگونه نیست که ناگهان یک هنرمند تصمیم بگیرد بلیت بخرد و از ایران برود! حرف و شایعه مهاجرت تمامی این افراد از ماهها قبل دهانبهدهان میچرخید و به گوش ما و خیلیها در حوزه موسیقی رسیده بود. همانطور که همین الان هم نام چند گزینه بعدی مهاجرت از خانواده موسیقی دهانبهدهان میچرخد. اگر چنین شایعاتی به گوش افراد مرتبط به موسیقی در حوزههای مختلف برسد، قاعدتاً باید به گوش مسوولان موسیقی و هنر کشور هم رسیده باشد. در این شرایط، دو حالت وجود دارد؛ اول اینکه به گوششان رسیده و واکنشی نداشتهاند و دوم اینکه کلاً حرف و حدیثهای مهاجرت اهالی موسیقی را نشنیدهاند. نگارنده بهشخصه مورد دوم را محتملتر میداند؛ چرا که مجموعه دفتر موسیقی و وزارت ارشاد همیشه صرفاً نهادهایی ناظر بر ممیزیها و صدور مجوز بودهاند و ارتباط نزدیک و صمیمی چندانی با اهالی موسیقی ندارند. موسیقی -و خصوصاً موسیقی پاپ- همان هنری است که به آن نگاه حمایتی نداشتید ولی الان فرزندانی دارد که بزرگ شدهاند و وقتی آشیانه خود را به هر دلیل مناسب نبینند، برای ساختن و پرواز، به آشیانه دیگری میروند و آن را میسازند و از همانجا بال پرواز میگشایند. همین چند سال پیش هم موجی از مهاجرتهای اهالی موسیقی در حال شکلگیری بود. در آن زمان چند خواننده جوان پاپ که اکنون از چهرههای مطرح هم هستند، حتی تا پای پلههای هواپیما رفتند؛ ولی با تلاش برخی تهیهکنندهها و شرکتهای بخش خصوصی، از رفتن منصرف شدند. اما موج مهاجرتی که در چند ماه اخیر از سال 1399 شکل گرفته، متفاوت بوده و دلایلش فراتر از آن است که چند تهیهکننده و شرکت بخش خصوصی بتوانند با وجود سکوت مسوولان، مقابل آن ایستادگی کنند. و در نهایت ایکاش به غیر از اهالی موسیقی، مخاطبان موسیقی و روزنامهنگاران موسیقی کسی پیدا میشد که به این سوال پاسخ بدهد که «فرزندان این خانواده کوچک دارند میروند! خبر دارید؟»