انقلاب اقتصادی در راه است
احمد توکلی
آنچه که این روزها را در مسیر تاریخ تحولات جهانی، دارای اهمیت و برجستگی خاصی میسازد، نه موضوع بازگشت ایران در بازار نفت است، نه تغییر ریلی که ممکن است دموکراتها در فضای داخلی و خارجی، ایجاد کنند و نه سایر موارد، بلکه تغییراتی است که در گفتمان کلی و بنیادین اقتصاد در حال وقوع است. در واقع اقتصاد مبتنی بر رشد اقتصادی صِرف در حال تغییر مشی و تغییر رویکرد است، به این معنا که تا قبل از پیدا شدن سر و کله کرونا، ایده بنیادین غرب مبتنی بر این واقعیت شکل گرفته بود که بازار و تجارت باید بهطور مطلق آزاد شود، بازار سرمایه بدون هیچ نظارت و منعی باید شکل بگیرد و در نهایت همهچیز باید تحت سیطره کلی نظام عرضه و تقاضا باشد.بر اساس این مدل فکری، دولتها و حاکمیتها هیچ نوع دخالت و نظارتی نباید داشته باشند و باید اجازه دهند که سرمایه سلطه خود را بر بازار تداوم بخشد. زمانی هم که این پرسش طرح میشد که پس تکلیف عدالت و فرصتهای برابر چه میشود؟ پاسخ میدادند: عدالت خودش درست میشود، یعنی معتقد بودند، زمانی که رشد اقتصادی پایدار محقق شود، عدالت برای مردم محروم و دهکهای پایینی جوامع نیز محقق خواهد شد.این گفتمان، توسط صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی، بانک جهانی و...درتمام این دههها ترویج و تئوریزه میشد و به اقصی نقاط جهان صادر میشد.مبتنی بر این دیدگاه اگر کشوری تقاضاهای وام را نداشت، صندوق بینالمللی پول به این کشور توصیه میکرد که این رویکردها را جدی بگیردو اگر کشوری تقاضای تسهیلات داشت تا زمانی که این الگو را در فضای اقتصادیاش پیاده نمیکرد به او وامی تعلق نمیگرفت. کمااینکه اغلب دولتهای ایران بعد از جنگ یک چنین الگوهایی را پیاده سازی میکردند. چه زمانی که مثل دوره احمدینژاد درآمدهای نفتی عالی بود و چه زمانی که مثل دوره دولت روحانی درآمدهای نفتی تقریبا صفر شده، رویکرد یکی بوده است. یعنی تلاش برای تحقق رشد اقتصادی بدون توجه به سرنوشت طبقاتی که زیر چرخدندههای این رشد اقتصادی ممکن است، له شوند. اینها توصیههای اکید صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی است و تقریبا در اکثر کشورها نیز عملیاتی میشوند. این روند تا سال 2000 میلادی ادامه داشت تا بعد از بروز نخستین نشانههای مشکلات این روش، بهطور رسمی نام هزاره جدید را به نام «مقابله با فقر» نامگذاری کردهاند. یعنی بهطور ضمنی اعتراف کردند که این رویکرد سرمایه محور باعث قدرت ثروتمندان و فقر بیشتر ضعفا میشود و حفرهها ومشکلاتی دارد که باید به این مشکلات پاسخ داده شود.
گفتمانی که معتقد است اگر پول در اختیار فقرا قرار بگیرد، به دلیل بیشتر و پسانداز کمتر، رشد را بیدوام میکنند. بنابراین بر اساس این مدل فکری باید سرمایه در اختیار اغنیا قرار بگیرد چون کمتر هزینه میکنند و بیشتر پس انداز یا سرمایهگذاری میکنند. این تحلیلها، اظهارات چهرههای برجسته غرب است. چهرهای مثل اوکان به عنوان یکی از نظریه پردازان این حوزه این مباحث را مطرح میکند.اما مشکلات نظام سرمایهداری که از سالهای نخستین هزاره جدید خود را نشان داده بود بعد از کرونا به سطح رسیدند.یعنی مشخص شد که اغنیا هم بدون رفاه بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی طبقات محروم، آیندهای نخواهند داشت. اساسا عنوان امسال اجلاس داووس هم مبتنی بر ایده کلی مقابله با فقر شکل گرفته است. قبلا گفته میشد، دولتها باید روی یک متغیر اقتصادی یعنی رشد، تمرکز کنند، اما تحولات جدید باعث شده تا متغیر تازهای به این گزاره، افزوده شود. بدین شکل که عنوان میشود مقوله «عدالت» هم باید در کنار «رشد» به عنوان یک نقطه کانونی معرفی شود. این یک انقلاب بزرگ اقتصادی است که از محیطهای آکادمیک خارج شده و وارد اجلاسهای جهانی شده و در نهایت توسط سرمایه داران به دولتها دیکته خواهد شد. ممکن است این پرسش مطرح شود که نشانههای عینی این تحولات چیست؟اخیرا83میلیاردبزرگ امریکایی در نامهای خطاب به دولتها به این اشاره کردهاند، باید مالیات بیشتری از آنها دریافت شوند.چرا که اگر این کار انجام نشود، ایده رشد پایدار و توسعه همهجانبه در غرب هرگز محقق نخواهد شد.در این نامه عین این جمله ثبت شده است: «از ما مالیات بگیرید، از ما مالیات بگیرید، از ما مالیات بگیرد. (سه بار تکرار میکنند) این انتخاب درست و تنها انتخاب درست است.انسانیت بسیار مهمتر از دارایی و پول ماست.»من از هموطنانم و فعالان اقتصادی کشورم خواهش میکنم به این اقتضائات توجه کنند، توسعه یک فرایند همگانی است. حتی اغنیا هم اگر عاقل باشند باید بدانند بدون توجه به رفاه نیروی انسانی، ثروت آنها نیز دوامی نخواهد داشت. مسیر رشد هم از داخل میگذرد. هرچند ارتباط با اتمسفر بیرونی یک ضرورت است اما کلید بهبود اوضاع در استفاده از ظرفیتهای داخلی است. باید بدانیم، غرب بسیار عاقلانهتر از ما رفتار میکند. شک نکنید غرب اگر ناچار به این اعتراف نمیشد این موضوعات را مطرح نمیکرد. امروز غرب به این درک رسیده که برای پایدار شدن رشد باید دامنه وسیعتری از شهروندان را درگیر رشد و توسعه کند. اما ایا مسوولانت و تصمیمسازان ایرانی متوجه این اقتضائات هستند؟