تئاتر هنری مهجور و از یاد رفته
مریم شاهسمندی
وقتی در روی پاشنه سختی و ناملایمات بچرخد دیگر فرقی نمیکند که چند روز خوب داشتهای و چند روز بد. تئاتر ایران سالهاست که حال و روز خوشی ندارد و حالا انگار این کرونا و تعطیلی اجباری آن هم آخرین ضربه را به این هنر همیشه تنها زده است. اینکه هنرمندان تئاتر همیشه به عنوان یک عشق به آن نگاه کردهاند و دیگران فکر میکنند که تئاتر میتواند محل خوبی برای کسب درآمد باشد، مسالهای است که باعث میشود خیلی از هنرمندان و البته مسوولان عرصه هنر و سیاست زبان مشترکی برای گفتن حرفهایشان پیدا نکنند. بگذریم از چند تئاتر پر سر و صدایی که در تهران روی صحنه رفت و خرجهای آنچنانی برایش شد و بلیتهایش هم به قیمتهای نجومی به فروش رفت. اصل تئاتر این زرق و برقها نیست، اصل تئاتر همان صحنههای تاریک و سنهای چوبی و پردههای خاک گرفتهای است که بازیگرانش روی آن نفس میکشند و پا بر زمین میکوبند و قدرت کلامشان را به رخ میکشند. خیلی از تئاتریهای قدیمی هنوز هم هوای تئاتر سنگلج را دارند و خیلی از آنها بارها و بارها روی صحنههای تئاتر شهر نقش عوض کردهاند.
اما حالا حال تمام آنها بد است. مسوولان که بیشتر به فکر سیاست و اقتصاد هستند و کسی سراغ از هنر نمیگیرد. در این آشفته بازار کرونا قبل از هر چیز سالنهای تئاتر تعطیل میشود و هنرمندانش به محاق میروند. در واقع مساله بودجه فرهنگ و هنر بهطور کلی هیچگاه خیلی جدی موردتوجه قرار نگرفته و تعریف و جایگاه فرهنگ و هنر برای مسوولان امر مشخص نیست و حتی آنها هم تعریفی در این زمینه نمیدهند. اینکه مساله فرهنگ و هنر چقدر میتواند در جامعه موثر باشد برای مسوولان مشخص نیست زیرا بسیاری از کسانی که مسوولیت فرهنگ و هنر بر دوششان بوده است با این مقوله و رشتههای گوناگون هنر آشنایی کامل نداشته و ندارند و از این رو فرهنگ و هنر را جدی نمیگیرند. شاید به همین خاطر است که در تمام این سالها هنرمندان تئاتر همیشه نادیده گرفته شدهاند. تئاتر هیچوقت به عنوان یک شغل شناخته نشد و همیشه کسانی که در این زمینه فعالیت میکردند برای تامین معاش خود با مشکل مواجه بودند. خیلی از آنها حتی از داشتن بیمه درمانی هم محرومند. در حالی که تئاتر میتوانست یکی از زیرساختهای مهم فرهنگسازی در کشور باشد، همیشه تنها و بیصدا باقی ماند. در حال حاضر هم شرایط برای هنرمندان این عرصه بسیار سخت است. چرخ روزگار هیچگاه بر مرادشان نچرخیده و همیشه برای عشقی که به صحنه داشتهاند بیمزد و منت تلاش کردهاند. اصلا کسی میداند در عرصه تئاتر چند هنرمند فعالیت میکنند؟ هر سال چه تعداد فارغالتحصیل هنرهای نمایشی داریم؟ آیا امکان اشتغالزایی برای این افراد و جوانهایی که چهار سال از عمر خود را صرف این رشته در دانشگاه میکنند، فراهم است؟ اگر نیازی به این تعداد نیست پس چرا هر ساله برای این رشته در دانشگاهها دانشجو پذیرش میشود؟ اگر نمیتوانیم برای آنها موقعیت شغلی مناسب فراهم کنیم و نمیتوانیم صحنههای نمایش را فعال کنیم چرا باید کاری کنیم که هر سال تعداد قابل توجهی از جوانان کشور در این رشته درس بخوانند و در نهایت هم هیچ درآمدی از این راه نداشته باشند؟ تئاتر تنها در زمان کرونا با این مشکلات مواجه نشده است. در واقع تعطیلی تئاتر به خاطر کرونا خیلی در اوضاع معیشت هنرمندان این عرصه تاثیری نداشته است، آنها سالهاست که معاششان آنگونه که باید نیست. آنها سالهاست که از سوی مسوولان نادیده گرفته شدهاند و گاهی به نان شب هم محتاج ماندهاند. پس لازم است قبل از اینکه این هنر بیبدیل در کشور ما بهطور کامل به فراموشی سپرده شود، چارهای اندیشید.