تنشزدایی و منافع ملی
یوسف مولایی
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که من متخصص و تحلیلگر اقتصاد سیاسی نیستم و آنچه در خصوص تحولات پساترامپیسم مطرح میکنم، در حوزه مسائل روابط بینالملل است. البته رمزگشایی از تحولات بینالمللی به نوعی میتواند دورنمایی از احتمالاتی که ممکن است در صحنه اقتصادی بروز کند نیز ارایه کند. در وهله نخست، حضور بایدن در کاخ سفید واکنشی مثبت به فضای مخربی است که در دوران ترامپ در فضای اقتصاد و روابط بینالملل ایجاد شده بود. البته این فضای مثبت بدون پشتوانههای واقعی اقتصادی نمیتواند در بلندمدت باقی بماند. واقع آن است که مهمترین مشکل جهان در دوران ترامپ این بود که در آن زمان، هیچ ثباتی در روند تصمیمسازیهای هیات حاکمه ایالات متحده وجود نداشت و با دمیدن هر خورشید سحرگاهی مردم و بازارها منتظر تصمیمات خلقالساعهای بودند که ممکن بود از سوی ترامپ اعلام و اجرا شود و بازارها را با تکانههای متعدد روبهرو سازد. در حال حاضر مهمترین رویکردی که به نظر میرسد بایدن به دنبال تحقق آن است، تزریق ثبات در بطن بازارها و نظام بینالملل است. به عبارت روشنتر بایدن تلاش میکند اعتماد داخلی و خارجی را نسبت به روند تصمیمسازیهای هیات حاکمه امریکا افزایش دهد. این رویکرد بدون تردید تا مدتی میتواند بازارها را با امیدواریهای افزونتری روبهرو کند، اما بعد از این دوره مقدماتی، بایدن باید گزارههای موثرتری را برای شکوفایی اقتصادی و ارتباطی ارایه کند تا از دل بهبود مناسبات جهانی و افزایش ثبات، اقتصاد نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها نیز بهبود پیدا کند. البته دموکراتها نشان دادهاند که همواره تلاش میکنند از طریق چندجانبهگرایی و استفاده از نظرات سایر شرکای جهانی و منطقهای، مسائل و مباحث مهم بینالمللی را حل و فصل کنند. ردپای این تفکر بدون تردید در فضای اقتصادی و روابط بازارها نیز اثرگذار خواهد بود. یکی از مولفههای مهمی که اقتصاد با استفاده از آن میتواند زمینه شکوفایی بیشتر را فراهم کند، همین ثبات و چندجانبهگرایی است، اما باید بدانیم که این موضوع به تنهایی برای رشد فزاینده اقتصادی جهانی در بلندمدت کافی نیست. بعد از این مرحله باید دید که روند تولید جهانی به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ سرانجام بحران کرونا چه خواهد شد؟ آیا روابط میان چین و امریکا آیا بهبود پیدا خواهد کرد یا نه؟ وضعیت اشتغال داخلی امریکا چه خواهد شد؟ خاورمیانه چه شرایطی را پیش رو دارد؟ و سایر پرسشها و ابهاماتی که مطرح است و تا زمانی که به آنها پاسخ داده نشود، تحلیل دقیق شرایط اقتصادی بسیار دشوار خواهد بود. من فکر نمیکنم دموکراتها در بلندمدت بتوانند تنها با تکیه بر رایی که در انتخابات کسب کردهاند بتوانند، مجموعه مشکلات بینالمللی را حل کنند و برای تثبیت واقعی شرایط نیازمند طراحی راهبردهای جدید و اثرگذاری هستند که اقتصاد جهانی را از وضعیت فعلی خارج کنند. پرسشی که با این توضیحات به ذهن خطور میکند آن است که ایران در بطن یک چنین تحولاتی، چگونه میتواند منافع ملی خود را در بالاترین سطح محقق کند؟ متاسفانه در پاسخ به این پرسش باید بگویم که ایران مدتها ابتکار عمل را در مواجهه با تحولات بینالمللی از دست داده است. یعنی از فرصتهایی که پیش روی کشور قرار میگیرد به درستی استفاده نمیکند و به جای کنشگری، تنها به دنبال واکنشگری به تحولات است. ایران صبر میکند تا امریکا حرکت کند بعد، متناسب با رفتار امریکا تصمیم میگیرد. در حالی که در صحنه روابط بینالملل کشورهایی توفیق افزونتری کسب میکنند که مبتنی بر منافع ملی خود اقدامات عملی را در دستور کار قرار میدهند. مشخص است که موضوع برجام و ایجاد امنیت در حوزه فعالیتهای هستهای بعد از حضور بایدن در کاخ سفید یکی از مهمترین پروندههای سیاست خارجی این کشور خواهد بود. رویکردهای کارشناسی میگوید که ایران باید با صدای واحد داخلی تلاش کند تا زمینه اعتمادسازی بینالمللی را در دستور کار قرار دهد و از اقداماتی که ممکن است باعث کاهش اعتماد بینالمللی شود، پرهیز کند. قضاوت اینکه آیا یک چنین ضرورتهایی در کشور مورد توجه قرار میگیرد، یا نه؟ با افکار عمومی است. آنچه من میتوانم در این زمینه مطرح کنم آن است که ایران باید به دنبال ایجاد فضای مناسبی باشد که از دل آن بتواند منافع خود را پیگیری کند و از هر تصمیم یا رفتاری که باعث افزایش تنشها شود خودداری شود.