واقعیت اقتصاد و احیای برجام

۱۳۹۹/۱۲/۰۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۶۲۰۳
واقعیت اقتصاد و احیای برجام

محمدرضا منجذب

اقتصاد ایران سال‌هاست که منتظر تحولات برآمده از متغیرهای پیرامونی است. به گونه‌ای که این انتظار و تعلیق به یکی از ویژگی‌های اقتصاد ایران بدل شده است. قبل از امضای برجام، مدت‌ها، اقتصاد ایران در انتظار امضای برجام، روزگاری گذراند. 

بعد از امضای برجام، انتظار روزگار برجام از راه رسید. خروج ترامپ از برجام نوع دیگری از انتظار را پیش روی ایران گسترد و امروز اقتصاد ایران در انتظار احیای برجام است. شاید جان مینارد کینز را بتوان از نخستین اقتصاددانانی در نظر گرفت که به روشنی به نقش ویژه انتظارات و تغییرات بر آمده از آن در عملکرد اقتصادی پی برد و برای الحاق مقوله انتظارات به نظریه اقتصادی و تحلیل اثرات و پیامدهای این مقوله تلاش کرد. میلتون فریدمن اقتصاددان پول‌گرا با ارایه فرضیه انتظارات تطبیقی و وارد کردن آن در تحلیل اقتصاد کلان، تلاش کرد نتایج جدیدی را از نقش ویژه انتظارات در عملکرد اقتصادی و نیز نظریه اقتصاد کلان ارایه کند. آرام‌آرام اهمیت روز‌افزون نقش انتظارات در نظریه اقتصادی روشن شد تا آنکه نظریه‌پردازان کلاسیک جدید با ارایه فرضیه انتظارات عقلایی، انقلابی را هم در بحث انتظارات و هم در نظریه اقتصاد کلان به راه انداختند. امروزه نقش انتظارات در اقتصاد و در ابعاد خرد و کلان بر هیچ اقتصاددان و غیراقتصاددانی پوشیده نیست. به عنوان نمونه در اقتصاد خرد گفته می‌شود که انتظار از افزایش درآمد در آینده بر تقاضای حال مصرف کننده تاثیری مثبت دارد. تحلیلی مشابه از انتظار افزایش قیمت کالا در آینده برای تقاضای کنونی مطرح می‌شود. تاثیر اخبار خوب و بد که بر انتظارات تاثیر می‌گذارد از جمله مباحث دیگری است که بازارهای مختلفی منجمله بورس و ارز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. البته بحث انتظارت و تاثیر آن بر متغیرهای اقتصادی در همه اقتصادها کم و بیش مطرح است. به عنوان نمونه روابط سیاسی و اقتصادی بین چین و امریکا و تاثیرات این اخبار مثبت یا منفی بر بازارهای داخلی و جهانی را تجربه کرده‌ایم. امروزه و در سال‌های اخیر نقش انتظارات در اقتصاد کلان و بازارهای خرد را در اقتصاد ایران تجربه کرده‌ایم. از خروج امریکا از برجام و نقش انتظارات و تاثیر آن بر بازار ارز به ویژه و سایر بازارها می‌توان به عنوان پاشنه آشیل تحولات اقتصاد ایران طی سال‌های اخیر نام برد که تورم بالایی را به اقتصاد ایران تحمیل کرد. انتظارات طی این مدت شاید بالاترین تاثیر را داشت، به نحوی که اقتصاد ایران را می‌توان اقتصاد منتظر حال حاضر جهان نامید. اخبار (داخلی و خارجی) مثبت و منفی زیادی اتفاق افتاد و اتفاقا هرکدام بر اقتصاد کلان و خرد و بازارهای مهمی چون مسکن، ارز، خودرو، طلا، سکه، اقلام خوراکی و... تاثیر گذاشت. سوالی که اکنون مطرح است آن است که انتظارات چند درصد در اقتصاد ایران تاثیر داشته است؟ و معقول این است که چند درصد تاثیر داشته باشد؟پاسخی ابتدایی ولی مهم که می‌توان ارایه کرد، اینکه احتمالا هرچه نقش انتظارات بیشتر باشد و حساسیت بازاری به آن بیشتر باشد مدیریت آن بازار سخت‌تر است. به عبارتی دیگر باید بتوانیم بر انتظارات بازیگران اقتصادی (اعم از تولیدکنندگان، توزیع‌کنندگان، مصرف‌کنندگان و ...) تاثیر داشته باشیم. ایجاد اخبار مثبت ولی بدون پشتوانه هرچند می‌تواند تسکینی بر بازاری خاص باشد ولی در طول زمان با گسترش اطلاعات واقعی و صحیح می‌تواند انتظارات را به سمت و سویی ببرد که مورد انتظار سیاست‌گذار نباشد. به همین دلیل اعتماد بازیگران اقتصادی نباید از سیاست‌گذار دچار خدشه شود.به نظر می‌رسد علاوه بر نکته مزبور باید به این موضوع هم اشاره کرد که مبانی تولیدی بازار داخلی کالای به خصوص و مورد تحلیل چقدر وابسته به مبانی قوی داخلی هست یا خیر؟ این عاملی مهم تلقی می‌شود. اکثر بازارهایی که وابستگی بالاتری به ارز و واردات (چه در تولید و چه غیرتولید) دارند و به تبع آن انتظارات و شکل‌گیری آن تاثیری سریع‌تر و زودتر بر آنها دارد، به عبارت دیگر حساسیت چنین بازارهایی از انتظارات بیشتر است و بالعکس. احیای احتمالی برجام نیز اثرات خاص خود را در این بازارها خواهند داشت. همانطور که گفته شد نباید از سیاست‌گذار نزد بازیگران اقتصادی سلب اعتماد شود. در چنین مواردی توصیه می‌شود سیاست‌گذاران به جای اعلام سیاست بیشتر به فکر اعمال سیاست‌های معقول در جهت حرکت معقول اقتصاد به سمت جلو باشند. یعنی مناسب‌تر آن است که تا حد امکان میزان وابستگی اقتصاد به جای عوامل پیرامونی متوجه ظرفیت‌های درونی شود. در پایان لازم است به نقش پارامترهای غیراقتصادی تاثیرگذار بر انتظارات در اقتصاد ایران اشاره کرد که نحوه برخورد با این مشکلات و تعامل با بازیگران بین‌المللی از جمله راهکارهای مناسب قابل توصیه است. در کل هرچقدر اقتصاد از انتظار دورتر شود و انتظارات تاثیر کمتری داشته باشد، می‌تواند معقول‌تر و بلندمدت‌تر حرکت کند. باید عوامل ایجادکننده انتظاراتی که اقتصاد را معطل نگه می‌دارد به حداقل ممکن رساند.