بورس در آستانه فصلی نو
علیرضا توکلی
اقتصاد ایران در شرایطی هفتههای پایانی سال99 را پشتسر میگذارد که همچنان موضوع صعود و نزول شاخص بازار سرمایه به عنوان یک نقطه محوری در ارزیابیهای کارشناسی مورد توجه قرار دارد. این روند با نزدیک شدن به موعد رسمی انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 اهمیتی بهمراتب افزونتر پیدا کرده و بسیاری از تحلیلگران به دنبال رمزگشایی از ابعاد و زوایای گوناگون تحولاتی هستند که بازار سرمایه ممکن است با آن روبهرو شود. پرسشی که در این میان در اذهان عمومی وجود دارد، آن است که از چه طریقی میتوان، روند رشد شاخص بازار سرمایه را تقویت کرد و در نقطه معکوس، چه عامل یا عواملی باعث افزایش نزولی شدن شاخص خواهد شد؟ هر چند به صراحت نمیتوان درخصوص پاسخ این پرسشها اظهارنظر کرد، اما به طور کلی بازار سرمایه نیازمند ثبات بیشتر است. اگر نحوه تصمیمسازیهای بازار سرمایه به گونهای پیش رود که قیمتها، آزادانه و برمبنای یک مکانیسم اقتصادی معقول، حرکت کنند و نقد شوندگی افزایش پیدا کند، همین امر باعث افزایش ثبات در بورس خواهد شد و درنهایت اعتماد سرمایهگذاران نیز جلب خواهد شد. با افزایش ثبات در بورس و رشد اطمینان سرمایهگذاران به بورس، سهامداران خرد بیشتری سرمایههای خود را راهی بازار خواهند کرد. تحولاتی که طی سال 99 در بازار سرمایه ایجاد شد به دلیل این تصور اشتباه بود که برخی این پالس را به افکار عمومی ارسال کردند که حضور در بازار سرمایه، میتواند باعث با سود فراوان و ناگهانی همراه شود. یعنی بسیاری از سرمایهگذاران خرد با این تصور که حضور در بازار سرمایه آنها را در کوتاهمدت به سرعت ثروتمند خواهد کرد، سرمایه خود را به بورس منتقل کردند. این روند باعث شد تا بورس از یک طرف با جهش فزایندهای روبهرو شود و بعد از این پرش بلند در ادامه با نزولی شدن شاخصها مواجه شود. طبیعی است زمانی که این افراد آماتور با تکانههای صعودی و نزولی مواجه شدند، سرمایههای خود را از بازار سرمایه خارج کردند و افت شدید بازار را به وجود آوردند. این درحالی است که اگر برنامهریزیهای کلی در بازار سرمایه به گونهای اجرایی شوند که بازار روان و قیمتها متعادل باشند، حجم معاملات افزایش پیدا کند و نقدشوندگی بیشتر شود، نه شاهد رشدهای عجیب چند صددرصدی ناگهانی خواهیم بود و نه کاهشهای ناگهانی در شاخص رخ خواهند داد. رسیدن به یک چنین شرایطی نیازمند آن است که اجازه داده شود تا بورس در بستر طبیعی خود حرکت و رشد را تجربه کند و دخالتهای گاه و بیگاه این بازار را از روند طبیعی خود خارج نکند. در این میان برخی اظهارنظرها درخصوص ارتباط متقابل نزول شاخص بورس و رشد اقبال عمومی به رمزارزها مطرح میشود که به نظرم از عمق کافی برخوردار نیستند. معتقدم که هر چند برخی افراد و رسانهها تلاش میکنند، سرنوشت این دو بخش را به هم پیوند بزنند، اما ارتباط معناداری میان این دو حوزه به چشم نمیخورد. تنها موضوعی که ممکن است در اثر این تقابل رخ دهد، آن است که برخی سرمایهگذاران بازار سرمایه، احتمالا به دلیل اینکه برنامههای کوتاهمدتی از حضور در بازار سرمایه دارند، بعد از رشدی که رمزارزها پیدا کردهاند، ممکن است سرمایههای خود را از بورس خارج کرده و به سمت خرید رمزارزها حرکت کنند و باعث خروج بخشی از سرمایهها از بازار سرمایه شوند. اما عمده فعالان بازار، معمولا ذائقهها و سلایق متفاوتی در بازار سرمایه دارند و کسی که در بازار سرمایه برنامه بلندمدت داشته باشد با بروز هر تکانهای اقدام به تغییر راهبردهای کلانش نمیکند. اما ارتباطی که بازار سرمایه ممکن است با تحولات انتخاباتی برقرار کند، امری است که در هر دوره به شکل و شمایل مختلف بروز میکند. به هر حال، فعالان اقتصادی در این دورههای تحولاتی به دنبال آن هستند که تصویری از احتمالات آینده به دست بیاورند. افراد و جریانات مختلف هر کدام در انتخابات با رویکردهای متفاوتی تلاش میکنند تا توجه افکار عمومی را به خود جلب کنند. این تصویرسازیها زمانی امکانپذیر خواهد بود که مشخص شود چه احزاب و چهرههایی با چه الگوها و برنامههایی قصد ورود به انتخابات را دارند. تا پیش از مشخص شدن شمایل نامزدهای انتخاباتی نمیتوان درکی از این تحولات داشت. باید اجازه داده شود افراد و جریانات مختلف الگوهای اقتصادی و راهبردی خود را ارایه کنند، به تبیین برنامههایشان بپردازند تا درنهایت از دل این برنامهریزیهای ساختاری بتوان تصویری از راهبردهایی که برای بورس تدارک دیدهاند به دست آورد.