فرجام برجام در 1400
مهدی مطهرنیا
فرجام برجام در سال 1400 چگونه رقم خواهد خورد؟ آیا ایران خواهد توانست به منویات خود درخصوص احیای برجام و پایان دادن به دامنه تحریمهای اقتصادی دست پیدا کند؟ نحوه مواجهه ایالات متحده با مقوله بازگشت به برجام چگونه خواهد بود؟
این پرسشها و پرسشهایی از این دست در روزها و ساعات پایانی سال 1399 خورشیدی در محافل سیاسی و دیپلماسی بیشتر از هر زمان دیگری در حال طرح و بحث و تبادلنظر است. ابهاماتی که پاسخگویی به آنها میتواند، چشماندازی از وضعیت اقتصادی و معیشتی کشور در سال 1400 را نیز نمایان کند و دورنمایی از وضعیت شاخصهای اقتصادی در سال آینده هویدا کند. واقع آن است که مناسبات ارتباطی ایران با ایالات متحده به عنوان مرکزیت تعامل با غرب در وضعیت اصطکاک منعطف قرار خواهد گرفت؛ به عبارت روشنتر با برداشتهای متفاوت از بازگشت به برجام و احیای این سند مهم بینالمللی هر دو کشور تلاش خواهند کرد پای میز مذاکره حاضر باشند، اما در عین حال حضور خود پای میز مذاکره را در چارچوب جنگ «هیبت» و «حیثیت» به نفع خود مدیریت کنند. براساس اعلام مسوولان، ایران برداشتن تمام تحریمها برای بازگشت به تحریمها را به عنوان پیششرط هر نوع مناسباتی معرفی کرده است و از سوی دیگر امریکا بازگشت کامل ایران به تعهدات برجامیاش را مقدمهای بر احیای برجام و بازگشت امریکا به این سند برشمرده است. به نظر میرسد راهبرد بایدن درخصوص برجام، ترکیبی از میراث اوباما یعنی استفاده از ظرفیتهای 1+5 و میراث ترامپ درخصوص تداوم تحریمها، فشار حداکثری و تبدیل آن به فشار هوشمندانه باشد، فشاری که درنهایت ایران را ناگزیر به بازگشت به تعهداتش کند تا تحریمها کاهش پیدا کند. بنابراین فشار هوشمند امریکایی در دوره بایدن با ترکیب میراثهای اوباما و ترامپ (همانطور که پیش از این هم در تحلیلهایی که در تعادل به آن اشاره کرده بودم) آثار خود را به نمایش و تبعات خود را بهجای خواهد گذاشت. مبتنی بر این گزارهها معتقدم، در سال آینده نیز همین روند و همین شکل از کشاکشها ادامه خواهد داشت. روی کار آمدن دولت آینده ایران در سال 1400 جدا از اینکه متعلق به کدام جناح و طیف سیاسی باشد، تاثیری در دکترین کلان ایران در مواجهه با غرب نخواهد داشت. حتی اگر دولتی همراه و همگام با نهادهای حاکمیتی روی کار بیاید، باز هم مشخص است که عرصه سیاست خارجی و موارد راهبردی کشور نه دراختیار دولت یا رییسجمهوری بلکه در حیطه اختیارات نهادهای فرادولتی و حاکمیتی است. درنهایت هم گزارههای اصلی در حوزه سیاست خارجی در پروندههای مهم را رهبر معظم انقلاب مشخص خواهد کرد. همانطور که رهبری نظام روی آن تاکید کردهاند، پارادایم نه جنگ و نه صلح با داکترین مذاکره و راستیآزمایی مورد نظر ایران است. یعنی از منظر ایشان مذاکره همزمان با برداشته شدن تحریمها (آنهم تمام تحریمها) معنا خواهد داشت و راستیآزمایی پیرامون تحریمهای به عنوان گزاره اصلی از سوی ایران دنبال میشود. براساس این رویکرد است که ما رویارویی منعطف را شاهد هستیم، یعنی ایران از یکسو وارد جنگ با غرب نمیشود و از سوی دیگر مذاکره نمیکند. اینکه وارد جنگ نمیشود، بخش منعطف رویکرد در پیش گرفته شده ایران را هویدا میکند و اینکه مذاکره نمیکند، هیبت و تقابل ایران در مواجهه با غرب را نمایان میکند. لذا آنچه درخصوص مناسبات ارتباطی ایران با غرب دارای اهمیت جدی است، رویکردی است که ایران در مواجهه با غرب اتخاذ میکند نه رویکردی که غرب و امریکا در پیش میگیرند. یعنی بیشتر از موضعگیری واشنگتن این موضعگیری ایران است که سرنوشت آتی مناسبات فیمابین را تعیین میکند. تهران رویکردهای منعطف با پارادایم نه مذاکره و نه جنگ را دنبال میکند. در این میان ایران با افزودن به دستاوردهای هستهای خود به دنبال است که وزن افزونتری را در مذاکرات به دست آورد و سبد پرتری را پیش روی غرب نمایان کند. استفاده از سانتریفیوژهای نسل جدید، ایجاد فضای خروج از پروتکل الحاقی و پس از آن خروج از برجام در راستای یک چنین راهبردهایی دنبال میشود. مبتنی بر این دادههای اطلاعاتی میتوان سال 1400 را یکی از برهههای حساس و کلیدی در روابط میان ایران و غرب درنظر گرفت که از دل کشاکشهای آن سرنوشت ارتباطی دو سوی معادله تعیین خواهد شد.