وحشت صهیونیستها از توسعه ایران است
رضا نصری
۱) بعد از حادثه نطنز برخی جریانات سیاسی در ایران از ضرورت خروج ایران از مذاکرات وین و تعلیق گفتوگوها با کشورهای 1+5 در قالب برجام سخن گفتند، پرسش اساسی آن است که آیا اتخاذ یک چنین راهبردهای سلبی میتواند متضمن استیفای منافع ملی کشور باشد؟ لازم است یک بار برای همیشه ایران متوجه این حقیقت بشود که رژیم صهیونستی- علیرغم ادعایش- نگرانِ برنامه هستهای و فناوری «غنیسازی» در ایران نیست. همانطور که حوادث اینچنینی از اواخر دهه ۱۳۸۰ تاکنون نشان داده، اصولاً این رژیم آنقدر از فعالیتهای هستهای ایران آگاهی دارد که بداند این برنامه ماهیت نظامی ندارد و در بلندمدت نیز خطری را متوجه امنیت و موجودیت اسراییل نخواهد کرد. پس ترس اسراییل از چیز دیگری است. جدیترین نگرانی این رژیم در مورد ایران سه مورد است:
- نخست اینکه ایران بتواند با رفع تحریمها و «عادیسازی روابط اقتصادی و تجاری» خود با جهان، سرانجام به یک کانون مهم صنعتی و اقتصادی در منطقه تبدیل شود و مولفه «قدرت اقتصادی» را نیز به سایر مولفههای قدرت خود - مانند قدرت نظامی، جمعیت، مساحت، نفوذ فرهنگی و غیره - اضافه کند.
- دوم اینکه اسراییل نگران است ایران و امریکا یاد بگیرند منازعات خود را بر سر میز مذاکره به صورت مسالمتآمیز با یکدیگر حل وفصل کنند. به عبارت دیگر، اسراییل نگران است موفقیتهای دیپلماتیک مقطعی میان تهران و واشنگتن - مانند «برجام» یا نشست اخیر در وین - این تصور را در هر دو پایتخت ایجاد کند که «میشود از طریق دیپلماسی تنشها را کاهش داد» و این تصور میان دو کشور ریشهدار و به تدریج به یک رسم و عادت تبدیل شود. در دو دهه گذشته- یعنی از وقتی عراق پس از جنگ اول خلیج فارس به عنوان یک رقیب منطقهای از مدار رقابت با اسراییل خارج شد- اسراییل میلیاردها دلار سرمایهگذاری کرده تا واشنگتن را به این باور برساند که ایران ذاتاً یک خطر امنیتی برای جهان است و «باید با ایران با زبان زور و تحریم سخن گفت». حال اگر این باور کهنه پس از چند تجربه موفقیتآمیز دیپلماسی به هم بریزد، ایران به جای اینکه منابع و انرژی خود را- مانند سه دهه گذشته- به یک جنگ فرسایشی با امریکا معطوف سازد، موفق خواهد شد این منابع را در مسیر توسعه و ارتقای قدرت مصرف نماید. طبیعتاً، این دینامیک جدید برای اسراییل قابل پذیرش نیست.
- سوم اینکه اسراییل نگران است با رفع تحریمها، نارضایتی عمومی در ایران فروکش کند و نظام حاکم به یک «ثبات سیاسی» و در پی آن یک توسعه سیاسی/اجتماعی قابل ملاحظه نائل آید. در این صورت، نهتنها یک مولفه دیگر به مولفههای قدرت ایران اضافه خواهد شد، بلکه سیستم سیاسی ایران میتواند به عنوان یک سیستم سیاسی موفق مورد الگوبرداری سایر کشورهای مسلمان منطقه قرار گیرد. به این دلایل است که اسراییل در سالهای اخیر هم بهشدت با برجام مخالفت کرد و هم امروز در مسیر مذاکرات وین سنگاندازی میکند. طبیعتاً، بزرگترین اشتباه تهران هم این خواهد بود که با توقف مذاکرات و روی گرداندن از مسیر دیپلماتیک، به اسراییل کمک کند به اهداف کلان خود دست پیدا کند.
۲) از منظر روابط بینالملل اما بهترین روش مقابله با یک چنین تحرکاتی چیست؟ و اینکه ایران چگونه میتواند از این حادثه به نفع خود بهرهبرداری کند. بهترین روش مقابله با این تحرکات این است که ایران اولاً هدف غایی و مقاصد این تحرکات را به درستی تشخیص دهد، و سپس متناسب با آن سیاستگذاری کند. در مقطع فعلی، تداوم مذاکرات تا رسیدن به یک نتیجه مطلوب میتواند برای اسراییل- هم از نظر راهبردی و هم از نظر حیثیتی- بسیار گران تمام شود. به بیان دیگر، ایران باید تلاش کند طلسم این چند دهه گذشته میان تهران و واشنگتن -که بر اساس پارادایم «ایران فقط به زور و تحریم پاسخ میدهد» شکل گرفته- را بالاخره بشکند و آن را به پارادایم «حُسننیت منجر به حُسننیت خواهد شد» تبدیل کند. معتقدم موفقیت در مذاکره وین میتواند «باطلالسحر» این طلسم باشد. اگر چنین اتفاقی روی دهد، یعنی اگر ایران بتواند تنش با امریکا و غرب را از طریق میز مذاکره به حداقل برساند، نهتنها ثبات روانی در فضای اقتصادی و سیاسی ایران حاکم خواهد شد، بلکه این بستر هم مهیا میشود تا ایران با کشورهای منطقه روابطی نزدیکتر و با قدرتهای شرقی روابط راهبردی مستحکمتری ساماندهی کند. طبیعتاً، ایران میتواند در فرایند دیپلماتیک به ابتکارات زیادی هم روی بیاورد. در واقع، ایران میتواند با اعلام یک «سیاست کلان جدید» در قبال خرابکاریها و حملات اسراییل به تاسیسات هستهای خود، در کنار بازدارندگی نظامی، نوعی بازدارندگی سیاسی هم در این حوزه ایجاد کند.
به عنوان مثال، ایران میتوان در چارچوب نشستهای خود با کمیسیون مشترک رسماً اعلام کند از این پس بازرسی از تاسیساتی را که مورد نفوذ و خرابکاری اسراییل قرار گرفته، محدود خواهد کرد. صرف اعلام این سیاست موقعیت مذاکراتی ایران را افزایش خواهد داد و بار مسوولیت کم شدن میزان نظارت آژانس را به گردن اسراییل خواهد انداخت.