اشتباهها را تکرار نکنیم
یک کارشناس گردشگری با اشاره به مدل توسعه گردشگری در روستاها، هشدار داد: در توسعه روستاها، به ویژه توسعه بومگردی و گردشگری روستایی، هرگونه تغییر در سبک زندگی، و تغییر در طبیعت برخلاف هویت محلی، بهشدت آسیبزا خواهد بود. این روزها تب برگشت به روستا بالا گرفته و این نگرانکننده است. نگرانی از تکرار نگرشها و رفتارها که همچون بلای آسمانی، اول بر سر روستاها و سپس بر سر شهرها نازل شد؛ چرا که در قرنهای اخیر بهویژه قرن بیستم، روستاها را نه روستاییان نابود کردند و نه شیوه تولید و سبک زندگیشان. روستاها را نگرشها و افکار غلط در سطح جهانی از بین برد. پس از رنسانس، مدنیت و متمدن بودن مساوی بود با زرق و برق زندگی شهری. اختراع برق، تلویزیون، مخابرات، ماشین و زندگی ماشینی، رفاه آور و نشانه پیشرفت بود. صنعت در برابر سبک زندگی روستایی قرار گرفت، تحقیرش کرد و حسرت در دل روستاییان گذاشت. کتابهای درسی پر شد از آمار پیشرفتهای دروغین. دانش بشری در خدمت مدرنیسم قرار گرفت و به یاری جهانِ در مسیر گمراهی آمد. البته آمارها دروغ نمیگفتند اما این گمراهی را تبلیغ میکردند.میزان سواد در شهر و روستا، نسبت جمعیت شهری و روستایی در کتابهای درسی با نمودارهای تحقیرآمیز، آموزش داده میشد و کسی به تحقیرآمیز بودن این نسبتها توجه نداشت، چون یک پارادایم بر ذهن همه انسانها حاکم بود که در قرن اخیر به آن «پیشرفت خطی» گفته میشود، یعنی از یک جایی شروع میکنی، رشد میکنی ومیرسی به جایی که به عنوان «هدف» تعیین شده است. من در مقالهای علمی، اسم این نوع پیشرفت را «دندان مصنوعی پیشرفت» گذاشتهام. به این معنا که افکار گمراهانه انسان بعد از مدرنیسم، جهان را فرا گرفت و دو جنگ بزرگ را تحمیل کرد، اما هیچکس بیدار نشد. انسانها تا رنسانس و قرن ۱۶ میلادی همراه و همپای طبیعت بودند. اتفاق عجیب و غریبی نمیافتاد. سیل و زلزله بلا نبود، یک اتفاق عادی بود و زخمهای زیاد بر جای نمیگذاشت. بعد از رنسانس، انسان بر طبیعت سوار شد. خواست سیل را مهار کند، سد ساخت. اما نمیدانست برای مهار سیل، نباید جنگلها را بسوزاند. هرجا شهرنشینی نسبت به جمعیت روستایی بیشتر بود، افتخار و نشانه پیشرفت و توسعه بود. این نسبت با آمار میزان باسوادان و میزان بهرهمندی از مواهب تکنولوژی و صنعت همپوشانی داشت. یکی در دِه با گاو، زمین را شخم میزد و دیگری در شهر و کازینو به عیش و نوش بود یا در ساحل، خوش میگذراند. این تصویر و این تصویرسازی، حسرت در دل روستاییان میکاشت و شهر شده بود آمال و آرزو.