واکنش طبقات فرودست به انتخابات

۱۴۰۰/۰۲/۲۶ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۷۸۴۲۷
واکنش طبقات فرودست به انتخابات
 

زهرا سلیمانی|  طبقات فرودست و ساکنان مناطق جنوبی شهر تهران، درباره انتخابات1400 ریاست‌جمهوری چگونه می‌اندیشند و چه واکنشی نسبت به آن خواهند داشت؟ این پرسش با توجه به نقش کلیدی، دامنه نفوذ اثرگذار و جمعیت بالای مردم مناطق جنوبی پایتخت در هر دوره به یکی از پرسش‌های مهم و اساسی گزینش‌های عمومی کشورمان بدل می‌شود. بسیاری از تحلیلگران برای پیش‌بینی درست و دستیابی به تصویری شفاف از واقعیات انتخابات به داده‌هایی نیاز دارند که مشخص کند، مردم نواحی جنوبی پایتخت، اقشار فرودست و ساکنان مناطق حاشیه‌ای کلان‌شهرها چه نوع کنشگری در انتخابات خواهند داشت. در هر دوره انتخابات بسیاری از گروه‌های تحلیلی تلاش می‌کنند تا از طریق نظرسنجی‌های موضوعی از تصمیمات، مطالبات، خواسته‌ها و... مردم ساکن در این مناطق مطلع شوند. اهمیت کنشگری این اقشار در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور به اندازه‌ای است که بر اساس برخی تحلیل‌ها، انقلاب اسلامی مردم ایران در سال57، زمانی رنگ واقعیت به خود گرفت که مردم مناطق جنوبی تهران و سایر کلان‌شهرها به قطار انقلاب پیوستند و تیر خلاص را به پیکره ساختار سیاسی رژیم پهلوی وارد ساختند. بر اساس آمارهای رسمی وزارت راه و شهرسازی برآمده از آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن از هر 4ایرانی، 1نفر در سکونتگاه‌های غیررسمی سکونت دارد که این اقشار جمعیتی بالغ بر 20میلیون نفر را در کشورمان شکل می‌دهند. اگر این آمارهای رسمی را در کنار جمعیت ساکن در مناطق جنوبی پایتخت و سایر کلان‌شهرهای کشور قرار دهیم، دامنه وسیعی حول و حوش بیش از 35میلیون نفر را در بر می‌گیرد که حدود 44درصد ایرانیان را شامل می‌شود. مبتنی بر این دامنه فراگیر جمعیتی است که تحلیل فعل و انفعالات ذهنی مردم این مناطق می‌تواند تصویری از احتمالاتی که ممکن است در انتخابات بروز کند، نمایان می‌کند. بر همین اساس خبرنگار تعادل در جریان این گزارش میدانی با حضور در در یکی از قدیمی‌ترین مناطق جنوبی شهر تهران تلاش کرده تا نوری به دغدغه‌ها، انتظارات، مطالبات و خواسته‌های مردمی بتاباند که در مناطق حاشیه‌ای کشور سکونت دارند. 

  سکانس نخست؛تقاطعی برای مرور 

خاطرات نسل‌ها 

هرچند برخی رسانه‌های اصولگرا طی سال‌های اخیر تلاش می‌کنند این گزاره احتمالی را ترویج کنند که رای مردم جنوب شهر تهران به‌طور سنتی به اصولگرایان و طیف راست تعلق دارد، اما نحوه تحرکات این اقشار در گزینش‌های عمومی اخیر کشور نشان می‌دهد که این تصور چندان ریشه در واقعیت ندارد. نمونه بارز استقبال مردم مناطق جنوبی تهران از طیف‌های اصلاح‌طلب و میانه‌رو در انتخابات مجلس دهم (سال94) ظهور پیدا کرد؛ جایی که هر 30نماینده لیست امید در تهران توانستند در همان دور اول گوی سبقت را از رقیب اصولگرای خود بربایند و راهی بهارستان شوند. این روند در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و 96 نیز به همین شکل به وقوع پیوست و حسن روحانی به عنوان چهره‌ای میانه‌رو توانست رای اکثریت مردم مناطق جنوبی تهران را کسب کند. اما مردم این مناطق در خصوص انتخابات سال 1400 چگونه می‌اندیشند؟ برای به دست آوردن پاسخ این پرسش‌ها در نخستین گام راهی میدان خراسان به عنوان یکی از قدیمی‌ترین محلات جنوبی تهران می‌شوم. منطقه‌ای که چهره‌ای مانند طیب حاج‌ رضایی از بطن آن برخاسته و بر بلندای تاریخ معاصر کشورمان حک شده است. هرچند نسل‌های جدید ساکن در این محلات آشنایی چندانی با این اسامی و نام‌ها ندارند اما هنوز هم در مواجهه با چهره‌های سالخورده این محله نام طیب حاج‌رضایی می‌تواند، آنان را به ذوق و شوق بیاورد و باعث شود تا خاطرات خود و پدران‌شان را درباره این مرد روی دایره گفت‌وگو بریزند. برای گفت‌وگو با مردم این محله، در ایستگاه متروی  17شهریور پیاده می‌شوم و به سمت جنوب حرکت می‌کنم. در پارک کوثر جمع 5نفره‌ای از افراد سالخورده در حال گفت‌وگو با هم هستند به آنها نزدیک می‌شوم تا فرصتی برای گفت‌وگو مهیا شود.

  سکانس دوم؛ طبقاتی که کوچ می‌کنند

بعد از سلام و احوالپرسی، خودم را معرفی می‌کنم و موضوع گزارشم را برایشان شرح می‌دهم. به محض اینکه مطلع می‌شوند  در حال تهیه گزارشی درباره انتخابات هستم، انگار  داغ دلشان تازه می‌شود. فردی که خود را عباس کریمی 78 ساله و بازنشسته معرفی می‌کند، می‌گوید: «خدا وکیلی کدام مدیر و مسوولی می‌تواند با حقوق 3 الی 4 میلیون تومانی یک بازنشسته، زندگی کند. من 5 فرزند (2پسر و 3 دختر) دارم. در حال حاضر دو دختر دم‌بخت و یک پسر مجرد در خانه دارم. خدا شاهد است که هر شب کابوس جهیزیه دخترهایم را می‌بینم. پسرم هم که 27سال سن دارد، فوق‌لیسانس دارد و بیکار است.» او در ادامه می‌گوید: «در همه جای دنیا، افراد بعد از 30سال کار کردن، بازنشسته می‌شوند و وقت‌شان را صرف تفریح و سفر و خوشگذرانی می‌کنند، اما من باید روزی 12ساعت در بنگاه مشاور املاک به عنوان کارگر، کار کنم تا بتوانم پول بخور و نمیری به دست بیاورم و با آن بخشی از نیازهای زندگی‌ام را پوشش دهم. 3نوه دارم که از پدربزرگ‌شان توقعاتی دارند؛ اما خدا شاهد است که چرخ زندگی عادی هم نمی‌چرخد. خیلی از دوستان و هم‌محلی‌های ما به خاطر گران شدن اجاره‌ها ناچار شدند کوچ کنند به ورامین و باقرآباد و...» از عباس آقا درباره انتخابات پیش رو می‌پرسم و اینکه آیا شناختی از افراد حاضر در انتخابات دارد یا نه؟ می‌گوید: «در سال96 رای دادم اما واقعا دلم راضی به رای نبود. پسر دانشگاهی‌ام، آنقدر اصرار کرد که رای دادم. اما در این دوره اصلا در جریان انتخابات نیستم. نمی‌دونم، کی ثبت‌نام کرده، کی نکرده. البته بعضی از چهره‌ها انگار کنتورات بستند که در هر دوره انتخابات ثبت‌نام کنند. آخه، پدر من وقتی یک بار مردم بهت رای ندادند، دو بار رای ندادند، یعنی نظری بهت ندارند؛ حساب کار باید دستت بیاید و بی‌خیال انتخابات بشی. اما یه جورایی انگار، بعضی افراد برای تو چشم بودن هم که شده، ثبت‌نام می‌کنند. ولی من تو این دوره انتخابات شرکت نمی‌کنم.»در همین حین، یکی دیگر از افراد جمع با لهجه شیرین ترکی، وسط حرف عباس‌آقا می‌پرد و می‌گوید: «عباس جون، شرکت نکردن که مشکلمون رو حل نمی‌کنه؛ قارداش، فقط وضع رو بدتر می‌کنه.»بعد رو به من می‌کند و می‌گوید: «بد می‌گم آقا.»و در ادامه می‌گوید: «تو فکر می‌کنی من و تو، رای ندیم، این افرادی که دنبال پُر کردن جیب خودشون هستند، بی‌خیال مردم میشن؟ من خودم خیلی شاکی‌ام؛ خودت می‌دونی منم مشکل دارم، بچه دارم، نوه دارم، مستاجرم... ولی رای می‌دم. رای می‌دم تا وضع از اینی که هست بدتر نشه. تا این کسایی که دنبال اختلاس و مال مردم خوری و نامردی هستند، خیالشون راحت نشه که هیچکس حواسش نیست. امسال صاحبخونه من قیمت اجاره خونه را 5برابر کرده، 100 میلیون هم به پول پیش اضافه کرده. خداییش این انصافه؟ من از کجا باید بیارم؟ فرقی نداره، هر شخصی که انتخاب شد، به فکر حل کردن مصیبت‌های مردم باشه.دنبال حل و فصل تحریم‌ها باشه.من از اقتصاد و سیاست و مذاکره سر در نمی‌یارم، اما می‌دونم با تحریم و تورم و گرونی نمیشه زندگی کرد.مسوولان بدونند مشغول‌الذمه مردمند. »در همین حین که آقا بیوک با آب و تاب در حال صحبت کردنه، زنگ تلفن همراهش به صدا در میاد و به زبان ترکی شروع می‌کنه به صحبت کردن با فرد تماس‌گیرنده. 

  سکانس سوم؛ روشن‌تر از خاموشی

از پارک کوثر که بیرون می‌آیم، نگاهم به یک مغازه آبمیوه فروشی که عنوان« ایستگاه ویتامین» بر بلندای آن حک شده، می‌افتد که یک مرد میانسال همراه با یک جوان به رتق و فتق اموراتش می‌پردازند. به نظرم هم فال است و هم تماشا. هم می‌توان گلویی تازه کرد و هم فرصتی برای گفت‌وگو پیدا کرد. سفارش یک آب‌هویج‌بستنی را به متصدی فروشگاه می‌دهم. در حین اینکه مشغول جدا کردن هویج برای فرو کردن در دستگاه آبمیوه‌گیری است. از او می‌پرسم، عذر می‌خوام، شما رای می‌دهید؟ چشمانش را برای لحظه‌ای از روی دستگاه آب میوه‌گیری می‌گیرد و با همان ابروان در هم کشیده شده، نگاه عاقل اندر سفیهی به من می‌اندازد و دوباره مشغول کارش می‌شود. چند ثانیه منتظر می‌مانم تا شاید مرد، بعد از فکر کردن پاسخی به پرسش من بدهد. ولی مرد همچنان ساکت به کارش ادامه می‌دهد. جوانی که در مغازه حضور دارد و بعدا متوجه می‌شوم، نامش میلاد است وقتی می‌بیند، پرسش من در هوا معلق و بدون پاسخ مانده، می‌پرسد: «کدوم نامزدها شرکت می‌کنند؟» چند نام مهم از نامزدها که در خاطرم مانده را مطرح می‌کنم. آقای جوان در ادامه می‌گوید: «اگر اجازه بدهند، افراد درست و حسابی تو انتخابات حضور داشته باشند، چرا که نه. مردم شرکت می‌کنند. ولی وقتی مردم می‌بینند، یکسری افراد مشخص تکراری و امتحان پس داده هستند که در هر دوره حضور دارند، بی‌خیال رای دادن می‌شن. من 22سالمه. دوره دوم روحانی (سال96) برای اولین‌بار تو انتخابات شرکت کردم. اما وقتی می‌بینم، رییس‌جمهور کاری از دستش ساخته نیست و کانون‌های قدرت و ثروت بهش اجازه کار کردن نمی‌دهند، چه فایده داره که رای بدم. انگار بعضی‌ها دنبال ناکامی دولت‌ها هستند تا به مردم بگویند، دیدید، رای شما بی‌اثره؟ وقتی بعضی‌ها اهمیتی برای رای مردم قایل نیستند، مردم هم امیدشون رو به تغییرات از دست می‌دهند. البته من به خاطر نامزدم این دوره در انتخابات شرکت می‌کنم. بهش قول دادم، قراره در انتخابات شرکت کنیم و به آقای ... رای بدیم.»

با تمام شدن جمله میلاد، اکبر آقا صاحب مغازه آبمیوه‌فروشی هم هویج بستنی مرا آماده کرده و آن را روی میز می‌گذارد. یک قاشق در آن فرو می‌کند و خیره در چشمان من نگاه می‌کند و می‌گوید: «بفرمایید، سفارشتون. امر دیگه‌ای نیست.» بعد هم در حالی که خیره در چشمان من نگاه می‌کند، می‌گوید: «نه داداش، من در انتخابات شرکت نمی‌کنم. اصلا چرا باید شرکت کنم؟ مگر از رای دادن‌های قبلی خیری دیدم که این‌بار هم به دنبال تکرارش باشم. یه جماعتی تو این کشور هستند که توجهی به رای و نظر مردم ندارند. از قضای روزگار این جماعت هم همه نفوذ و امکانات رو در اختیار دارند.اجاره این مغازه که من توش کار می‌کنم، یکساله شده، 6برابر. من و امثال من مگه چقدر درآمد داریم که یک چنین رقم‌هایی رو برای اجاره بپردازیم. نه من خیلی از کسبه این وضع رو دارند. از یک طرف کرونا، از یک طر‌ف تحریم‌ها و فقر. چند ماهه دیگه ناچارم، کاسبی‌ام رو گوشه خیابون ببرم. یعنی بعد از ده سال، دوباره دستفروشی کنم. خیلی شاکی‌ام؛ سنگ هم از آسمون بباره رای نمی‌دم. اینم بگم خیلی‌ها مثل من فکر می‌کنند. منتظرند ببینند چی میشه.»

  سکانس چهارم؛جوانان و مطالبات آنان

برخلاف ظاهر خشن و سبیل‌های از بنا گوش دررفته، اکبرآقا دل پر دردی داشت و انگار دنبال یک گوش می‌گشت تا با درد دل کمی از بار فشارهای اقتصادی‌اش را کم کند. تا زمانی که مشغول خوردن آبمیوه هستم، یکسره درباره گرفتاری‌ها، مشکلات، عوارض گران، مالیات بالا، مشکلات مالی و...صحبت می‌کند. از گرفتاری‌های صنفی، مالیات، عوارض گرفته تا گرانی، نبود واکسن کرونا، حمایت وزیر ورزش از تیم استقلال و... در هنگام حساب پول آبمیوه، بعد از تعارفات معمول، گفت: «انصافا اگر دستت به مسوولی، مدیری و... می‌رسه بگو مردم به اینجاشون رسیده.دیگه نمی‌کشن. خداییش یه فکری کنند.» با خارج شدن از مغازه آبمیوه‌فروشی، در یکی از خیابان‌های فرعی، وارد یک مغازه اسباب بازی فروشی می‌شوم که متصدی آن یک بانوی نسبتا جوان است. در خصوص موضوع گزارش توضیح کوتاهی می‌دهم. با خوشرویی خودش را مینا معمارزاده، 28ساله، دانشجوی دوره کارشناسی ارشد علوم سیاسی معرفی می‌کند و می‌گوید: «پدر و پدربزرگ من اهل همین منطقه میدان خراسان بوده‌اند. پدر بزرگ من در همین مغازه که امروز اسباب‌بازی فروشی است، تعمیرگاه دوچرخه‌سازی داشت که بعدها پدرم اون رو تبدیل به مغازه اسباب‌بازی فروشی کرد. البته اوضاع کسب و کار کساده و رکود اکثر مشاغل رو گرفتار کرده. چند روز پیش پدرم صحبت می‌کرد که می‌خواد مغازه رو بده اجاره. چون اجاره مغازه به مراتب سود بیشتری از کاسبی داره.»

او درباره مشکلات این روزهای مردم ساکن در این مناطق گفت: «هرچند مشکلات اقتصادی و معیشتی واقعا برای مردم دردناکه و ریشه اصلی دغدغه‌های خانواده‌ها است، اما مهم‌تر از اون حسی است که مردم در خصوص بی‌اعتنایی مسوولان به مطالباتشان دارند.حداقل من اینطور فکر می‌کنم. مسوولان بارها در آمارهایی که ارایه میدن از پنجره جمیعیتی جوان کشور صحبت می‌کنند، در واقع ایران، یکی از جوان‌ترین کشورهای دنیا محسوب میشه، اما سرنوشت همین کشور جوان را مسوولانی در دست دارند که اغلب بالای 70 سال و 80 سال سن دارند. طبیعی است که یک چنین تصمیم‌گیرانی نمی‌توانند به مطالبات جوانان کشور پاسخ دهند. اساسا کشورها برای این الگوی جمهوری را برای دوران جدید انتخاب کردند که در هر دوره حداکثر 8ساله بنیان‌های تصمیم‌سازی در کشورها متناسب با تغییر نسل‌ها دگرگون شود. اما در ایران این وجه جمهوریت کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.» او در ادامه می‌گوید: «بسیاری از دوستان و همکلاسی‌های مستعد من مهاجرت کرده‌اند. چرا که چشم‌انداز روشنی از آینده نداشتند و احساس می‌کردند که نظام تصمیم‌سازی‌های کشور دغدغه‌های آنان را محترم نمی‌شمارد. تازه این وضع دانشجویان علوم انسانی است، وضعیت مهاجرت در فارغ‌التحصیلان فنی و مهندسی بسیار بدتر است. تحریم‌های اقتصادی را می‌شود جبران کرد، مسدود شدن دارایی‌ها چندان مشکل ساز نیست، اما از دست دادن نیروی انسانی کارآمد و نخبه واقعا ضرری جبران نشدنی است.»

  سکانس پنجم 

در حین گفت ‌وگو یک مشتری وارد مغازه می‌شود و مشغول برانداز کردن محصولات مغازه می‌شود. چند پرسش درباره قیمت برخی اسباب بازی‌ها می‌پرسد و دوباره به بررسی اقلام فروشگاه مشغول می‌شود. از فرصت استفاده می‌کنم و نظر خانم معمارزاده درباره انتخابات را جویا می‌شوم که می‌گوید: «راستش من قصد نداشتم رای بدهم، ولی وقتی بعضی از رفتارهای نماینده‌های مجلس برای محدودتر کردن جامعه، فیلتر کردن فضای مجازی، توهین به ظریف و... رو دیدم، الان دودل هستم که رای بدهم یا نه؟ اغلب دوستان دانشگاهی‌ام هم همین حس رو دارند.ظاهرا افرادی با این مشخصات را در دسته‌بندی‌ها آرای خاکستری می‌دونند که هنوز انتخاب قطعی شون را انجام ندادند. من جزو اون دسته از افراد هستم. از یک طرف دوست ندارم، رای بدم و از طرف دیگه می‌دونم اگر رای ندهم، مشکلات کشور بیشتر خواهد شد. البته باید ببینیم وضعیت صلاحیت‌ها چطور پیش خواهد رفت. آقای .... مدنظرم هست که اگر تایید صلاحیت بشه قطعا بهش رای می‌دم، اما از طرف دیگه تقریبا مطمئنم که صلاحیتش تایید نمی‌شه. به همین دلیله که میگم، نظام تصمیم‌سازی‌های کشور تطابقی با مطالبات جوانان ندارد.خیلی از همکلاسی‌های من در دانشگاه هم نظرشون روی این شخص است، اما احتمال تایید صلاحیت شدنش کمه.در واقع شخصی که مدنظر مردم قرار داره، مدنظر سیستم، قرار نداره و اشخاصی رو که سیستم اوکی می‌کنه رو مردم و جوانان قبول ندارند. این مهم‌ترین تناقض در انتخابات است.»

خانم مشتری که کالای مورد نظر خود را انتخاب کرده و متوجه گفت‌وگوی ما هم شده، وقتی برای حساب کردن محصول خریداری شده، نزدیک صندوق می‌شود خطاب به من می‌گوید: «وقتی خانواده‌ای هشتش گروی نُهش باشه، انتخابات براش بی‌معنا میشه، 3ساله دختر16ساله‌ام از من خواسته برای روز تولدش یه گوشی چینی بخرم تا جلوی همکلاسی‌هاش که همه گوشی دارند، شرمنده نباشه؛ اولش گفتم باید شاگرد اول بشه؛ از شوق گوشی، اینقدر درس خوند تا شاگرد اول شد. بعد سال بعد بهانه کردم که وقتی 16سالت بشه، برات می‌خرم. امسال 16 سال رو تموم می‌کنه. اما من و پدرش نتونستیم پول جور کنیم. باباش یک کارگر ساده است. امروز که روز تولدشه، ناچارم یک عروسک براش بخرم.» زن که در زمان صحبت، بغضی گلویش را فرا گرفته بود در ادامه گفت: «بدتر از شرمندگی پدر و مادر جلوی بچه‌هاش، هیچ چیزی وجود نداره. البته خدا رو شکر می‌کنم که خونواده‌ام، سالم هستند، اما جدای از نفس کشیدن مردم به چیزای دیگه‌ای هم نیاز دارند. بدون رفاه، آرامش و تفریح، مردم فقط زنده‌اند، اما زندگی نمی‌کنند.کاری ندارم کی رییس‌جمهور میشه، فقط هر کسی که انتخاب شد، بدونه در صورتی که به جای مردم فکر دوستان و آشناها و هم حزبی هاش باشه، آه مردم پشت سرشه.»

  سکانس پایانی؛ زمانی برای بهترین انتخاب 

هرچند نظام طبقاتی در محلات مختلف دچار دگرگونی‌های ساختاری عدیده‌ای شده است، اما نکته قابل توجهی که ازحدود 3ساعت گفت‌وگو با ساکنان یکی از مناطق جنوبی پایتخت، می‌توان برداشت کرد، آن است که موضوع معیشت و رفاه، همچنان یکی از مهم‌ترین مطالباتی است که مردم بهبود آن را از نظام تصمیم‌سازی‌های کشور طلب می‌کنند. تورم افسارگسیخته، گسترش فقر، رشد بیکاری، بحران آسیب‌های اجتماعی و....مهم‌ترین معضلاتی هستند که دولت آینده جدا از اینکه کدام فرد یا جریانی سکان هدایت آن را به دست می‌گیرد، باید در راستای بهبود شاخص‌های آن تلاش کنند. از سوی دیگر پاسخگویی به مطالبات اقشار جوان جامعه و کاستن از بار محدودیت‌های بی‌دلیل اجتماعی دیگر مطالبه‌ای است که اقشار جوان جامعه از مسوولان دارند. اما اینکه آیا مردم در انتخابات شرکت می‌کنند یا نه؟ یا اینکه رای مردم در فاصله حدود یک ماه مانده به موعد رسمی انتخابات متوجه چه شخص یا جریانی است؛ موضوعاتی هستند که هنوز برای پاسخگویی به آنها زمان و داده‌های اطلاعاتی بیشتر مورد نیاز است. در هر صورت به نظر می‌رسد، میزان مشارکت مردم در انتخابات پیش رو بیش از هر عامل دیگری در گروی رفتاری  است که شورای نگهبان با روند بررسی صلاحیت‌های کلی نامزدها خواهد داشت. اگر ناظران با سعه‌صدر بیشتری با انتخابات برخورد کنند و امکان حضور چهره‌های مورد وثوق افکار عمومی را فراهم کنند، می‌توان نسبت به حضور پر شور نسل‌های مختلف ایرانی در انتخابات امیدوار بود. در غیر این صورت....