«اضطراب» در کودکی «سلطهپذیری» در بزرگسالی
بعضا اختلال اضطراب اجتماعی با علل اولیه نوعی «بازداری رفتاری» یا «کمرویی اجتماعی» آغاز میشود، بهطوری که کودک و نوجوان سعی میکند از حضور در موقعیتهای ترسآور و مضطرب اجتناب کند. در نهایت کودک و نوجوان مبتلا به این اختلال «سلطه پذیر» میشوند و هر نوع عمل، سخن و رفتار دیگران را میپذیرند. معمولا سن متوسط بروز اختلال «اضطراب اجتماعی» ۱۳ سالگی است و ۷۵ درصد از موارد این اختلال در سنین ۸ تا ۱۵ سالگی رخ میدهد. این اختلال از کودکی آغاز شده و غالبا در سنین نوجوانی بروز کرده و در بزرگسالی نیز به وضوح نمایان میشود. به احتمال زیاد این اختلال پس از یک تجربه استرسزا یا خجالتآور در فرد ایجاد شده و گاهی در فرد پنهان میماند و به کندی خود را نشان میدهد. اگرچه ریشه این اختلال به ایام کودکی باز میگردد اما گهگاه هنگام مواجهه افراد با مسائل بحران آمیز یا تغییرات عمده در بزرگسالی نظیر مهاجرت، از دست دادن عزیزان، طلاق و حتی ازدواج که نقش اجتماعی جدیدی برایشان ایجاد میکند؛ امکان ایجاد و بروز اختلال اضطراب اجتماعی وجود دارد. چنین افرادی دچار ترس شدید، پایدار و شرمساری از موقعیتهای جدیدی که مستلزم ارتباط با افراد است میشوند. ترس از شرمساری در حضور دیگران از خصوصیات بارز این اختلال است.
فرد تصور میکند با قرار گرفتن در چنین موقعیتهایی مورد بررسی و ارزیابی منفی دیگران قرار میگیرد و ترس از این موقعیت حتی میتواند به شکل نشانههای فیزیکی اضطراب نیز بروز کند. این اختلال حداقل باید شش ماه در افراد وجود داشته باشد تا بتوان گفت فرد دچار اختلال اضطراب اجتماعی شده است. بنابراین اگر گاهی با حضور در موقعیتهایی دچار اضطراب میشویم نشاندهنده ابتلا به این اختلال نیست. این اختلال باید یک ناراحتی عمده و اختلال عملکرد اجتنابی وسیعی را در فرد ایجاد کند. افراد دچار اختلال اضطراب اجتماعی گاها پیش از قرار گرفتن در موقعیتی شروع به نگرانی میکنند و از جمله نشانههای عمده جسمانی آن لرزیدن بدن، عرق کردن، لکنت زبان، خیره شدن به دیگران و سرخ شدن است. تفاوت اختلال اضطراب اجتماعی در کودکی، نوجوانی و بزرگسالی تنها به موضوعات و موقعیتهایی که افراد نسبت به آنها اضطراب دارند معطوف میشود. معمولا نوجوانان در قیاس با کودکان به علت تلاش برای هویتیابی، ترس شدیدتری را تجربه میکنند. یک کودک ممکن است این اضطراب را با گریه کردن یا چسبیدن زیادی به والدین نشان دهد، نوجوان میتواند با اجتناب از قرار گرفتن در موقعیتهای جدید نظیر قرار گرفتن در جمع یا کنفرانس درسی و سخنرانی کردن این اضطراب را نشان دهد درحالی که این اضطراب در افراد مسنتر میتواند به شکل شرمندگی از ظاهر یا بیماریهای جسمی و اختلالات شناختی بروزکند. ترس و اضطراب بیمنطق این اختلال، با خطر واقعی ارزیابی منفی توسط دیگران بیتناسب است. بنابراین افراد مبتلا به این اختلال معمولا پیامدهای منفی موقعیتهای اجتماعی را بیش از اندازه برآورد میکنند و دایما به این پیامدهای منفی فکر میکنند. این اختلال معمولا در کودک و نوجوانی که از زمان تولد دارای یک الگوی بازداری رفتاری ثابتی بوده یا والدین آنها دچار اختلالات اضطرابی بودهاند بیشتر دیده میشود. همچنین این بازداری رفتاری با رشد کودک و نوجوان به شکل «خجالتی بودن شدید» نمایان میشود. باید توجه داشته باشیم که «بازداری اجتماعی» عاملی ژنتیکی و «اضطراب اجتماعی» عاملی ارثی است. گاهی از بازداری رفتاری به عنوان یک ریشه ارثی نیز یاد میشود. در واقع والدینی که دچار بازداری رفتاری یا اختلال اضطراب اجتماعی هستند همین شرایط را به فرزندان خود منتقل میکنند. در این والدین رفتارهای کنترل گرانه، مراقبتهای
وسواس گونه یا طرد کردن بچهها دیده میشود. در نهایت نیز منجر به تربیت بچههایی «سلطهپذیر» میشود که از تماس چشمی با دیگران هراس دارند و تمام اعمال و رفتار و سخن دیگران را میپذیرند.