به جای وضع قانون نیاز به ترمیم زیرساختها داریم
گلی ماندگار| خانوادههایی که فرزند چند قلو دارند به گفته مدیر کل دفتر توانمندسازی خانواده و زنان بهزیستی کشور حمایت میشوند، اما سوال اینجاست که کمکی که سازمان بهزیستی به این خانوادهها پرداخت میکند تا چه حد میتواند موثر باشد. در نظر بگیرید که یک کارگر با حقوق ماهیانه 4 تا 5 میلیون تومان ناگهان صاحب فرزند میشود، آن هم سه قلو. هزینههای این سه بچه را باید به هزینههای خورد و خوراک، مسکن و ... این کارگر اضافه کرد، حالا اینکه بهزیستی به این خانوادهها ماهانه 500 هزار تومان پرداخت میکند، واقعا تا چه حد میتواند جوابگوی نیازهای آنها باشد. در شرایطی که ایران با کاهش رشد جمعیت مواجه است و نمایندگان مجلس برای حل این معضل دست به تصویب هر قانونی حتی به اشتباه میزنند، آیا بهتر نیست شرایط را برای خانوادههایی که فرزندان
چند قلو دارند بهتر کنند.
قوانینی برای حمایت از چند قلو زایی
از آنجایی که تعداد زنان نا بارور کشور قابل ملاحظه است و عمدتا افرادی که از طریق لقاح مصنوعی و روشهای دیگر اقدام به باروری میکنند، در اکثر مواقع با ریسک چند قلو زایی مواجه هستند، بهتر نیست، مجلس به فکر تصویب قانونی باشد تا این خانوادهها بتوانند به راحتی مراحل درمان خود را از انجام داده و از طرفی هم نگران این موضوع نباشند که ممکن است ناگهان صاحب 2 تا 5 فرزند شوند. البته که این کمک را نمیتوان تنها از سوی یک نهاد یا ارگان که موظف است به اقشار دیگر هم کمک رسانی داشته باشد، انتظار داشت. بهزیستی همزمان هم به افراد ناتوان جسمی کمک میکند، هم به زنان سرپرست خانوار و ... اما اگر میخواهیم جامعه ایران را از خطر پیری زود رس نجات دهیم باید به فکر راهکارهایی باشیم که بتواند خانوادهها را مشتاق فرزند آوری کنند.
راه اشتباه را انتخاب نکنیم
فرزند آوری دستوری نمیشود. این را امانالله قرایی
جامعه شناس به تعادل میگوید. او معتقد است، اگر میخواهیم شرایط فرزند آوری را در جامعه فراهم کنیم باید قبل از هر چیزی به فکر زیرساختهای اقتصادی جامعه باشیم. با این کمکهای اندک نمیتوانیم شرایط اقتصادی خانوادهها را برای اینکه بتوانند با فراغ بال فرزند آوری کنند بهبود ببخشیم. نباید در قانون گذاری راه را اشتباه انتخاب کنیم. اینکه قانون غربالگری را حذف کنیم و هر ساله تعداد قابل توجهی نوزاد معلول به جامعه اضافه کنیم نه تنها مشکل را حل نمیکند که باعث بروز مشکلات تازهتر هم میشود.
او در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: مساله مهم این است که متاسفانه کسانی که در راس قدرت نشستهاند و تصمیمگیری میکنند مسائل را به خوبی تجزیه و تحلیل نمیکنند. نمایندگان مجلس باید برای افزایش جمعیت ابتدا روشهای مختلف را مورد بحث و بررسی قرار بدهند، از الگوهای جوامع دیگر استفاده کنند، آن وقت قانون وضع کنند، اینکه صرفا بخواهند یک هدفی را بدون تحقیق و بررسی به سرمنزل مقصود برسانند، کار درستی نیست.
خطرات کمجمعیتی در کشور
عاطفه خانی، کارشناس جامعه شناسی درباره خطرات کم جمعیتی در کشور به تعادل میگوید: کمجمعیتی در کشور خطراتی، جدای از سالمندشدن جمعیت در پی دارد کمجمعیتی مسالهساز است و در واقع از علل کمجمعیتی میتوانیم به مهاجرتهای بیرویه از مناطق پیرامونی به مناطق شهری نام ببریم، که باعث میشود روستاهایی داشته باشیم که در بین زمین و هوا هستند، که نه میشود به آنها امکانات داد و نه میشود آنها را رها کرد.به این علت که آنقدر تعداد جمعیت در بین آنها کم است که برای آنها نمیتوان خدمات آب، برق، گاز و کلا خدمات رفاهی ارایه کرد، زیرا که از لحاظ اقتصادی به صرفه نیست.
او در بخش دیگری از سخنانش میگوید: در حال حاضر هزاران روستا در ایران وجود دارد که به دلیل جمعیت کم دولت نمیتواند بودجه خدمات رفاهی به ایشان اختصاص دهد.از طرف دیگر این مهاجرتها بیشتر از میان جوانان به سمت مناطق شهری صورت میگیردکه موجب کمجمعیتی خطرناک میشود زیرا بیشتر جوانان و نیروی فعال که در سن کار هستند، به مناطق مرکزی میآیند که موجب میشود مناطق پیرامونی و شهرستانها نیروی جوان خود را از دست بدهند که باعث میشود ترکیب سنی و جنسی شهرها و روستاهای پیرامونی به هم بریزد. در واقع سیستم مهاجرت به کلانشهرها پدیده خطرناکی است که بیشتر مهاجرتها از طرف کشورهای اطراف به ایران صورت میگیرد. متاسفانه مهاجرت از اطراف برای ایران از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و امنیتی مشکلزاست. هرچه نسبت مهاجرت جمعیت خارجی بالاتر برود، اینها بهگروههای مسلط اجتماعی تبدیل میشوند که بعدها ادعای حق میکنند و بهدنبال حقوق هستند و بهتدریج این افزایش آمار مهاجرین ترکیب نژادی، فرهنگی، قومی کشورها را بههم میریزد که تحت عنوان انتقال سوم جمعیتی نامیده میشود. عاطفه خانی میافزاید: جمعیت مسالهای نیست که بتوان بهطور موقت به آن نگاه کرد بلکه باید به صورت یک سیستم به جمعیت نگاه کنیم، یک ساختاری که یک فرد خود سمبل یک جمعیت حساب میشود.همانطور که ما برای دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و سالخوردگی یک فرد باید برنامه داشته باشیم، باید برای یک جمعیت بزرگ هم برنامهریزی بلندمدت داشته باشیم و بدانیم کمبود جمعیت موجبات از بین رفتن نسل و تمدن را فراهم میکند.
حرکت به سمت رشد منفی جمعیت
به گفته او از دیگر مواردخطرات کم جمعیتی است بهطور متوسط، هر 10 زوج در ایران باید 18 فرزند داشته باشند، این موضوع بدان معناست که هر یک از زوجین، یک تا 2 فرزند دارند. طبق آمار اگر زوجها بهطور متوسط 2، 1 فرزند داشته باشند و فرزندان جایگزین آنها شوند، جمعیت ثابت میماند؛ این 0، 1 نیز به دلیل احتمال فوت فرزندان لحاظ شده است؛ حال اگر تعداد فرزندان والدین کمتر از این مقدار باشد، جمعیت جایگزین نمیشود. متاسفانه این روزها صحبت از منفی شدن نرخ جمعیت در کشور است. این مساله در کلانشهرها بیشتر به چشم میخورد، اگر چنین اتفاقی تداوم داشته باشد با مشکلات عمده اقتصادی و اجتماعی مواجه خواهیم شد.
پیر شدن جمعیت
خانی میافزاید: پیر شدن جمعیت از دیگر مواردخطرات کم جمعیتی است. در حال حاضر نزدیک به 10 درصد جمعیت ایران را سالمندان تشکیل میدهند. این آمار در چهار دهه آینده تقریبا دو برابر خواهد شد. بهطوریکه در سال 1429 به ازای هر چهار نفر ایرانی، یک نفر سالمند خواهیم داشت. حال ممکن است بپرسید این موضوع دارای چه مخاطراتی است؟ برای پاسخ به این پرسش باید به مثال ژاپن اشاره کرد.شمار سالمندان در ژاپن در سالهای اخیر افزایش یافته است، به نحوی که شمار سالمندان بالای 67 سال، 36 درصد از جمعیت ژاپن را تشکیل دهند. در حال حاضر ژاپن از سوی سازمان بهداشت جهانی در صدر جدول نرخ طول عمر جهان قرار دارد. این موضوع سبب کاهش شمار جمعیت کارگری در ژاپن که دومین اقتصاد بزرگ جهان را تشکیل میدهد، شده است. افزایش شمار سالمندان و کمبود نیروی کار در ژاپن نگهداری افراد مسن را نیز با مشکل روبهرو کرده است.
آمار و ارقام چه میگویند
بر اساس پژوهشها، در سال ۱۴۰۰ نیمی از جمعیت کشور زیر ۳۳ سال و بقیه بالای این سن قرار دارند؛ کشور در سال ۱۳۸۵ وارد دوره میانسالی شد و در سال ۱۴۱۵ از آن خارج میشود و در سال ۱۴۲۰ به دوره کهولت خود وارد خواهد شد! مطالعه روند تغییرات شاخصهای میانه سنی، درصد کهنسالی و نسبت کهنسالان به کمسالان در جمعیت نشان میدهد که میانه سنی در سال 1335 رقمی در حدود 21.6 سال بوده است که کمی کاهش یافته و در سال 1345 با افزایش موالید در کشور و افزایش امید به زندگی بدو تولد به رقم 18.6 کاهش یافته است و از این زمان به بعد تا سال 1375 همچنان زیر 20 سال باقی مانده است. در سال 1380 میانه سنی پس از 35 سال به 20.8 سال میرسد و از این سال به بعد روند افزایشی خود را طی میکند و در سال 1400 به حدود 33 سال و در سال 1430 به رقمی در حدود 47 سال میرسد؛ این ارقام نشان میدهد که در سال 1345 نیمی از جمعیت کشورمان کمتر از 18 سال و نیمی دیگر بیش از 18 سال سن داشتهاند اما در سال 1380 نیمی از جمعیت کمتر از 20.8 و نیمی دیگر بیشتر از 20.8 سال سن داشتهاند. در سال 1400 نیز نیمی از جمعیت زیر 33 سال و بقیه بالای این سن قرار دارند که در سال 1430 سنی که جمعیت کشور را به دو نیم تقسیم میکند (میانه سنی) به رقم 47 سال میرسد؛ درصد کهنسالی در جمعیت از سال 1385 روند افزایشی به خود گرفته است و در سال 1400 به 6.7 درصد و 30 سال پس از آن یعنی در سال 1430 به 23.5 درصد میرسد همچنین در حالی که نسبت کهنسالی به کمسالان شاخص بین سالهای 1335 تا 1380 همواره بین 7 تا 13 درصد نوسان میکند، در سال 1385 به 20 درصد رسیده است و روند افزایشی خود را به سرعت ادامه میدهد و در فاصله سالهای 1420ــ 1415 از رقم 100درصد عبور میکند و در سال 1420 به 110 درصد میرسد. این شاخص در سال 1430 بر اساس پیشبینیهای حد متوسط سازمان ملل متحد به 170 درصد خواهد رسید که بیانگر آن است که بهازای هر 100 نفر زیر 15ساله در جمعیت، 170 نفر بالای 65ساله در جمعیت خواهیم داشت.در مجموع، جمعیت کشورمان حداقل تا سال 1375 ساختاری جوان اما رو به میانسالی داشته که در سال 1385 وارد دوره میانسالی شده است و در سال 1415 از آن خارج میشود و در سال 1420 به دوره کهولت خود وارد خواهد شد؛ این تحوّلات و پویاییها در ساختار سنی جمعیت در صورت عدم برنامهریزی مناسب میتواند به آسیبی برای چرخه زندگی اقتصادی و جریانهای ثروت میاننسلی و در نهایت عدم توسعه اقتصادی و رفاهی کشور بدل شود.