خمودگی سیاسی و بیتفاوتی اجتماعی
مریم شاهسمندی
تنها 23 روز دیگر به انتخابات ریاستجمهوری و شوراها باقی مانده اما بر خلاف دورههای گذشته که در این روزها فضای جامعه پر از شور و حال انتخاباتی بود، نوعی افسردگی سیاسی در جامعه به چشم میخورد. اینکه مردم شور و حال سابق را برای برگزاری انتخابات ندارند، میتواند عوامل بسیاری داشته باشد. بروز این افسردگی سیاسی را باید از منظرهای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیایسی و فرهنگی مورد بررسی قرار داد. اما مقدم بر همه عوامل و دلایل خمودگی سیاسی در جامعه، ویروس کرونا و همهگیریهای چندینباره آن نقش مهمی در وضعیت اجتماعی کشور داشته است؛ کرونا نه تنها بسیاری از فعالیتهای روزمره مردم را دچار اختلال کرده بلکه جامعه را از پویایی همیشگی دور نگاه داشته است. در نبود یا کمبود فعالیتهای تفریحی، ورزشی، هنری و دیگر کنشهای فرهنگی، تاثیر کرونا بر بحثها و فعالیتهای انتخاباتی نیز غیرقابل انکار است؛ در همه ادوار گذشته برگزاری اجتماعات انتخاباتی در محیطهای دانشگاهی و سالنهای بزرگ، سهم مهمی در انتقال شور و شوق سیاسی به جامعه داشته و بخش بزرگی از پویشهای رقابتی در این فضاها شکل میگرفت؛ با محدودیتهای بلندمدت برگزاری اجتماعات، طبیعی است که چهرهها به فضاهای آنلاین روی آوردهاند اما گستره این ابزار با محیطهای حضوری قابل مقایسه نیست. افزون بر این، طولانیشدن محدودیتهای کرونایی به اقتصاد و معیشت برخی خانوادهها آسیب رسانده که طبیعتا باعث خارج شدن بحث سیاست از اولویتهای نخست آنها شده است. اما مسائل اقتصادی و اتفاقاتی که در این حوزه رخ داده بیشتر از آن چیزی که به نظر بیاید در به وجود آمدن این خمودگی سیاسی تاثیر داشته است. اینکه قبل از همهگیری کرونا هم وضعیت اقتصادی به دلیل تحریمها و البته بیتدبیریها چندان مناسب نبود و بعد از همهگیری کرونا این وضعیت هر روز بدتر و بدتر شد، تمام اینها میتواند در روحیه کنشگرانه مردم نسبت به آنچه آینده سیاسی کشور خود میدانند، تاثیر داشته باشد. این روزها دیگر بیشتر مردم درگیر تامین مایحتاج روزانه خود هستند و اینکه چطور میتوانند هزینههای زندگی شان را تامین کنند. در دو سال گذشته مردم چندان وضعیت خوبی نداشتند و از سوی دیگر احساس میکنند شعارهایی که قبل از روی کار آمدن هر دولت بیان میشود، در بسیاری از موارد تنها در حد شعار باقی میماند و انگار کسی عزم راسخی برای رفع مشکلات معیشتی مردم ندارد.
در سالیان گذشته بخشهایی از جامعه به تناوب دست به اعتراض و تجمعهای صنفی زده و عمدتا پاسخ مناسبی دریافت نکردهاند. دولت اگرچه توانست با تدبیر خود، موضوع مالباختگان صندوقهای اعتباری را تا حدود زیادی برطرف کند، اما تجمعهای صنفی همچنان لاینحل مانده و پاسخگویی به آن، بهتنهایی از عهده قوه مجریه خارج است. فراموش نکنیم سیستم سیاسی کشور ما بهگونهای است که برای رفع بزرگترین معضلات مبتلا به جامعه، نیازمند همگرایی و همراهی دیگر قوا و ایجاد وحدت رویه با دولت است؛ بدون این همآوایی، حل بسیاری از مشکلات اگر غیرممکن نباشد، لااقل بسیار دشوار است. در روانشناسی، وضعیتی است که اصطلاحا ناامیدی پس از امیدواری نامیده میشود و بسیار مخرب و درماندهساز است؛ در جامعه ایران در دهه ۹۰، امیدهای بسیاری به سامان امور و به ویژه رفع تحریمها و بازگشت ثبات به اقتصاد کشور پدید آمد؛ این وضعیت البته با انتخاب حسن روحانی و توافق برجام تشدید شد؛ اما با خروج ترامپ و بازگشت دوباره تحریمها، جامعه دچار شوکی بزرگ شد و همه آنچه را در ذهن ساخته بود، نقش بر آب دید؛ البته که مخالفان برجام و کاسبان تحریم نقش مهمی در ایجاد این حالت داشتند. از نظر روانشناسی اجتماعی، جامعه ایران بعد از امیدواری سال ۹۴ و ۹۵، به فاصله کوتاهی، به دوران سالهای ۹۰ و ۹۱ بازگشت و بسیاری از جوانههای امید، خشکیده شد؛ این وضعیت نه تنها در زیست اقتصادی مردم نمود داشت، در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ۹۸ نیز تجلی یافت؛ رقم خوردن کمترین میزان مشارکت در طول حیات جمهوری اسلامی زنگ خطری بود که برخی متولیان ترجیح دادند آن را نشنیده بگیرند.