حفره سرمایهگذاری در اقتصاد
علی شمس اردکانی
«جامعه ایرانی در یکی از مهمترین مقاطع تاریخی خود قرار دارد.» این عبارت شاید از منظر برخی جملهای کلیشهای به نظر برسد، اما این عبارت، عین واقعیت است که هر لحظه میتواند منشأ اثرگذاری و تحول باشد، اگر درک درستی از لحظه و آن در کشور وجود داشته باشد، باید بدانیم که ایران تافته جدا بافتهای در میان کشورهای دیگر نیست. مانند هر کشور و هر سرزمین دیگری، ایرانیان نیز باید از یک طرف، امید بالایی به آینده داشته باشند و از سوی دیگر عدم اطمینانشان به دورنمای پیش رو، کاهش پیدا کند. برخی از اقتصاددانان بزرگ مثل پروفسور نایل و پروفسور داگلاس نورث، معتقدند که اساسا وظیفه دولتها و اقتصاددانها و بهطور کلی سیاستمداران، کاهش عدم اطمینان و تسهیل تصمیمگیریهای عمومی برای حال و آینده است. وقتی جامعهای دچار عدم اطمینان گستردهای باشد، مانند این است که یک حق بیمه بزرگ به دلیل عدم اطمینان بر ابعاد و زوایای گوناگون حیاتش سایه افکنده و روند کلی تصمیمسازی را با مشکلات عدیدهای مواجه میسازد. وقتی روند عادی تصمیمگیری در جامعهای مختل شده باشد، سرمایهگذاری با مشکل روبه رو خواهد شد. چرا که سرمایه به دنبال آغوش آرام و باثباتی است که در آن آرامش و اطمینان را بتواند تجربه کند. وقتی سرمایهگذاری با مشکل مواجه شود، تولید ملی با اخلال مواجه خواهد شد. این روند باعث افزایش دامنههای بیکاری، نزول شاخصهای اقتصادی و معیشتی و نهایتا گسترش فقر مطلق در جامعه میشود. این فرایند، چرخه ناامیدی فزاینده را بازتولید میکند و در اثر آن، ناامیدی در جامعه پمپاژ میشود. بهترین راه برای مقابله با این وضعیت آن است که بررسی شود تا مشخص شود طی سالهای گذشته در عرصه سرمایهگذاری عمومی چه پیشرفتهایی را تجربه کردهایم. متاسفانه بیشتر کسانی که خود را دولتمرد میدانند به دنبال آن هستند که سرمایههای عمومی را مصرف روز و نیازهای سطحی خود کنند. یعنی ظرفیتهایی که میبایست برای توسعه کشور و در راستای افزایش سرمایههای عمومی در چشمانداز آینده به کار گرفته شوند در مسیر ایجاد محبوبیتهای مقطعی و غیر پایدار سیاستمداران اتلاف میشوند. بدون اینکه نسلهای آینده از این ظرفیتها (چه سرمایههای مشهود و چه سرمایههای نامشهود) بهرهبرداری لازم را داشته باشند. این روند کلی باعث شده، نرخ انباشت سرمایه در ایران در حال حاضر به یکسوم ترکیه برسد. در حالی که انباشته سرمایه ایرانی درگذشته نسبت به کشوری مانند ترکیه وضعیت بسیار مطلوبی داشت. این مقایسه تطبیقی در خصوص سایر کشورهای منطقه نیز یک چنین اوضاع نامناسبی را دارد. نرخ انباشت سرمایه در ایران در مقایسه با چین، سنگاپور، امارات و... کاهش پیدا کرده در حالی که دهههای قبل وضعیت ایران در این شاخص به مراتب مناسبتر بود. در سالهای نه چندان دور در معماری قدیم خانهها همواره حوضهای سنگی در میانه حیاطها تعبیه میشد. حوضی که انباشت آب به عنوان مظهر پاکی و یکی از نیازهای اساسی خانهها در آن صورت میگرفت و به کانونی برای نشست و برخاست خانوادههای ایرانی بدل میشد. در برخی زمانها به دلیل افزایش سرما و یخزدگی، آببندی حوضها از بین میرفت و حوضها با شکستگی و سوراخ شدگی مواجه میشدند. اساسا آب کردن حوضی که شکسته شده باشد، اشتباه است. چرا که باعث هدررفت آب و نفوذ رطوبت به سایر ساختارهای خانه میشد. یعنی ابتدا باید شکستگی حوض تعمیر شود، بعد انباشت آب در آن صورت بگیرد. این روند دقیقا در حوزههای بنیادین اقتصاد نیز موضوعیت پیدا میکند. زیرساختهای اقتصادی و تولیدی کشور، نیازمند به روزآوری و سرمایهگذاری است تا منافذی که در طول سالها در ابعاد و زوایای گوناگون آن ایجاد شده، برطرف شوند. طبق محاسبات تحلیلی دقیق، اقتصاد ایران نیاز دارد که حداقل 40درصد از GDP خود را صرف سرمایهگذاری بر روی زیرساختهای خود کند. این در حالی است که ایران نهتنها سرمایهگذاریهای لازم را انجام نداده بلکه میانگین سرمایهگذاری ایران، منفی است. به عنوان مثال آتشسوزی اخیر در پالایشگاه تهران به دلیلی رخ داد که مخازن پالایشگاه در اثر گذشت زمان، دچار خوردگیهای فراوانی شده بود. زمانی که این ورقها دچار خوردگی شوند، ورقهای فولادی نازک شده و در نهایت حوادث تلخ از راه میرسند. یعنی ایران نتوانسته بود، حتی به اندازه چند ورق فولادی لازم در پالایشگاههای خود سرمایهگذاری کند. این نمونهای است که موارد مشابهی مانند آن را و تداوم آن را در بخشها و حوزههای مختلف زیرساختی تسری داد. 40هزار بشکه گازوییل که در سطح جهانی بشکهای 150دلار قیمت دارد در اثر این عدم سرمایهگذاری بر روی زیرساختها از میان رفت، چرا که ایران نتوانسته است بر روی زیرساختها سرمایهگذاری لازم را صورت دهد. در هر موردی این فقدان سرمایهگذاری خسارتهای اینچنینی میآفریند.به دلیل عدم سرمایهگذاری بر روی زیرساختهای بخش کشاورزی، بخش قابل توجهی از ظرفیتهای آب کشور هدر میرود. چرا که در ایران در حوزه آبیاری قطرهای و کشاورزی نوین اقدامات لازم صورت نگرفته است. بنابراین دولت آینده چنانچه نتواند در زمینه توسعه زیرساختها و جذب سرمایهگذاریهای خارجی و داخلی اقدامات لازم را صورت دهد، کشور با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد شد. در این شرایط، جامعه و تمدن ایرانی نیازمند ساختاری است که بتواند از طریق بهبود مناسبات با جهان پیرامونی، حفرهای که در حوزه سرمایهگذاری و توسعه زیرساختها ایجاد شده را پر کند.